همه چیز کم کم دلهره آور می شود؛ آتشی که همه فکر می کردند خاموش شده، دوباره آنقدر سریع زبانه کشید که همه را غافلگیر کرد؛ برج بلند در برابر دیدگان شهر فروریخت و تنها تلی از خاک و آهن از آن باقی ماند.

برج خیلی بیشتر از چیزی که انتظار می رفت مقاومت کرد تا فرو نریزد؛ شاید پلاسکو هم می دانست اولین چیزی که بر آوارهایش خودنمایی خواهد کرد، شایعه های رنگارنگی است که هرچه تکذیب هم شوند، دیگر اجازه دیدن حقیقت را به کسی نمی دهند.

از همان ثانیه های ابتدایی فروریختن پلاسکو، اخبار برخی رسانه ها و شبکه های تلگرامی پر شد از حدس و گمان های مختلفی که خواسته یا ناخواسته بحران را بحرانی تر نشان می داد؛ حالا آمار کشته های احتمالی بیشترین برد را داشت و هر لحظه تعدادشان را بیشتر می کردند.

ماندن 300 نفر زیر آوار قطعا عمق فاجعه را بیشتر می کرد؛ یا اینکه حداقل 50 آتش نشان در زمان فروریختن پلاسکو زیر آوار مانده اند؛ شایعات هر چند دقیقه جذاب تر می شد تا جایی که خبر رسید برخی از زیر آوار پیامک فرستاده اند که «ما زنده ایم.»

منبع پیامک ها معلوم نبود، از هر کسی سوال می کردی دیگری را نشان می داد و او نیز دیگری و به همین ترتیب هیچ کس نه تنها نمی توانست ثابت کند این شماره یک زیر آوار مانده است، بلکه حتی خبری از متن پیامک هم نبود.

رسانه ها رسمی هم ساعتی پس از حادثه وارد همان راهی شدند که چند دقیقه قبل کانال های تلگرامی آغازش کرده بودند؛ حالا خبرهای غیر رسمی به رسانه های رسمی رسیده و مردم را نگران تر می کرد؛ اخبار اما هیچ منبعی نداشت جز ادعای خانواده برخی کارکنان پلاسکو که چندان هویت شان مشخص نیست.

حالا 10 روز از حادثه می گذرد؛ تبعات شایعه ها هنوز ادامه دارد و ابهام هایی که برخی رسانه ها برای برد های خبری و سیاسی به آن تکیه کرده بودند امروز شبهه هایی بدون سند را ساخته است؛ شایعاتی که سرنخ آن جایی در همین شهر است ولی حالا تا دفتر یک رسانه در آن سوی مرزها کشیده شده است.

پاس گل روزنامه دولت به بی بی سی فارسی/ آن 300 نفر!

صدایش را صاف می کند و با هیجان از گزارش منتشر شده حرف می زند؛ «یکی از اقدامات بسیار خوب روزنامه ایران، گزارشی بود که در اواسط هفته درباره حادثه پلاسکو از این روزنامه منتشر شد و بازتاب وسیعی داشت ... [گزارشگر روزنامه ایران] در پایان گزارش نیز این نکته را مطرح کره که طبق آمار دژبانی کلانتری حدود 300 نفر برای پیگیری حال مفقودین خود به آنجا مراجعه کرده اند؛ این اقدام به موقع روزنامه ایران باعث شد که تلاش ها برای اینکه حادثه پلاسکو با همان آمار 5 الی 6 کشته جمع شود، ناکام بماند»

مسعود بهنود و بی بی سی فارسی از گزارشی تعریف می کنند که روزنامه ایران سه شنبه هفته گذشته منتشر کرد و خبرنگاری که خود را به عنوان بستگان یکی از مفقودی ها جا زده بوده بر پایه اطلاعات دژبانی کلانتری بهارستان مدعی شده بود که 200 نفر برای اعلام مفقودی بستگان خود به کلانتری آمده اند.

