از کشتن همسرم پشیمان نیستم!
مردی که متهم است همسرش را با ضربات چاقو به قتل رسانده، در آخرین دفاعیاتش گفت از کاری که کرده پشیمان نیست اما عاشقانه همسرش را دوست داشت.
به گزارش پارس به نقل از شرق، متهم که پرویز نام دارد روز اول اسفندماه دو سال قبل همسرش بهناز را با ضربات چاقو به قتل رساند و قصد خودکشی داشت اما توسط پلیس نجات یافت. کاکلی نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه دادگاه در جایگاه حاضر شد و در دفاع از کیفرخواست گفت: متهم ۴۳ ساله در پی اختلاف با همسرش قصد جدایی داشت اما روز حادثه بعد از مشاجره ای که بین آنها اتفاق افتاد زن جوان را به قتل رساند، بنابراین ضمن اینکه برای متهم ردیف اول به اتهام قتل عمد درخواست مجازات دارم، متهم ردیف دوم را که نادر نام دارد و به داشتن رابطه با مقتول پرونده متهم است به دادگاه معرفی می کنم.
از آنجایی که اولیای دم در دادگاه حضور نداشتند و شکایت خود را در دادسرا ارایه و درخواست قصاص کرده بودند، متهم در جایگاه حاضر شد. پرویز گفت: « اتهام قتل عمد را قبول دارم من بهناز را کشتم. او همسرم بود و من عاشقانه دوستش داشتم. نگهبان شرکتی بودم و هفته ای یک بار به خانه می رفتم. برای اینکه خانواده ام تامین باشند کار می کردم. یک دختر هم دارم که خیلی دوستش دارم. در این سال ها سعی کردم به خانواده ام فشار نیاید و آنها اذیت نشوند، تا اینکه مدتی قبل از حادثه به خانه رفتم و متوجه شدم همسرم در منزل نیست. از دخترم سراغش را گرفتم. جواب داد مادرش با یکی از دوستانش به نام لیدا به شهریار رفته است. همان موقع تلفن دخترم زنگ خورد، همسرم بود اما با تلفن خودش زنگ نزده بود. با او صحبت کردم و گفت زود به خانه برمی گردد. فردای آن روز با شماره ای که همسرم زنگ زده بود تماس گرفتم متوجه شدم شماره متعلق به یک مرد است و فهمیدم بهناز با کسی رابطه دارد. سر این موضوع با هم جروبحث کردیم. زنم زیر بار نمی رفت و می گفت با کسی رابطه ندارد، دعوای ما بالا گرفت بهناز چاقویی برداشت و خودزنی کرد. او را به دکتر بردم، زخم هایش را پانسمان و من را به اتهام چاقوکشی بازداشت کردند که البته با کفالت آزاد شدم. »
متهم به قتل ادامه داد: « در نهایت تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. به دادگاه خانواده رفتیم قرار شد دارایی مان را نصف کنیم و بچه هم پیش بهناز بماند. تاریخ بعدی رسیدگی به پرونده سه روز بعد از قتل بود. در این مدت پیش همه فامیل زنم رفتم به آنها گفتم اگر بهناز کاری هم کرده حاضرم بگذرم و درخواست کردم او برگردد اما زنم زیر بار نمی رفت. شناسنامه همسرم پیش صاحبخانه مانده بود، باید پول را تسویه می کردیم تا شناسنامه را برای سه روز دیگر بدهد. قرار شد او به خانه بیاید و با هم پیش صاحبخانه برویم. قبل از اینکه زنم بیاید یکی از دوستانم را دیدم به من گفت شنیدم با همسرت مشکل داری. گفتم درست است مگر چه شده؟ جواب داد بهناز در این مدت با مردی رابطه داشت و اسم آن مرد نادر است. باور نمی کردم به همین دلیل هم وقتی همسرم به خانه آمد از او پرسیدم با کسی رابطه دارد؟ اول منکر شد اما بعد از کمی جروبحث گفت با مردی رابطه دارد او حتی به رابطه جنسی اقرار کرد، وقتی این حرف را شنیدم دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. چاقویی روی اپن آشپزخانه بود آن را برداشتم و چند ضربه به پهلوی بهناز زدم که باعث مرگش شد. خودم هم نمی خواستم زنده بمانم.
متهم در مورد خودکشی اش گفت: همه جای خانه را الکل ریختم و با چاقو خودزنی کردم و گاز را هم باز گذاشتم. دلم نمی خواست بعد از بهناز زنده بمانم. او زنم بود و من دوستش داشتم اما حاضر نشد دوباره با من زندگی کند.
در این هنگام قاضی عزیزمحمدی - رییس دادگاه - خطاب به متهم گفت: دخترت در بازجویی ها گفته است، تو باعث شدی مادرش با مرد دیگری رابطه داشته باشد. دخترت گفته است: مادرم نمی خواست این کار را بکند اما پدرم به او خرجی نمی داد، خیلی اذیتش می کرد و همیشه مادرم با پدرم سر این موضوع درگیری داشتند. مادرم برای اینکه پول داشته باشد و بتواند من و خودش را اداره کند با نادر رابطه برقرار کرد. پدرم معتاد بود و به ما اهمیت نمی داد.
متهم جواب داد: من اعتیاد داشتم اما در همان دوران هم سعی می کردم هزینه زندگی مان را بدهم تا زن و بچه ام در سختی نباشند اما بهناز به من خیانت کرد. بعدها فهمیدم او نادر را به عنوان برادرش پیش صاحبخانه برده و نادر هم قرارداد خانه مرا امضا کرده است. آنها از مدت ها قبل با هم رابطه داشتند.
سپس نادر متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد و گفت: بهناز مربی آموزشگاه رانندگی بود و من از این طریق با او آشنا شدم. بعد از مدتی رابطه ما خیلی بیشتر شد، بهناز برایم درددل می کرد، او خیلی بدبخت بود، می گفت شوهرش کتکش می زند و حتی جای سوراخ هایی را که با چاقو روی سرش ایجاد شده بود به من نشان داد، البته من نمی دانستم هنوز شوهر دارد، گفته بود جدا شده است. او به کمک مالی نیاز داشت خیلی بدبخت بود. رابطه ما نامشروع بود اما من رابطه جنسی با او نداشتم.
سپس وکیل مدافع متهم به قتل در جایگاه حاضر شد و در دفاعیاتش گفت: موکل من با اعتقاد مهدور الدم بودن همسرش را به قتل رسانده است، چرا که بهناز به زنا اعتراف کرده در حالی که شوهر داشته است.
در پایان پرویز یک بار دیگر در جایگاه حاضر شد تا آخرین دفاعیات خودش را مطرح کند. این مرد گفت: من عاشق بهناز بودم، حتی به او گفتم اگر کاری هم کردی توبه کن و من تو را می بخشم اما قبول نکرد دوباره به زندگی مشترک برگردد و به طلاق اصرار داشت. از اینکه او را کشتم پشیمان نیستم. من به زنده ماندن خودم هم راضی نبودم به همین دلیل خودکشی کردم. من عاشق زنم بودم. بنا بر این گزارش بعد از پایان جلسه دادگاه هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
ارسال نظر