به گزارش پارس به نقل از جام جم، با مسافران اتوبوس و متروی تهران چند ایستگاهی همراه شدیم و از خوبی و بدی های وسایل نقلیه عمومی شهر پرسیدیم.

اتوبوس یکی از وسایل نقلیه عمومی در کشورمان است که از ابتدا در شبکه حمل و نقل عمومی بوده، نمی خواهد راه دور هم بریم؛ از اتوبوس های دوطبقه بگیرید تا اتوبوس های برقی و آکاردیونی که تا همین چند سال پیش در خیابان های اصلی پایتخت جولان می دادند.

چه آن زمانی که در گوشه و کنار خیابان انقلاب و دیگر خیابان های اصلی شهر می شد دستفروش هایی را دید که بلیت تقلبی اتوبوس می فروختند؛ چه الان که کارت های الکترونیکی روی بورس است، همیشه از روی صف های طولانی مردم می توان موقعیت ایستگاه اتوبوس را شناسایی کرد؛ هرچند این روزها با آمدن اتوبوس های تندرو، صف کشیدن های مردم زیر سقف ایستگاه های این سامانه از دید پنهان می شود.

بی آرتی؛ شلوغ، اما کارآمد

« مهم این است که صبح و عصر که مردم می خواهند بروند سر کار یا به خانه برگردند، اتوبوس خالی پیدا نمی شود» اینها را مرد میانسالی می گوید که ادعا می کند سال هاست برای رفت وآمد از اتوبوس استفاده می کند.

به گفته او، اتوبوس های زیادی در خطوط ویژه رفت وآمد می کنند، اما همیشه ایستگاه ها شلوغ است. مرد میانسال ادامه می دهد: فقط آنهایی می توانند روی صندلی بنشینند که در ایستگاه اول سوار می شوند، بقیه باید مانند گوشت قربانی از میله ها آویزان بمانند تا زمانی که به مقصد برسند.

مسافر دیگری می گوید مگر مردم ما چه توقعی از مسئولان دارند، باور کنید وقتی اتوبوس خالی به ایستگاه می رسد و مردم می توانند روی صندلی بنشینند همه شان لبخند می زنند، وقتی مردم با چنین چیزهای کوچکی خوشحال می شوند، چرا مسئولان به فکر آنها نیستند. اگر مسئولان ایستگاه های شلوغ را شناسایی کرده و برای آنها بموقع اتوبوس خالی بفرستند، ازدحام مسافر در ایستگاه ها کمتر می شود.

یکی دیگر از مسافران ادعا می کند افرادی که برای گرفتن پول یا چک کردن بلیت های الکترونیکی در ورودی های ایستگاه می ایستند، آموزش ندیده اند و هر طور که دلشان می خواهد با مردم برخورد می کنند.

او اضافه می کند: بعضی از آنها به بهانه های مختلف سعی می کنند از مردم پول بگیرند، مثلا می گویند دستگاه کارتخوان خراب است و باید نقدا کرایه بدهید، چرا من که کارت بلیت مدت دار گرفته ام، باید نقدی پول بدهم!

درددل مسافران اتوبوس تمامی ندارد. مرد سالخورده ای هم به وضعیت بد صندلی ها اشاره می کند و می گوید: بعضی از این صندلی ها طوری کار گذاشته شده است که اصلا نمی توان روی آن نشست.

یکی دیگر از مسافران به بی تجربگی راننده ها اشاره کرده و می گوید: بعضی راننده ها با سرعت زیاد اتوبوس را در چاله های خیابان می اندازند. بعضی وقت ها از شدت افتادن اتوبوس در چاله، کمر و پای مسافران هم درد می گیرد.

اتوبوس های بی ایستگاه

تعدادی از اتوبوس های معمولی هم هستند که در خط شمال به جنوب پایتخت یعنی میدان راه آهن تا تجریش کار می کنند.

این اتوبوس ها هم مشتری های زیادی دارند که به علت فرار از ترافیک به آنها پناه برده اند، اما مسافران این اتوبوس ها هم گلایه های زیادی دارند. یکی از این مسافران این طور توضیح می دهد: راننده های این اتوبوس ها آنقدر در ایستگاه توقف می کنند تا اتوبوس پر شود. بعضی از آنها هم مانند تاکسی هر کجا مسافر باشد، می ایستند اصلا به ایستگاه توجهی ندارند.

مرد جوانی هم می گوید: بعضی از راننده ها هم سعی می کنند چند بار پشت چراغ قرمز بمانند، آنها درهای اتوبوس را باز می گذارند تا مسافر سوار کنند، اصلا به این فکر نمی کنند که مسافران عجله دارند یا دیرشان می شود، اگر هم اعتراض کنیم می گویند پیاده شو با تاکسی برو! بعد می گویند چرا مردم ترجیح می دهند با اتومبیل شخصی رفت وآمد کنند.

یکی از مسافران اتوبوس هم می گوید: خیلی از مشکلات ما تقصیر خودمان است، مثلا وقتی می بینیم اتوبوس پر شده باز تلاش می کنیم سوار شویم. اگر خود مسافران سوار اتوبوس های پر نشوند، راننده ها هم زیاد در ایستگاه ها توقف نمی کنند.