پازل شایعه ای که از دقایق اول فاجعه یکی از خبرگزاری های اصلاح طلب آنرا شروع کرده بود، چند روز بعد در روزنامه ایران تکمیل تر شد و روز گذشته مسعود بهنود آخرین قطعه آنرا تکمیل کرد.

خبرگزاری ایلنا همان خبرگزاری اصلاح طلبی بود که حدود 30 دقیقه بعد از فروریختن پلاسکو خبری عجیب را بر روی خروجی خود قرار داد؛ خبری که مدعی بود «حدود300 نفر در زمان ریزش در ساختمان پلاسکو بودند»

 

ایلنا بخشی از خبر خود را به نقل از سخنگوی آتش نشانی و بدون ارائه آمار تعداد افرادی که در ساختمان بوده اند اعلام و از قول سخنگوی آتش نشانی در در لید خبر خود نوشته است: «هنگام فرو ریختن ساختمان تجاری پلاسکو ‏تعداد زیادی از آتش نشانان‌ داخل ساختمان بودند.»

در متن خبر اما خبری از سخنگوی سازمان آتش نشانی نیست ولی یک عدد به اظهارنظر نقل شده از وی اضافه شده است: «علاوه بر آتش‌نشان‌ها ، تعدادی افراد و مالکان واحدها نیز در ساختمان پلاسکو زیر آوار مانده‌اند، همچنین گفته می‌شود حدود 300 نفر از جمله آتش نشان، مالکان این ساختمان تجاری و سایر عوامل امدادی و درمانی و ستاد بحران شهرداری تهران به هنگام فرو ریختن در ساختمان حضور داشتند.»

مشخص نیست خبرگزاری ایلنا این آمار اولیه را قول چه کسی منتشر کرده است؛ چون سخنگوی آتش نشانی در همان ابتدای حادثه در مصاحبه با شبکه خبر تاکید داشت که آمار دقیقی از تعداد آتش نشانان و مردمی که زیر آوار مانده اند وجود ندارد؛ در این بین برخی رسانه این آمار را حداکثر 30 نفر اعلام می کردند ولی عده ای می خواستند تعداد افراد فوت شده در فاجعه پلاسکو را چند صد نفر نگه دارند.

خبرگزاری دولتی ایرنا نیز همین شایعه را در کانال خود قرار می دهد و به نقل از روزنامه ایران می نویسد که حدود 300 نفر در هنگام فرو ریختن ساختمان پلاسکو در زیر آوار محبوس شده اند و از سرنوشت آنان اطلاعی در دست نیست.

 

کانال های تلگرامی آن طرف مرزها هم به سرعت برای دامن زدن به این آمار ادعایی وارد عمل می شوند؛ یکی از این کانال ها برای عمیق تر نشان دادن عمق فاجعه آدرس مراکز انتقال خون تهران را بر روی خروجی خود قرار می دهد و ادعا می کند به دلیل تعداد بالای تلفات و مجروحان حادثه، بیمارستان های تهران نیاز به خون دارند؛ در حالی که چند دقیقه پس از حادثه از سوی مسئولان اورژانس تهران اعلام می شود که حدود اکثر مجروحان حادثه که تعداد آنها به حدود 70 نفر (ابتدای وقوع بحران) می رسید به صورت سرپایی مداوا شده اند.

 

با مشخص شدن رسمی تعداد آتش نشان‌هایی که زیر آوار مانده بودند (16 نفر) تا حدودی از برد رسانه ای شایعه کشته شدن چند صد نفر در فاجعه پلاسکو کمی رنگ باخت؛ اما هنوز یک راه هایی برای دامن زدن به شایعه وجود داشت.

