از داستان سفره و نفت تا زمین ۱۰۰۰ متری به هر خانواده!
هزار وعده خوبان یکی وفا نکند!
می گفت مردم ما نه حزب می خواهند نه با کمیسیون و فراکسیون کاری دارند، نه دغدغه شان اصلاح قانون مطبوعات است و نه رسانه های غیر دولتی داشتن؛ می گفت در هشت ساله دولت اصلاحات به همه چیز توجه شد جز معیشت مردم؛ می گفت آقای رئیس جمهور خیال کرده تمام مملکت همین تهران است و خلاصه برای اقشار پایین جامعه پس از سالها یک رجایی دیگر پیدا شده بود، کسی که می گفت از جنس مردم است و برای مردم.
به گزارش خبرنگار سیاسی پارس ؛ محمود احمدی نژاد متولد ششم آبان ۱۳۳۵ در بخش آرادان استان سمنان است. وی در سال ۱۳۵۴ با رتبه ۱۳۲ کنکور سراسری در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد و سرانجام در سال ۷۶ دکترای مهندسی و برنامه ریزی حمل و نقل ترافیک گرفت و چند سالی به عنوان استاد در دانشگاه علم و صنعت تدریس کرد، دانشگاهی که باعث آشنایی او با بسیاری از دوستان و همراهانش شد.
شروع کار سیاسی احمدی نژاد اما به دهه شصت بر می گردد، شروعی که با شیبی ملایم اما دائمی ادامه یافت و به فتح پاستور ختم گردید.
او برای دوره ای فرماندار ماکو و خوی بود اما سرانجام در دوره دوم هاشمی به مدت چهار سال استاندار اردبیل شد و در این سمت سه سال متوالی به عناون استاندار نمونه کشور شناخته شد. با پایان دولت هاشمی، احمدی نژاد وارد عرصه رقابتهای تهران شد و دو شکست پیاپی را تحمل کرد.
ابتدا در انتخابات شورای شهر اول تهران و سپس مجلس ششم. وی در لیست ائتلاف خط امام و رهبری در کنار افرادی مانند هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و حدادعادل قرارگرفت ولی باز هم شکست خورد و به علم و صنعت برگشت، اما پیروزیائتلاف آبادگران در دور دوم انتخابات شورای شهر تهران برگ برنده ای شد تا احمدی نژاد را به عرصه سیاسی کشور بازگرداند و او در ۱۳ اردیبهشت سال ۸۲ از طرف همان شورا به شهرداری تهران رسید ولی ساختمان خیابان بهشت نیز جواب گوی بلند پروازی های او نبود و استاندار سابق اردبیل این بار سودای ریاست داشت.
آنچه در سوم تیر ماه ۸۴ اتفاق افتاد اگرچه بسیاری از سسیاسیون، تحلیلگران و اصحاب رسانه را متعجب کرد اما برای احمدی نژاد و تیمش چندان دور از انتظار نبود و به قول خودشان آنها رگ خواب جامعه را خوب شناخته بودند.
" می شود، می توانیم"
دروازه های پاستور به روی کسی گشوده شد که شاید خوشبین ترین طرفدارنش نیز چندان به این پیروزی امید نداشتند. پیروزی احمدی نژاد در دور دوم انتخابات با اختلاف ۷ میلیون با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نشان داد مردم دیگر نه به بازگشت دوران سازندگی علاقه ای دارند و نه به ادامه راه اصلاحات خوشبینند. مردم کسی را می خواستند که مانند آنها سخن بگوید و احمدی نژاد نیز این درس را به خوبی آموخته بود.
او می پرسید چرا نفت می شود ۸ دلار زندگی همان است که بود، می شود ۵۰ دلار باز همان است که بود؟ می گفت دوستان آنقدر درگیر حزب بازی شده اند که مردم را از یاد برده اند. مردم عدالت می خواهند نه حزب و شعارهای دیگری که برای بسیاری از مردم یاد آور روزهای خوش گذشته بود.
احمدی نژاد با شعار" می شود، می توانیم" پا به عرصه گذاشت و سنگ بنای دولت خود را نیز با همین شعار بنا کرد.
رایحه خوش خدمت و…
اصلاح نخست در کابینه بود؛ احمدی نژاد در رسانه ها وعده تشکیل کابینه ۷۰ میلیونی را می داد که در آن به روی همه ی نخبگان ملت باز خواهد بود و تنها شرط ورود به آن امضای منشوری به نام میثاق نامه دولت اسلامی بود.
