مادرزن30ساله سردسته باند زورگیری
هیچکس تصور نمیکرد سردسته باند زورگیری از زنان مسافر، مادرزن جوان یکی از سارقان است.
او با همدستی شوهر و دامادش با یک خودروی سواری اقدام به سوار کردن زنان مسافر و سرقت طلاها و پولهایشان میکرد. تحقیقات برای دستگیری این باند خشن از 19اسفندماه سال 94شروع شد. عصر آن روز زنی هراسان به اداره پلیس رفت و مدعی شد در دام سارقان زورگیر گرفتار شده است.
او گفت: حدود ساعت 16در حوالی امامزاده حسن سوار خودروی پراید سفید هاچبکی شدم که شیشههایش دودی بود. به جز راننده، زنی در صندلی جلو و مردی در صندلی عقب نشسته بود که تصور کردم مسافر هستند و اصلا مشکوک نشدم. از راننده که کلاه بر سر داشت، خواستم مرا در سهراه آذری پیاده کند اما در بین راه مردی که روی صندلی عقب نشسته بود، قمهای زیرگلویم گذاشت و تهدید کرد که اگر حرفی بزنم مرا میکشد.
زن جوان ادامه داد: وحشت کرده بودم و در همین هنگام مرد جوان مرا به باد کتک گرفت و با روسری چشمها و دهانم را بست. پس از آن به سمت حاشیه یافتآباد رفت و در نزدیکی باغی توقف کرد. زن جوانی که روی صندلی جلو نشسته بود به عقب آمد و النگوهایم را با قیچی برید و از دستانم خارج کرد. آنها گوشواره، گردنبند، انگشتر، موبایل و پولهایم را نیز دزدیدند و مرا در باغ رها کردند و رفتند. وقتی چشم و دهانم را باز کردم تازه متوجه شدم، کجا هستم.
- شکایتهای سریالی
با این شکایت بخشی از پرونده که رسیدگی به اتهام آدمربایی بود، پیش روی قاضی سهرابی و بخش دیگر که مربوط به اتهام سرقت بود، پیش روی قاضی عموزاد، بازپرس ویژه سرقت قرار گرفت. در ادامه تیمی از مأموران اداره یازدهم و پنجم پلیس آگاهی دست بهکار شدند تا متهمان را به دام اندازند. درحالیکه بررسیها ادامه داشت 2شکایت مشابه دیگر پیش روی کارآگاهان قرار گرفت. این یعنی اعضای باند بهصورت سازمانیافته دست به سرقت از زنان میزدند و بعد آنها را چشم بسته در باغهای اطراف یافتآباد رها میکردند. هر چند چهرهنگاری متهمان کمکی به شناسایی آنها نکرد اما مأموران با بررسی دوربینهای مداربسته موفق شدند شماره پلاک خودروی دزدان را بهدست آورند.
- پایان فرار 9ماهه
اگرچه شماره پلاکی که در دوربین ثبت شده بود، خوانا نبود اما کارآگاهان موفق شدند صاحب پراید را پس از گذشت 9ماه فرار به دام اندازند. او کسی جز راننده باند نبود که در تمام سرقتها کلاه بر سر داشت و پیش از این به اتهام سرقت به زندان افتاده بود. او اقرار کرد که نقشه سرقت را همسرش طراحی و این باند را او راهاندازی کرده است. به گفته وی، سومین عضو گروه هم داماد 20ساله آنها بود که با چاقو زنان را تهدید به مرگ میکرد.
او چشم و دهان مالباختهها را میبست تا مادرزن جوانش نقشه سرقت را اجرا کند. به این ترتیب زن 30ساله (سردسته باند) و داماد 20ساله وی دستگیر شدند و به زورگیری از 3زن اقرار کردند. این در حالی است که پلیس احتمال میدهد آنها سرقتهای بیشتری رقم زده باشند. به همین دلیل تحقیقات از آنها ادامه دارد.
- سرقت برای تامین هزینه جراحی
با اینکه سن و سال زیادی ندارد اما با همدستی داماد و شوهرش دست به سرقت از مسافران میزد. او در گفتوگو با همشهری از جزئیات سرقتهایشان میگوید.
- چه شد که نقشه سرقت کشیدی؟
مادرم بیمار بود و برای عمل جراحی او نیاز به پول داشتم. پدرم هم سالها قبل بهخاطر حمل موادمخدر اعدام شد و مسئولیت مادرم برعهده من بود. همین شد که راهی جز خلاف به ذهنم نرسید اما وقتی پول عمل را جور کردم و مادرم زیر تیغ جراحی رفت، چند روز بعد فوت شد.
- چقدر پول گیرت آمد؟
7میلیون تومان که همه این پول را بهحساب بیمارستان ریختم.
- گویا همدستانت، داماد و شوهرت بودند. درست است؟
من 14ساله بودم که ازدواج کردم و مدتی بعد صاحب دختری شدم اما چند سال بعد بهدلیل اعتیاد شوهرم از او طلاق گرفتم و به تازگی با مردی به نام ناصر ازدواج کردهام. دخترم هم مدتی قبل به عقد پسرجوانی درآمد که عضو سوم باند شد.
- وقتی موضوع سرقت را با آنها در میان گذاشتی مخالفت نکردند؟
نه هردو حاضر به همکاری شدند. شوهرم نقش راننده را داشت و من هم بهعنوان مسافر در صندلی جلو مینشستم تا زنان بهراحتی اعتماد کنند و سوار ماشین شوند. دامادم هم با چاقو زنان را تهدید میکرد و چشم و دهانشان را با روسری میبست.
- چرا چشمهایشان را میبستید؟
به خاطر اینکه چهره ما را بهخاطر نسپارند و نتوانند شماره پلاک ماشین را یادداشت کنند.
- مادرزنم دستور سرقت داد
عضو سوم باند پسری 20ساله است که بهخاطر پول حاضر به همکاری با مادرزن و ناپدری همسرش شد.
- چه شد که وارد این باند شدی و دست به زورگیری میزدی؟
مادرزنم دستور داد و من هم مجبور شدم اطاعت کنم و پس از آن با آنها همکاری میکردم.
- چرا مجبور به اطاعت از او شدی؟
خب، من با دختر او ازدواج کردهام و نمیتوانستم با او مخالفت کنم.
- کی با دخترش ازدواج کردی؟
اواخر سال گذشته نامزد کردیم و حدود یک هفته است که عقد کردهایم. الان هم باید به جای ماه عسل به زندان بروم.
- همسرت خبر داشت که دست به سرقت میزنی؟
خبر داشت اما چون مادرش سرکرده باند بود، حرفی نزد.
- او در سرقتها نقشی نداشت؟
نه. از اولش هم مخالف بود اما بهخاطر مادرش چیزی نگفت.
ارسال نظر