پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سید مصطفی رضایی- بیش از ربع قرن از رحلت روح خدا می‌گذرد. مردی که در دوران سخت حاکمیت طاغوت، چنان تحولی در حیات انسان‌ها به‌وجود آورد که به‌غیر از انبیا و معصومین(ع) کمتر کسی توانسته است در طول تاریخ بشریت بدان دست یابد.

پس از آنکه در سال 42 آن «سید موسوی» تقیه را حرام دانست و قیام خود را آغاز کرد، از همان ابتدای نهضت، هدف خود را با کلامی رسا بیان کرد:

«قال الله تعالی: قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی‌ وَ فُرادی‌

خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظه‌هایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلّت رسانده و از جلوه‌های گوناگون عالم طبیعت رهانده

خلیل آسا درِ علم الیقین زن/ندای لا أحبّ الآفلین زن ...» (صحیفه امام خمینی، جلد ۱، صفحه ۲۱)

حضرت روح الله در طول نهضت، بارها بر همین اصول و آرمان‌ها پای فشرد و توانست مردمی که در طول سال‌ها به نظام پادشاهی خو کرده بودند و شاه را «ظل الله» می‌دانستند با خود همراه کند و با کمک آنان انقلاب اسلامی را به ظهور برساند. بعد از پیروزی انقلاب هم تا آخرین روزهای حیات دنیایی خویش، ذره‌ای از اهداف متعالی خود عقب ننشست. اکثر یاران او هم از در طول سال‌ها بر این اصول استوار مانده و مردم را به اسلام انقلابی و جهاد و قیام در راه خدا دعوت کردند...

اینک اما چند سالی است که برخی از همان یاران انقلابی که به مناصب حکومتی رسیده و توانستند برای خود موقعیتی به‌دست آورند، کم کم دارند به گونه‌ای دیگر عمل می‌کنند! گاهی می‌گویند دیگر دوران احساسات به سر آمده! گاهی از اسلام انقلابی تبری جسته و رفاه مادی مردم را هدف اصلی انقلاب می‌دانند! آرمان مبارزه با ظلم و عدالت خواهی و ستیز با مستکبران را افراطی‌گری و عامل عقب‌ماندگی و بروز تحریم‌ها و محرومیت‌های مملکت می‌دانند!

البته گاهی رسانه‌های رسمی، با اندیشه امام برخورد «اخباری» می‌کنند که چندان صحیح نیست. در حالی که باید مواجهه‌ای «اجتهادی» داشت. اما اجتهاد صحیح آن است که اصول کلی یک تفکر استخراج شده و بر مبنای آن برای فروعات و مسائل جدید، طبق شرایط و مقتضیات زمان و مکان، حکمی جدید استنباط کرد.

ولی آنچه توسط برخی از این مدعیان صورت می‌گیرد، «اجتهاد در برابر نص» است! اجتهادی که در اصول یک مکتب هم تجدیدنظر می‌شود! اگر بناست اصول تفکر امام مدنظر نباشد، دیگر چه نیازی به دم زدن از خط امام(ره) است؟

اصلاً اگر دیگر قرار نیست از اسلام انقلابی دفاع شود، چرا همان‌هایی که دم از اسلام عافیت‌طلب می‌زدند یا ملی‌گراها و انجمن حجتیه و همفکران آنها بر سر کار نیایند؟! من از شما مدعیان می‌خواهم که حداقل کمی غیرت داشته و به مانند برخی از همفکران در حصر و معترض خود، پای نظرتان ایستاده و برای رسیدن به آن هزینه بدهید!

ممکن است بگویید مردم دیگر از انقلابی‌گری خسته شده‌اند! سلمنا! ولی پس رسالت شما چیست؟ مگر انقلاب اسلامی چگونه محقق شد؟ سال‌ها مردم در نظام شاهنشاهی رشد کرده بودند، خمینی آمد و با مجاهدت فراوان مردم را تربیت کرد تا انقلاب اسلامی پیروز شد! حال شما را چه شده است که در دوران حاکمیت انقلاب اسلامی، نمی‌توانید مردم را به آرمان‌های انقلاب اسلامی متمایل کنید؟!

ولی شاید شاهنامه این‌طور هم که شما تعریف می‌کنید نباشد!

«الناس علی دین ملوکهم»

شاید شما خود خسته شده‌اید و این حرف‌های عافیت طلبانه که از زبان مردم بیان می‌کنید، خواسته واقعی دل خود شما باشد که سال‌ها نتوانسته بودید آنها را ابزار کنید ولی حالا که آب دیده‌اید، شناگران ماهری شده‌اید!!

پیشنهاد می‌کنم اگر خیلی خسته‌اید، مدتی به ویلاهای زیبای خود رفته و استراحت کنید! یا به کنار ساحل امن یکی از دریاهای آرام یا به درون استخری زیبا در همین تهران رفته و تنی به آب زده تا گرد سال‌ها مجاهدت برای تحقق انقلاب اسلامی از سر و رویتان زدوده شود!

شاید هم در نظر برخی از این آقایان، امام خمینی فقط یک پیرمرد روحانی آرمانگرا و خوش سیما بود که چند صباحی آمد و انقلابی رقم زد و برای مردم هزینه‌هایی درست کرد! ولی حالا وقت آن است که این هزینه‌ها جبران شود! شاید در نظر اینان تا وقتی امام زنده بود باید احترامش حفظ می‌شد تا میراثش محفوظ بماند! ولی حالا که او از میان رفته، باید بر مبنای عقلانیت عافیت‌طلبانه با مستکبران عالم کنار آمده و به فکر رفاه خود و فرزندان بود و از آن آرمان‌ها تنها در سالگردها و خاطره‌ها و موزه‌ها و کتاب‌های زیبا و

 خوش طبع یاد کرد و خاطراتی نوستالژیک برای نسل جوان تعریف کرد و در سوگ ایشان چند قطره‌ای اشک تمساح ریخت!!