اما رئیس جمهور با معرفی کابینه خود به مجلس بار دیگر همه را انگشت به دهان کرد. در کابینه نه خبری از بسیاری از اصولگرایان شاخص بود و نه از اصلاح طلبان که تجربه هشت سال اداره کشور را داشتند مددی گرفته شده بود و از افراد پیشنهادی تنها دو نفر پیش از این سابقه وزارت داشتند و همین امر چندان به مذاق مجلس اصولگرای هفتم خوش نیامد. مجلسی ها به چهار نفر از وزاری پیشنهادی رای اعتماد ندادند و این در تاریخ انقلاب بی سابقه بود. این اختلاف نظر تا جایی پیشرفت که وزارت خانه مهمی مانند نفت شش ماه با سرپرست اداره شد.
ماجرای کابینه نهم اما به همین جا ختم نمی شد، بسیاری گمان می کردند حالا که دولت افرادی را به کار گرفته که تاکنون چندان شناخته شده نبودند می تواند به دلیل یکرنگی در عقاید تعاملی مناسب در وزراتخانه ها ایجاد کند اما قطار دولت قصد اوجگیری نداشت و در هر ایستگاه می ایستاد و وزیری را پیاده می کرد.
دانش جعفری وزیر اقتصاد، فرشیدی وزیر آموزش و پرورش، اردکانی وزیر تعاون، کاظمی وزیر رفاه، رحمتی تنها وزیر بازمانده از دولت خاتمی در وزارت راه، طهماسبی وزیر صنایع و معادن و حتی مصطفی پور محمدی وزیر کشور هرکدام به دلایل مختلف از دولت از کنار گذاشته شدند و در روزهای پایانی دولت که در سایه وقایع پس از انتخابات بر پا بود نیز انتخاب مشایی به معاون اولی اعتراض برخی اعضای کابینه را برانگیخت، اعتراضی که نتیجه اش معلوم بود، کنار رفتن صفار هرندی وزیر ارشاد و محسنی اژه ای از وزارت اطلاعات که هر دو از پر نفوذهای کابینه بودند. به هر حال نگاهی به اتفاقات چهار ساله کابینه نهم نشان می دهد دولت مهر با هر که سر مهر داشت با وزرای خود چندان مهربانی نکرد.
داستان سفره و نفت
در کنار شعار ها و تبلیغات سیاسی دولت، اساس وعده ها اقتصادی بود، احمدی نژاد وعده هایی چون ایجاد دولتی عدالت گستر، بهره گیری از مدیران سالم و مبارزه با فساد اداری، کاهش نرخ تورم، اولویت دادن به تولید داخلی و در آخر و در راس همه برنامه ها با شعار آوردن پول نفت به سفره مردم کار خود را آغاز کرد.
او در نخستین روزهای کارش حرف از فسادی به میان آورد که در بسیاری از دستگاههای اجرایی کشور نفوذ کرده و عده ای آقا زاده با استفاده از رانتهای دولتی، بیت المال را به سود خود قبضه کرده اند. افرادی که رئیس جمهور و همکارانش آنها را شناسایی کرده اند و نامشان بر روی کاغذی است که در جیب احمدی نژاد است-همان لیستی که با گذشت بیش از هفت سال هنوز از جیب او بیرون نیامده- و بخش اصلی که مفسدان در آن رسوخ کرده اند صنعت نفت کشور است.
او می گفت تمام امکانات صنعت نفت کشور در اختیار یک خانواده است که در ایام انتخابات نیز از آن به نفع خود استفاده می کردند. آقای رئیس می گفت قابل تحمل نیست که در کشوری مانند ایران مردم همچنان در فقر بمانند، پس ما نفت را به سفرهایتان می آوریم، وعده ای که بسیاری به عملی نشدن آن معترضند در حالی که خود رئیس جمهور معتقد است با هدفمندی یارانه ها و واریز های نقدی محقق شده است.
دولت مهر اما با برخی اصول اقتصادی دیگر نیز مشکل داشت، رئیس جمهور سازمان مدیریت و برنامه ریزی را منحل کرد، قانون چهارم توسعه را وام گرفته از غرب و غیر قابل اجرا خواند، ردیفهای بودجه را حذف کرد و با ارائه بودجه عملیاتی تنها کلیات آنرا به تصویب مجلس گذاشت، بسیاری از طرح های عمرانی را بدون مناقصه واگذار کرد و حتی برخی مبانی تهیه آمار را نیز تغییر داد.
نتایج چنین اقداماتی نیز در نوع خود جالب بود، دیوان محاسبات اعلام کرد دولت در بودجه سال ۸۷ حدود ۷۲ درصد انحراف داشته و در سال ۸۶ نیز۱۴۶۳ تخلف از بودجه ثبت شده در مقابل دولت نیز بسیاری از این موارد را در راستای عدالت گستری عنوان می کرد دولتی که در ابتدا با وعده هایی چون استفاده از تمام ظرفیتهای اقتصادی، تولید برای صادرات، محرومیت زدایی و اشتغال زایی و بالا بردن قدرت خرید آمده بود حالا با مشکلاتی گسترده و مخالفانی ثابت قدم مواجه بود.
