استاد شهید آیت الله شیخ مرتضی مطهری(۱۳۵۸ـ ۱۲۹۸) از دانشمندان نام‌آور جهان اسلام است که بر پایه عقلانیت اسلامی و اجتهاد دینی و اشراق درونی خدمات علمی و فلسفی شایانی را به بشریت عرضه داشت. او با تکیه بر عقل، منطق و منبع لایزال قرآن، حدیث و احاطه گسترده بر فرهنگ اسلامی و آشنایی با تحولات زمان و پیشرفتهای علمی غرب و دور از تعصب و احساسات و خردورزی و آزاداندیشی به حقیقت جویی پرداخت و در این مسیر توانست به بازسازی فکری و ترسیم هماهنگ منظومه اعتقادی و تفسیر هدفمند شریعت اسلامی بپردازد و از همین مسیر توانست نقش معلم و ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی را پس از امام خمینی(ره) داشته باشد.

او که در محضر امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی درس آموخته بود و در علوم مختلف اسلامی و حکمت عقلی به مراتب عالیه اجتهاد رسیده بود، همچون طبیبی حاذق به سراغ مسائل مهمی می رفت که کمتر کسی درباره آنها مطالعه و تحقیق می کرد. در عین حال پرسش اصلی جامعه و نسل جوان محسوب می‌شد. استاد مطهری تحولات زمان را به خوبی احساس و ذهن پرسشگر جوان معاصر را درک می‌کرد؛ از این رو تلاش گسترده ای را در این باب آغاز کرد و با تکیه بر حکمت متعالیه و اجتهاد عمیق دینی به شناخت صحیح مکتب اسلام پرداخت و سعی کرد تحولات زمان و جریان توسعه و تحول دنیای جدید را بشناسد و واقعیات تکامل علم و صنعت را از پدیده های انحرافی و عوامل فساد و سقوط تفکیک کند.

ره‌آورد این سیر و سلوک عقلی و مطالعه و تحقیق علمی، اندیشه های ناب و آثار ارزشمندی است که علاوه بر معرفی صحیح مکتب اسلام به چیستی و چگونگی عقلانیت اسلامی و زمینه سازی برای تولید فلسفه های اجتماعی مبتنی بر اسلام می پردازد. هر اثر علمی یا سخنرانی استاد مطهری ناظر به مسئله مهمی در زمان اوست که باید از منظر عقلی و اسلامی بدان پاسخ داده می شد. استاد خود در این باره می‌نویسد: «از حدود بیست سال پیش که قلم در دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه نوشته هایم هدف قرار داده ام، حل مشکلات و پاسخگویی به پرسشهایی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است.»[۱]

اگرچه در شرایطی که استاد مطهری می‌اندیشید مسئله علم دینی و تولید علوم انسانی اسلامی، نمی‌توانست دغدغه اول اندیشوران مسلمان باشد، او توانست زیرساختهای معرفت شناختی، انسان شناسی، دین شناسی، جامعه شناسی و حتی روش شناسی را برای این مهم آماده کند. بی شک هر کس به منظومه فکری و نظام اندیشه ای استاد مطهری آشنایی داشته باشد، یقین پیدا می کند که مسئله تولید علم دینی و اذعان به تولید علوم انسانی اسلامی از نتایج نظام فکری اوست.

با دقت در مجموعه آثار استاد می توان روش شناسی محکم و الگویی منسجم برای تولید علوم انسانی اسلامی استخراج کرد. می توان نظریه فطرت ایشان را طرح کلی انسان شناسانه استاد مطهری و پروژه ایجابی ایشان در تأسیس فلسفه علوم انسانی اسلامی دانست. همچنان که خود او به صورت اجمالی بر این الگو تصریح دارد و به صورت مفصل آن را در بخشهایی از علوم انسانی همچون حقوق زن و فلسفه خانواده[۲]، شناخت جامعه و تحولات اجتماعی[۳]، اخلاق و تربیت[۴] و ... کاربردی کرده است. بی تردید مجموع تلاشهای روش شناسانه و الگوسازی استاد مطهری و برخی تحقیقات موضوعی و کاربردی او می تواند راهنمای مناسبی برای اندیشه ورزان و دغدغه مندان حوزه علم دینی و تولید علوم انسانی اسلامی باشد.

منظومه فکری آیت الله شهید مطهری، ظرفیت بسیار بالایی برای تبیین الگوی تولید علوم انسانی اسلامی دارد؛ به نحوی که می توان آن را جامع ترین نظرات در این زمینه دانست. ایشان علاوه بر بررسی زیربناهای فلسفی، کلامی و اجتماعی مسئله به آسیب شناسی مواجهه با تحولات زمان و علوم جدید غربی پرداخته و با نقد سه جربان؛ تحجر، تجددگرایی افراطی و التقاط به تبیین نظام عقلانیت اسلامی در مجموعه ای منسجم و هدفمند پرداخت. نظامی که اگر به درستی تبیین و فهم شود نتیجه منطقی آن اذعان به امکان علم دینی و ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی است. به طور خلاصه می توان برای تولید علوم انسانی، از منظومه فکری استاد مطهری سه گام اساسی را این گونه برداشت:

گام اول: خودباوری و احساس شخصیت در برابر تمدن غرب و توانایی جهت شناخت سرمایه‌های خودی ازجمله اسلام، و قدرت بهره‌برداری از آن و جلب سود و دفع زیان؛

گام دوم: شناخت دقیق اسلام به‌ عنوان یک مکتب جامع و الهی و یک دستگاه فکری و اعتقادی معرفت بخش است که می‌تواند سازنده همه ابعاد زندگی انسان و عمل موصول به سعادت باشد.

