پارس؛
مروری بر یک «پیششرط» اساسی بوش به اصلاح طلبان/ «تحریمهای فلجکننده» معلول عملکرد و ارتباط مستقیم بین فتنهگران
بعد از روی کار آمدن باراک اوباما و درست چند روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری 88، وی که در برابر اقتدار ایران، خود را منفعل و منزوی میدید، نامهای به رهبر انقلاب نوشت.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- در بحبوبه مذاکرات موسوم به «ژنو یک» در سال 1387 (2008 میلادی) خبری بهسرعت در صدر اخبار رسانههای بینالمللی قرار گرفت: «ویلیام برنز»، معاون کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده به جمع تیمهای مذاکرهکننده با ایران پیوست. حضور برنز در میز مذاکرات هستهای با ایران، از آنجا اهمیت داشت که تا پیش از این، مقامات آمریکایی حاضر به مذاکره با ایران نشده بودند. آنها حضور خود در مذاکرات را منوط به یک «پیششرط» اساسی و مهم کرده بودند: تعلیق غنیسازی ایران. ایران اما نه تنها هیچگاه به این پیششرط آمریکا وقعی ننهاد بلکه در عمل نشان داد که میتواند مبتنی بر توان و «قدرت درون» فناوری هستهای خود را گسترش دهد. به همین علت، ایالات متحده چارهای نداشت جز آنکه سر میز مذاکره با ایران حاضر شود. همان ایام، خبرگزاری آلمانی دویچوله در تحلیل این رفتار آمریکا نوشت: «آگاهان میگویند شرکت ویلیام برنز در نشست ژنو به مفهوم چرخشی حیرتآور در سیاست تاکنون دولت بوش در برابر ایران است.»
زبیگنیو برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا نیز در گفتوگویی با اشاره به اینکه دوران ابرقدرتی آمریکا به سر رسیده است، حتی خواهان مذاکره بدون هرگونه پیششرطی شد و گفت: «واقعیت این است که دوران حماقت ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده است. درباره ایران و برنامه هستهای ایران نیز ما به رویکرد واقعگرایانه، منعطفتر و منطقیتر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم. ما ممکن است حتی بدون پیششرط مذاکره کنیم. رویکرد موفقیتآمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد.»
بعد از روی کار آمدن باراک اوباما و درست چند روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری 88، وی که در برابر اقتدار ایران، خود را منفعل و منزوی میدید، نامهای به رهبر انقلاب نوشت و در آن بهصراحت اعلام کرد که هیچ موضوعی در منطقه غرب آسیا بدون حضور ایران حل نخواهد شد. بههمین علت، وی خواستار گفتوگو برای کمک ایران به آمریکا در حل موضوعات منطقهای شد. همه چیز داشت به نفع ایران تمام میشد که ناگهان یک موضوع، ورق ماجرا را برگرداند: آشوبهای بعد از انتخابات 88.
آشوبهای بعد از انتخابات، که امروزه بهترین تعبیر در وصف آن «فتنه» است، موجب شد تا دشمن امیدوار شود به اینکه جامعه ایران از درون، دچار شکاف و دوقطبی شده است و بنابراین میتواند از این فرصت برای افزایش فشار بر ایران استفاده کند.
شوربختانه آنکه فتنهگران، به همین موضوع هم بسنده نکردند و با نادیده گرفتن همه قواعد بازی سیاسی، حتی منافع ملی را هم فدای منافع حزبی و جناحی خود کرده و در نامهای خطاب به هیلاری کلینتون، وزیرخارجه وقت آمریکا، خواهان افزایش تحریمها و سختتر شدن آنها علیه مردم ایران شدند. در نامه فتنهگران به کلینتون که سال گذشته توسط مایکل لدین، عضو ارشد نومحافظهکاران آمریکایی و مسوول پرونده سیاستداخلی ایران در بنیاد دفاع از دموکراسیها در واشنگتن فاش شد، بهصراحت آمده است که اگر خواهان پیروزی جنبش سبز در ایران هستید، میبایست ایران را «تحریم اقتصادی» کنید. آنها تصریح میکنند که برای دست یافتن به اهداف و منافع خود، نبایست در مذاکرات هستهای با ایران به توافق برسند و در عوض به جای آن میبایست سیاست فشار و تحریم را افزایش دهند.
بر طبق همین پالسهای مثبت و جهتدار بود که تنها در عرض 10 روز از شروع فتنه، کنگره آمریکا 6 قطعنامه علیه ایران به تصویب رساند و پس از آن در فاصله سالهای 2010 تا 2012، 9 فرمان با محوریت تحریم اقتصادی ایران از سوی دولت آمریکا صادر شد. پس از آن در سالگرد فتنه 88 نیز، قطعنامه 1929 توسط شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید. در حقیقت، موضوعی بهنام «تحریمهای فلجکننده» معلول عملکرد و ارتباط مستقیم بین فتنهگران و شبکه حامیان غرب در ایران با سیاسیون و دولتمردان آمریکایی و غربی بود.
ارسال نظر