ارزانی تنها سر کوچه رییس جمهور
طرحهایی مانند مسکن مهر و سهام عدالت آنطور که بایداثر نکرده بود و در کنار آن قیمت مسکن و حتی برخی مواد غذایی سر به آسمان گذاشته بود، البته دولت مانند همیشه راه حل های خاص خود را ارائه می کرد، گرانی خانه را به گردن دستهای پشت پرده می انداخت و رئیس جمهور مردم را برای خرید گوجه ارزان به سر کوچه خانه خود ارجاع می داد.
اما اوج وعده های اقتصادی دولت در یک طرح خلاصه می شد و آن چیزی نبود جز هدفمندی یارانه ها حالا نوبت آن رسیده بود که دولت عدالت را به عنوان مدلی عمومی اجرایی کند و وعده ای را که سالها از طرح آن گذشته بود تحقق بخشد.
طرح دولت امام چندان به مذاق برخی نمایندگان و کارشناسان اقتصادی خوش نیامد آنها اجرا شدن طرح دولت را باعث ایجاد تورمی لجام گسیخته و بالا رفتن نقدینگی جامعه می دانستند. این اختلافات تا جایی پیش رفت که دولت تهدید به پس گرفتن لایحه کرد اما باز هم لابی های خاص اصولگرایان مانع شد و قانون هدفمندی با تمام ابهاماتش تثبیت شد. حالا وقت آن رسیده بود که رئیس جمهور با قاطعیت اعلام کند ما دیگر در ایران فقیر نداریم.
دولت ایرانی، مدیریت جهانی
دولت احمدی نژاد تنها عدالت را برای ایرانی ها نمی خواست، رئیس دولت های نهم و دهم نسخه ای برای خوشبختی جهانیان پیچیده بود.
زمان زیادی از ریاست جمهوریش نگذشته بود که به چهره ای معروف در رسانه های جهان بدل شد خاتمی در سالهای قبل از علاقه ایران به گفت و گو تمدن ها گفته بود و حالا احمدی نژاد اساس حرف هایش را در نفی هولوکاست و افشاگری درباره ۱۱ سپتامبر استوار کرده بود وی در همه سخنرانیهایش از ظلمی می گفت که نظام سرمایه داری به مردم جهان تحمیل کرده بود، دیپلماسی دولت اصلاحات را مرعوب قلمداد می کرد و با ارائه نظراتی آتشین بسیاری را جذب می کرد احمدی نژاد که حالا در بین هوادارانش به دلاور هسته ای مشهور شده بود، قطع نامه های شورای امنیت را کاغذ پاره می نامید و به آنها می گفت: آنقدر قطع نامه بدهید تا قطع نامه دانتان پاره شود.
در جمع مردم زنجان می گفت: اگر کسی قصد دست درازی به ایران داشته باشد مردم با چاقوی دسته زنجان از او استقبال می کنند و می گفت در زمان سخنرانیش در سازمان ملل هاله نوری او را فراگرفته و خارجی ها را محو او کرده است (اگر چه بعدا این مساله را تکذیب کرد) می گفت: با سیاست خارجی تاثیر گذاری که داریم کشورهای خارجی برای ارتباط گرفتن با ما زنبیل به دست ایستاده اند.
البته اینها یک طرف باز بود، در آن سو آمریکای لاتین را مأمن بهترین دوستان ایران می دانست، هرگاه برایش وقتی خالی می شد با هوگو چاوز دیداری می کرد، با رئیس جمهور بولیوی فوتبال بازی می کرد و بسیاری از طرح های برون مرزی خود را در آن منطقه طرح ریزی می کرد. در کنار آن نکته ای که در کارنامه اقتصاد خارجی دولت بیش ار هر چیز جلب توجه می کند بالا رفتن میزان مبادلات با طرف های چینی است طرحی که به نوعی ائتلاف با دشمن اصلی غرب به شمار می آمد. در هر حال سیاست خارجی احمدی نژاد در یک گذاره قابل بیان است: دوری از غرب و نزدیکی به شرق و آمریکای لاتین وتلاش برای تبیین مدیریتی جهانی.
دولت احمدی نژاد در شرایطی به پایان خود نزدیک می شود که می توان از آن به عنوان پرسرو صدا ترین دولت تاریخ ایران نام برد دولتی که وعده های بزرگ می داد و به دنبال تغییرات بزرگ بود و حالا همگان منتظرند تا مشاهده کنند دولتی که از آغاز در حال خلق شگفتی بود آیا پایانی شگفت انگیز نیز خواهد داشت یا خیر؟
ارسال نظر