آینده سیاسی دو قطب قدرتمند اصولگرا و انقلابی/ بازسازی جریان اصولگرایی با رهبران جدید
حذف انگاره های منفی افکار عمومی نسبت به اصولگرایان زمانبر است اما رهبران اصولگرا در پست ها و جایگاه هایی خود می توانند به تغییر این انگاره بسیار کمک کنند.
انتخابات ریاست جمهوری سال 96 بار دیگر قدرت جبهه ای را به رخ رقبا کشاند که در حال حاضر با وجود دو چهره تاثیرگذار در کنار رای 40 درصدی می توانند نقش آفرینان جدی برای فعالیت های سیاسی باشند.
امیر جعفری( کارشناس مسائل سیاسی و سیاست خارجی)*: چه نیک گفته اند که شکست پلی است برای پیروزی. انسان های بااراده و مصمم هرگز عقب نشینی نمی کنند و با درک واقعیات و محاسبه مجدد فرمول ها، بدیهیات و سنجش قدرت تاثیرگذاری بر جامعه با قدرت و اقتدار بیشتری برای نبردهای بعدی در عالم سیاست ظاهر می شوند. یک شخصیت سیاسی برای رسیدن به موقعیتی که دارد از خیل عظیمی از مشکلات عبور کرده و با انباشتن تجربیات تا زمانیکه قصد بازیگری در دنیای سیاست را داشته باشد، مجموعه ای از مولفه های شکست ها و پیروزی ها را در محاسبات خود به کار می گیرد.
جریان راست سنتی، راست مدرن و اینک با نام کلی اصولگرا، بیش از سه دهه است که در جمهوری اسلامی به کنش گری مشغول است. در این دوره در برخی مواقع به موفقیت هایی دست یافته و در بعضی زمان ها نیز طعم شکست را چشیده است. در چند دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری و مجلس پس از سال ها حضور در این دو بخش، در نهایت به تدریج عرصه را به رقیب واگذار کرده و در انتظار انتخابات دیگر برای زورآزمایی جدید است. اما با تغییر بسیاری از مولفه ها و شاخص های تاثیرگذار بر جامعه، سیاست و رسانه به نظر می رسد اصولگرایان نیازمند بازسازی جدی در ساختارها و در نتیجه حصول روش های جدید برای رقابت با رقیب اصلاح طلب خود هستند. بازسازی که بتوانند چهره ای نو از جریان اصولگرا به جامعه معرفی کند تا در بزنگاه های سیاسی با چند برچسب خشن، تندرو و مدافع جنگ و تحریم، مواجه نشده و میدان را برای رقیب خالی نکند.
انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای 96 با وجود اصولگرایان این فرصت بازسازی را با بیشتر ملزومات آن در اختیار قرار داده است. یک نیروی اجتماعی منسجم و قوی با خلوص بالای اعتقادی به میزان 40 درصد و حتی بیشتر، رهبران جدید تاثیرگذار و کارآمد و قدرت رسانه ای شبکه های اجتماعی در کنار نخبگان حامی و عنصر زمان تا انتخابات مجلس یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم در سال 1400، تماما در اختیار اصولگرایان است. سید ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف می توانند به وسیله ائتلافی که در آستانه انتخابات انجام دادند با همان اراده و انگیزه نیروهای تاثیرگذار، نخبه، آینده نگر و توانمند را در قالب تشکیلات جدید گردهم آورند و به بازسازی جریان اصولگرا بپردازند. نقش این دو نه صرفا به عنوان رهبران جدید اصولگرایان بلکه در قالب جذب کننده طیف وسیع و متنوع افراد جامعه با عقاید مختلف می تواند باشد.
حذف انگاره های منفی افکار عمومی نسبت به اصولگرایان زمانبر است اما رهبران اصولگرا در پست ها و جایگاه هایی خود می توانند به تغییر این انگاره بسیار کمک کنند. متاسفانه اصلاح طلبان در چند سال اخیر با بهره گیری از همین برداشت های منفی بوده که توانسته اند دوقطبی های القائی و کاذبی را به جامعه تحمیل کنند و خود را به عنوان قطب مثبت بر سرنوشت شان حاکم گردانند.
هرچند تا چندماه آینده موقعیت های سیاسی دو نامزد مطرح اصولگرا در سال 96 مشخص خواهد شد اما می توان به گمانه زنی هایی پرداخت. سیدابراهیم رئیسی به عنوان تولیت آستان قدس رضوی و با پشتوانه رای 40 درصدی می تواند به عنوان یکی از گزینه های ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و حتی مجلس خبرگان نقش آفرینی کند. از سوی دیگر با خروج محمدباقر قالیباف و با توجه به توانمندی های اجرایش، او نیز می تواند به عنوان یکی از گزینه های تصدی گری ریاست سازمان صدا و سیما، ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه سازندگی مطرح شود. ولی این نقش ها نباید از قدرت بازیگری آنها در عرصه سیاسی و اجتماعی بکاهد بلکه می تواند با عملکرد مثبت و مبتنی بر نیازهای روزجامعه، تصویر بهتر و جدیدی از نیروهای اصولگرا تزریق کند.
تاکید بر دو چهره رئیسی و قالیباف به معنای این نیست که این دو بار دیگر در انتخابات جدید وارد گود رقابت ها شوند بلکه بدین معناست که ائتلاف شکل گرفته توسط آنها در ایام انتخابات می تواند ستون فقرات جدید جریان اصولگرا باشد که با تکیه بر آن دیگر شخصیت ها و چهرهای مهم جریان در قالب گروه های مختلف انقلابی سازماندهی شوند و مدیریت یکپارچه درعین حال منعطفی حاکم گردد. با وجود آنکه جمنا حرکتی نو در عرصه سیاسی بود ولی در چندماه مانده به انتخابات نتوانست به صورت وسیع و گسترده و همپوشانی کامل با کل اصولگریان شکل گیرد. از این رو چنین تشکل هایی نیز می توانند در قالب تشکیلات بزرگتری با محوریت پشتوانه 40 درصدی به فعالیت بپردازند و نقش بسیج عمومی مردم را در دست گیرند.
به هر روی مدیریت زمان و برپایی مقدمات جدید برای بازسازی جریان اصولگرا می بایست بدون فوت وقت صورت گیرد. همانگونه که گفته شد الزامات آن فراهم است و یک اراده قوی می تواند موج جدیدی در کشور و عرصه سیاسی ایجاد کند تا برای کارزارهای بعدی سیاسی از آمادگی کامل برخوردار باشد. به مانند ورزشکاران المپیکی که ممکن است در یک المپیک مدالی کسب نکنند اما با قدرت اراده در دورهایی بعد مدال ها را یک به یک درو می کنند. علاوه براین با شروع بازسازی اصولگرایان، آنها باید نقش جدی و قدرتمندی نیز به عنوان مطالبه گر سیاسی و آلترناتیو قوی برای بخش های مختلف اجرایی و قانونگذاریی ایفا کنند. این امر کمک می کند تا جریان ها یا گروه های تقلبی یا بی پشتوانه ای نتوانند به این راحتی خود را به عنوان جایگزین قدرت سیاسی حاکم معرفی کنند. از این تا زمانیکه فرصت، توانمندی و ظرفیت های لازم موجود است، با تمام توان و قدرت می بایست به شکل بخشی سازوکارهای جدید و کارا اقدام کرد.
جامعه نباید دو قطبی باشد
فهمیدن ان چندان سخت نیست.