مترو یا کنسرو مسافر

بخش زیادی از افرادی که از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنند، متروسوار هستند؛ در واقع در تهران روزانه حدود دو میلیون نفر مترو را برای فرار از ترافیک انتخاب می کنند، اما با انتخاب مترو باید سختی هایی را هم تحمل کرد؛ سختی هایی مانند تحت فشار قرار گرفتن در واگن های پر از مسافر و لگدمال شدن زیر دست و پای فروشنده های دوره گرد مترو و مسافرانی که از فرط خستگی ایستاده هم خوابشان می برد.

خطر جیب برها و خراب شدن پله های برقی پل های عابری که مسافران را به ایستگاه های اتوبوس تندرو یا ایستگاه های زیرزمینی مترو می رسانند، از مشکلات مشترک مسافران وسایل نقلیه عمومی است که هرازگاهی دامن آنها را می گیرد.

مرد سالخورده ای در این باره می گوید: تا مدتی قبل، پله های برقی نزدیک به ایستگاه تهرانپارس اتوبوس های تندرو خراب بود. ما آنقدر نامه نوشتیم و زنگ زدیم تا سرانجام این پله ها را درست کردند، اما حالا هم هرچند روز یک بار نمی دانم پله ها خراب می شود یا متصدی آنها خوابش می برد، چون خاموش می شوند و ما باید به زور از پله ها خودمان را بالا بکشیم. درباره مترو هم باید بگویم من و امثال من ترجیج می دهند با مترو سفر نکنند، چون پله های زیادی دارد و به دردسرش نمی ارزد.

مسافرانی که توان بالا و پایین رفتن از پله های مترو را دارند، بعد از رسیدن به سکو باید خود را برای ماراتن بزرگ تری آماده کنند، خیلی ها روی سکو سعی می کنند محلی را که درهای واگن هنگام توقف قطار آنجا قرار می گیرد را شناسایی کنند، به همین علت می توان مردم را دید که به فاصله هایی حدود یک متر از هم یکجا جمع شده اند؛ البته در ایستگاه هایی مانند امام خمینی و دروازه دولت که مسافران می توانند خط عوض کنند، تراکم جمعیت خیلی بیشتر است. گاهی ازدحام جمعیت آنقدر زیاد می شود که برخی مسافران پر شدن پنج قطار را هم می بینند، اما هنوز نوبت به آنها نرسیده است. مرد جوانی در این باره می گوید: باید اینجا راه و چاه را بلد باشی؛ اینجا مثل میدان مسابقه است، اگر بتوانی سوار واگن بشوی، برنده ای.

پسر جوان دیگری می گوید اینجا مردم کاملا رفتارشان دو جور است، یعنی قبل از سوار شدن به قطار یک جور رفتار می کنند، بعد از سوار شدن هم یک جور. او ادامه می دهد: مثلا تا زمانی که سوار نشده اند، عصبانی هستند و روی خوش به دیگران نشان نمی دهند، اما وقتی وارد شدند، آرام می شوند و حتی آنها که برای نشستن صندلی نصیبشان می شود، مهربان هم می شوند!

این روزها بجز ازدحام جمعیت و فشردگی مترو، نشانه دیگری هم پیدا کرده؛ چراکه خیلی ها مترو را به دستفروش های مبتکرش می شناسند. مرد جوانی دراین باره اضافه می کند: در بساط این دستفروش ها از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد هم پیدا می شود؛ اینجا رقابت بر سر فروش وسایل دورریز و تاریخ گذشته است.

او ادامه می دهد: نمونه اش همین محافظ های جدید کنترل که فروشنده ها می گویند ضدخش و ضدآب است؛ اینها اضافه های پلاستیک های مخصوص وکیوم است، نمی دانم چه کسی برای اولین بار این فکر به ذهنش رسید و آنها را در اندازه های کوچک برید و برای فروش در قطار عرضه کرد.

به گفته مسافران مترو، هیچ کس مانع ورود دستفروش ها به مترو نمی شود؛ چراکه آنها روزبه روز تعدادشان زیادتر می شود و برخی هایشان اندازه چند گونی بار با خود جا به جا می کنند.

مسافر جوانی در این باره می گوید: اگر مترو خلوت باشد، فروشنده ها مزاحمتی ندارند، اما وقتی جای نفس کشیدن نیست و فروشنده ها به زور از لابه لای مسافران رفت وآمد می کنند، نمی توان گفت مزاحمت ندارند.

قصه حمل و نقل عمومی در تهران و سایر شهرهای کشورمان البته به اینها خلاصه نمی شود. روند پیشرفت شرایط ناوگان حمل و نقل عمومی گرچه غیرقابل انکار بوده اما هرگز همگام با نیازهای جامعه پیش نرفته است. درست مانند فرهنگ استفاده از حمل و نقل عمومی که هیچ وقت به اندازه لازم رشد نداشته است، هرچه باشد، ناوگان حمل و نقل عمومی در ایران، به رغم همه تلاش ها و پیشرفت ها پاسخگوی نیاز مردم، خصوصاً در پایتخت، نیست و تا زمانی که چنین است، همه تشویق ها برای استفاده از حمل و نقل عمومی بیهوده است.