روزنامه دولتی ایران سه شنبه 5 بهمن ماه گزارشی از حضور مردم در کلانتری بهارستان برای اعلام مفقودی اعضای خانواده خود، منتشر کرد؛ خبرنگار این رسانه به عنوان یکی از اعضای خانواده افراد مفقود شده وارد کلانتری می شود و با چند کسانی که برای اعلام مفقودی آمده اند مصاحبه می‌کند.

در ادامه خبرنگار برای گرفتن آمار تعداد افراد مفقودی سراغ دژبان کلانتری می رود تا آماری دقیق! از تعداد مراجعه کنندگان برای اعلام مفقودی اعضای خانواده خود در فاجعه پلاسکو بدست آورد: «توی دربانی یک دژبان و یک سرباز پشت میز نشسته‌اند. آدرس فتوکپی را می‌پرسم و کم کم سر حرف را باز می‌کنم. دژبان می‌گوید: «از صبح سرمان شلوغ بود دروغ نگویم تا حالا 200 نفر آمده‌اند و اعلام مفقودی کرده‌اند. عجب فاجعه‌ای شد. آدم باورش نمی‌شود این همه آدم آن زیر مانده‌اند یا توی عملیات هستند و کسی خبر ندارد؟ پدرم از شهرستان تا حالا صد بار زنگ زده نگران هستند.»

 

این گفته ها که خبرنگار روزنامه ایران ادعا می کند از سوی دژبان کلانتری بهارستان گفته شده، چیزی از یک شایعه دهان پر کن و سریع الانتشار کم ندارد؛ این خبر به سرعت در رسانه های مختلف بازنشر شد ولی هر مقدار که عملیات جست‌وجو جلوتر می رفت، خبری از آمار چند صد نفری اعلام شده از سوی رسانه های دولتی نیست؛ پخش آنلاین مکان آوار برداری نیز باعث می شد تا هرگونه شبهه افکنی درباره احتمال خروج اجساد به صورت مخفی میسر نباشد.

پلاسکو اما شایعات دیگری هم به روی خود دید؛ شایعه که هنوز هم برخی روی آن تاکید دارند.

پیامکی از زیر آوار؟!/ داستان سرایی به سبک فیلم‌های هالیوودی

«خبرداده اند کسی از زیر آوار پیامک فرستاده و گفته به همراه سه نفر دیگر در زیر آوار محبوس شده اند، آن شخص در پیامکش اسم برادرم قاسم را هم آورده بود...»

روزنامه شهروند با همین گزارش شایعه ای که در دقایق ابتدایی وقوع فاجعه دهان به دهان نقل می شد را به یک خبر رسمی تبدیل کرد؛ با اینکه فرد ادعایی روزنامه شهروند مشخص نمی کند از چه منبعی خبر ارسال پیامک به گوشش رسیده اما همین شایعه کافی است که آتش نشانان و تیم مدیریت بحران تمام تلاش خود را برای یافتن افراد احتمالی مدفون شده به ویژه در قسمت موتورخانه به کار بگیرند؛ تلاش هایی حداقل برای باقی ماندن کورسوی امید برای زنده یافتن افراد محبوس شده احتمالی، کار عجیبی نبود.

اما شایعه ارسال پیامک همچنان دهان به دهان می چرخید؛ خبرگزاری ایسنا نیز گزارش روزنامه شهروند را بازتاب می دهد و به ماجرای ارسال پیامک از زیر آوار پلاسکو می پردازد؛ اما نکته ای که کسی درباره آن سوال نمی کند این است که چرا هیچ عکسی از پیامک ادعایی به بیرون درز نمی کند، آنهم در شرایطی که برخی رسانه ها کوچکترین تغییر در شرایط میدانی فاجعه پلاسکو را در کمترین زمان بر روی خروجی خود قرار می دهند.