گام سوم: استخراج فلسفه‌های مضاف و نظام‌های کلان اجتماعی اسلام طبق «الگوی توحیدی» و مبتنی بر کشف مصالح و مفاسد واقعی و فطرت الهی با روش اجتهاد.

 به‌ طور خلاصه، از منظر استاد مطهری علوم انسانی اسلامی دارای ویژگی کلی زیر است:

۱- علوم انسانی اسلامی جهت توحیدی و خدایی دارد که محور سعادت دنیا و آخرت انسان است. علامه شهید می‌گوید: «انسانی که اسلام می‌خواهد با انسانی که مکتب‌های فلسفی بشر می‌خواهند، از زمین تا آسمان فرق داد. خیلی چیزها که اسلام می‌گوید با آنچه دیگران می‌گویند یکی است اما نه با یک دید. اسلام همیشه با مسائل از جهت توحیدی و خدایی نظر می‌کند.»[۵]​

۲- علوم انسانی اسلامی از تفسیر یک ‌جانبه و تقلیل انسان به بعد مادی و طبیعی پرهیز دارد[۶] و در عین ‌حال، واقع‌بینانه به همه ابعاد انسان و مصالح مفاسد حیات او و به‌ صورت جامع آن را مطالعه می‌کند.[۷]

۳- فطرت (سرشت متعالی، ملکوتی، ویژه و مشترک انسان) عنصر اصلی و زیربنایی علوم انسانی اسلامی را تشکیل می‌دهد؛ یعنی برخی از مهم‌ترین گزاره‌های عملی و اصول تجویزی و ارزشی در علوم انسانی بر حکمت نظری، حقیقت انسان و فطرت استوار است. از این‌ رو، دارای واقع‌نمایی، جهان‌شمولی و خصلت معرفتی هستند. پس توجه به فطرت بشر از پایه‌های مهم بحث در تحولات علوم انسانی خواهد بود. براساس نگاه شهید مطهری می‌توان با اتکا به ذاتیات انسان و سرشت مشترک انسان‌ها که در ادبیات اسلامی از آن به «فطرت» یاد شده است، گامی مهم در تولید علوم انسانی و اسلامی برداشت که فرازمانی و فرامکانی باشد و حتی بر اساس آن امور اعتباری و قراردادی که مستقیماً دارای واقعیت عینی نیستند را نیز سازمان‌دهی کند.

۴- علوم انسانی اسلامی از تقلیل‌گرایی معرفت‌شناختی و حصر روش‌شناختی تجربی گریزان است. استاد مطهری می‌گوید: «یک عده از دانشمندان جدید یک‌باره هر سبک و روشی را غیر از سبک و روش تجربی مردود شمردند و آن قسمت از علوم را که از دسترس تجربه خارج بود [… را] بی‌اعتبار دانستند. ولی بدیهی است که قناعت کردن به فرآورده‌های علوم [تجربی] طبعاً بسیاری از پرسش‌های اندیشه بشری را بلاجواب می‌گذارد»[۸]؛ از این ‌رو، روش‌شناسی علوم انسانی اسلامی نه در دام «رهیافت اثبات‌گرایی» افتاده و نه به «رهیافت تفسیری» بسنده کرده است، بلکه علاوه بر توجه به روش تجربی و تفسیری، از سایر روش‌های اطمینان‌بخش همچون روش عقلی (فلسفی) و شهودی (وحی) برای کشف و تفسیر واقعیت استفاده می‌کند.[۹]

۵- روش تحقیق در علوم انسانی اسلامی از دیدگاه شهید مطهری روش اجتهادی و از پایگاه فلسفه اسلامی است که از این طریق می‌توان دایره دانش‌های عملی و دانش فقه را گسترش داد و پرسش‌های نو؛ مباحث جدید و مورد نیاز جامعه اسلامی و انسان معاصر را روشمندانه و در پرتو منابع اسلام (کتاب، سنت و عقل) مورد مطالعه و بحث قرارداد. از این ‌رو، نباید تصور کرد که علوم انسانی اسلامی مبتنی بر مکتب اسلام یک دانش کامل، بسته و ایستا خواهد بود. علوم انسانی اسلامی و تخصص‌های مختلف فقهی با نیازهای زمان و پرسش‌های نو، همواره در حال رشد و گسترش خواهد بود.[۱۰]

۶- عرصه معرفت و به‌ویژه علوم انسانی و عرصه عقلانیت، تعامل و گفت‌وگو است. در نگاه شهید مطهری، برای تولید علوم انسانی اسلامی حتماً باید هم به میراث علمی تمدن اسلامی و هم محصولات تفکر جدید غربی به‌ صورت جدی و تخصصی توجه شود و با عقلانیت، حریت، آزادی فکر، اخلاق عالمانه و مطالعه تطبیقی و مقایسه‌ای آنها از دستاوردهای مفید بشریت و تحولات جدید برای رشد دانش‌های اسلامی و تولید علوم انسانی اسلامی بهره گرفت.​