پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سهیل جان‌نثاری در یادداشتی نوشت:- اول) مثل بقیه‌ی نظام‌های حزبی در حال دگرگونی اروپا، در کاتالونیا هم احزاب زیادی برای پارلمان رقابت کردند و نتیجه‌اش تقسیم آرا و کرسی‌ها بین ۷ حزب بود. محور اصلی اختلاف، استقلال و در واقع شکل رابطه‌ی کاتالونیا با دولت مادرید بود. حزب اول، شهروندان، حزبی است که اساساً در تقابل با استقلال‌طلبی ایجاد شده است و بین هفت حزب تندترین موضع را علیه اختیارات دولت کاتالونیا دارد. اما در چنین رقابتی رتبه‌ی اول بودن به معنای پیروزی در انتخابات نیست. این حزب ۳۷ کرسی از ۱۳۵ کرسی مجلس را گرفته است، و تنها حزب دیگری که حاضر به حمایت از نامزد آن برای ریاست دولت است، ۳ کرسی دارد. آنها می‌توانند جشن بگیرند، اما حتی رویای تشکیل دولت در کاتالونیا را هم ندارند.

دوم) حزبی که ۳ کرسی دارد حزب محافظه‌کار یا راست مسیحی حاکم بر اسپانیاست. حزب مردم به دست بازماندگان رژیم فرانکو تشکیل شد و تا حالا ۱۴ سال دولت اسپانیا را در دست داشته است. دوران این حزب مدت‌هاست که گذشته است، اما به دلایل مختلف همچنان در صحنه حاضر است. حالا این حزب بعد از سه ماه سرکوب جنبش استقلال کاتالونیا با مشت آهنین برخوردهای پلیسی و قضایی، عملاً از صحنه‌ی سیاست دومین منطقه‌ی پرجمعیت اسپانیا حذف شده است. حزب شهروندان و طرفدارانش حملات تند و تیزی متوجه این حزب کرده‌اند و در تلاشند رتبه‌ی اولشان در این انتخابات را بدل به سکوی پرتابی در کل کشور بکنند و رأی‌دهندگان حزب مردم را به خود جذب کنند. رأی آنها در کاتالونیا نه رأی به ایدئولوژی آنها که رأی نه به استقلال است، اما باورها و برنامه‌های پیشنهادی آنها در دیگر نقاط اسپانیا خریداران زیادی دارد. اصلاً بعید نیست که قدرتمندان اقتصادی و سیاسی و رسانه‌ای اسپانیا دست از حمایت از حزب مردم بردارند و حمایتشان از حزب شهروندان را بدل به حمایتی تمام‌عیار کنند. جانشینی مردم به دست شهروندان رویداد مبارکی خواهد بود.

سوم) اگر راخوی، نخست‌وزیر اسپانیا، بازنده‌ی مطلق ماجرا بود، برنده‌ی مطلقش شخص کارلس پوجدمون یا همان رییس دولت مشروع و برکنارشده‌ی کاتالونیا است. وقتی او برکنار شد حزبش در نظرسنجی‌ها چهارم بود و از حزب اول، حزب استقلال‌طلب چپ جمهوریخواه، ۲۰ درصد عقب بود و حتی تا روز رأی‌گیری انتظار می‌رفت این چپ جمهوریخواه باشد که برای اولین بار بعد از کودتای فرانکو می‌تواند سکان جنبش ملی کاتالونیا را به دست بگیرد. پوجدمون از تبعید خودخواسته در بلژیک حزبش را هدایت کرد و نه تنها حزبش را از بدل شدن به حزبی دسته‌ی دومی نجات دهد، که به نوعی از رأی‌دهندگان رأی اعتماد مجدد گرفت و حالا ادعای مقبول‌تری بر مشروعیتش به عنوان رییس دولت کاتالونیا دارد. اگر به بارسلونا بازگردد، با عنوان رییس دولت منتخب بازداشت خواهد شد و ضربه‌ی دیگری به تصویر اسپانیا در خارج از کشور خواهد زد. این مهم‌ترین ابزار استقلال‌طلبان کاتالونیا بوده است.

چهارم) استقلال‌طلبان باید برای تشکیل دولت ائتلاف کنند. نظر من به تحلیل‌هایی نزدیک‌تر است که می‌گویند آنها حداقل به شکلی موقتی یکجانبه‌گرایی را کنار خواهند گذاشت و منتظر اقدامات مادرید خواهند شد، تا دوباره به اروپا نشان دهند که این دولت اسپانیا است که مانع مذاکرات سازنده بین بارسلونا و مادرید می‌شود. آیا دولت اسپانیا و قوه‌ی قضاییه‌اش درس گرفته‌اند؟ قوه‌ی قضاییه همین دیروز شروع به بررسی گروه دیگری از رهبران استقلال‌طلب برای اتهام شورش شد. دولت؟

پنجم) پیش از رفراندوم، در اثر تلاش‌های حزب سوسیالیست اسپانیا برای میانجی‌گری بین دولت‌های کاتالونیا و اسپانیا، راخوی پذیرفت که کمسیونی برای بررسی اصلاح قانون اساسی در مجلس تشکیل شود. سوسیالیست‌ها از جایگزینی نظام یکتای اسپانیا با نظامی فدرال دفاع می‌کنند. اگر این اصلاح احتمالی قانون اساسی چیزی شبیه فدرالیسم به کاتالان‌ها بدهد، یا درست مثل دولت باسک به دولت کاتالونیا اختیار توزیع مالیات جمع‌آوری شده‌اش را بدهد، بخشی قابل توجه از طرفداران استقلال از این خواست دست خواهند کشید. اگر ندهد، اصلاً بعید نیست که کاتالونیا دوباره اعلام استقلال کند.

ششم) اگر استقلال دست‌نیافتنی باشد بهترین گزینه‌ی بعدی چیست؟ جمهوری. اگر استقلال‌طلبان موفق به ائتلاف برای تشکیل دولت شوند، این اولین دولت رسماً جمهوریخواه در اسپانیا بعد از نابودی جمهوری دوم به دست فرانکو خواهد بود، و می‌تواند متحدان زیادی در اسپانیا داشته باشد.

زنده باد جمهوری.