 

پیدا شدن اجساد 4 فرد غیر آتش نشان چند روز پس از فاجعه، احتمال اینکه افراد محبوس شده در زیر آوار که مدت ها زنده بوده اند، همین افراد باشند را تقویت می کند؛ اما شهریاری سرپرست جنایی تهران در نشست خبری تاکید می کند که «بعد از کشف چهار جسد بامداد امروز آثار فساد نعش پیشرفته مشخص بود که دلالت بر این داشت که این افراد در روز پنجشنبه فوت کرده‌اند.»

نکته قابل تامل اینکه پس از مشخص شدن جان باختگان غیر آتش نشانی که در نزدیکی موتورخانه پیدا شده بودند، مشخص شد که اسم هیچ کدام از آنها «قاسم» مورد ادعای روزنامه دولتی شهروند نیست.

گفته های شهریاری و هم نام نبودن هیچ یک از چهار جسد کشف شده با فرد ادعایی، تا حدودی به گمانه زنی ها پایان داد اما در ادامه مصاحبه عضو خانواده یکی از قربانیان پلاسکو، ابعاد ماجرا را بیشتر روشن کرد.

روزنامه ابتکار در گزارشی از خانواده افراد کشته شده در حادثه پلاسکو، به سراغ دایی جواد حسین قلی زاده رفته از وی درباره ارسال پیامک از سوی محبوس شدگان سوال می کند: داود فخری‌زاده دایی جواد حسین [قلی زاده] دریافت پیامک از مرحوم را تکذیب می‌کند و می‌گوید: «او به همراه سه نفر دیگر به شوفاژخانه فرار کرده بودند. همان لحظات اول تماس گرفتند و گفتند که در شوفاژخانه گیر افتاده‌اند. ولی هر راهی که توسط آتش‌نشان‌ها انتخاب می‌شد به بن‌بست می‌خورد تا در نهایت یکشنبه شب بچه‌های تلاشگر امداد و آتش‌نشانی دست‌به‌دست هم دادند، راهی به داخل پیدا و اجساد را خارج کردند. از آنجا فقط یک نفر تماس گرفته بود و ما هیچ پیامکی دریافت نکردیم. یکی از بچه‌ها تماس گرفته و نام هر 4 نفر را برده بود. همه شهروند بودند و هیچ آتش‌نشانی هم در بین‌شان نبود»

این اظهارات یکی از اعضای خانواده افراد فوت شده در پلاسکو وقتی در کنار عدم انتشار متن و منبع ارسال پیامک از زیر آوار، قرار می گیرد تا حد زیادی می تواند ثابت کند که ماجرای ارسال پیامک بیشتر یک شایعه بوده است تا خبر.

پلاسکو؛ ساختمانی که زودتر از شایعات فرو ریخت

مقابل ساختمان پلاسکو بلوک های بتونی گذاشته اند و یک پارچه پلاستیکی آبی؛ ولی نه خبری از خانواده 200 نفری که روزنامه ایران ادعا می کرد خانواده هایشان به کلانتری مراجعه کرده اند هست و نه شاهدان ادعایی خبرگزاری هایی که مدعی بودند 300 نفر در زیر آوار پلاسکو مانده اند.

دیگر کسی حتی پیگیر ماجرای ارسال پیامک از زیر آوار هم نیست؛ حتی همان روزنامه ای که اولین بار این ادعا را به صورت رسمی منتشر کرد هم دیگر خبری از خواهر قاسم منتشر نمی کند.

پلاسکو فروریخت اما شایعات زمان بیشتری برای فروریختن می خواهند تا دروغ بودن آنها آشکار شود؛ اما همین شایعه ها آنقدر به کار برخی می آید که در برنامه خود از روزنامه رسمی دولت برای انتشار آن تقدیر می کنند.

حالا روزنامه ها و خبرگزاری های دولتی و دیگر رسانه هایی که به همین شایعه دامن زده اند باید به سوالات مختلفی پاسخ دهد؛ سوالاتی که پاسخ به آن می تواند سرنخ ایجاد شایعه های رنگارنگ را به برخی جریان های پشت پرده سیاسی، متصل کند.