فقط قربان صدقه ها به ذهنم مانده بقیه حرف ها را نشنیدم!
مدیحه نویسی و ستایشگری بی وقفه نسبت به هاشمی رفسنجانی در وب سایت رسمی وی با غلظت تمام ادامه دارد.
به گزارش پارس به نقل از کیهان، همکار این سایت با اشاره به یکی از ملاقات های هفته گذشته هاشمی می نویسد: از خود می پرسم این پیر سیاست و این روحانی متفاوت [! ] با خود چه گنجی دارد که تمام نمی شود؟ … عجب اشتیاقی برای دیدار دارند. بخشی از این احساسات فشرده شده ناشی از بغض نانوشته ای در رسانه ملی است که تنگ نظرانه چنان راه بر نمایش تصویر آیت الله تنگ کرده، که دلتنگی های مردم را به اوج رسانده. آیت الله که وارد می شوند، جلسه برای چند لحظه ای از کنترل خارج می شود. نه شعاری در کار است و نه برنامه ای. اما احساسات در اوج است. [! ] هرکس به نوعی. یکی با ماشاءالله و یکی با صلوات. خودجوش آمدن این ناهماهنگی ها را هم دارد.
وی ادامه می دهد: میکروفون معروف باز می شود و میهمانان رشته کلام به دست می گیرند. با خود می گویم عجب صبری دارد این میکروفون. در این سالها این همه گلایه منعکس کرده و هنوز کار می کند. سنگ صبوری آقای هاشمی به میکروفون های مجمع هم سرایت کرده! یکی از میهمانان هم از شیرینی دیدار آقای هاشمی می گوید و هم از تلخی غیبتشان در صحنه. این را که می شنوم یاد حرف های یکی از نمایندگان مجلس سوم می افتم که وقتی آقای هاشمی رئیس جمهور شد، آمد و با گریه تلخی گفت « چکار کنیم با مجلسی که هاشمی ندارد. »
در ادامه این مطلب آمده است: یکی دیگر از میهمانان می گوید آقای هاشمی! هرچه هست از ماست که بر ماست. توصیه های شما را نشنیدیم و به دام افراط ها و تفریط ها افتادیم که نتیجه اش شد وضع امروز. مگر شما چه کرده بودید که این قدر بر شما جفا کردند.
در بخش دیگری از این نوشته به نقل از یکی از ملاقات کنندگان آمده است: آقای هاشمی از مشکلات نمی گویم که شما خودتان بهتر از همه ما می دانید. می گوید شما نادر هستید از سه جهت « مدیریت، نبوغ و بهره هوشی» . یک جمله می گوید و می رود. « آقای هاشمی! مردم به کمتر از شما رضایت نمی دهند. »
نویسنده متن اضافه می کند: آقای هاشمی که شروع به سخن می کنند اول نکته ای که می گویند حرف آخر است. « من از روز اول حضورم در انقلاب تا امروز، هیچ وقت کاری را برای خودم نخواسته ام. درباره این انتخابات هم تسلیم تقدیر الهی ام. خودم را هم برای هر حالتی آماده کرده ام. من وقف انقلاب و نظام و مردمم. » همین جملات آیت الله پاسخ احساسات میهمانانش را داد. صدای احسنت و الله اکبر مجلس را پر کرد. یکی از میهمانان، چنان به وجد آمده بود که آرام کردنش کار ساده ای نبود… راستش را بگویم، بقیه سخنان آقای هاشمی را دیگر درست نشنیدم. مگر بروم بعدا از روی نوار پیاده کنم. اگر ضرورتش باشد.
گزارشگر این ملاقات با بیان اینکه هاشمی در حماسه دوم خرداد سهیم است و حماسه ای نمی شناسم که هاشمی در آن سهمی نداشته باشد نوشت: از جمع آنها جدا می شوم. راه خودم را می گیرم و می روم. از خودم می پرسم این پیر سیاست و این روحانی متفاوت با خود چه گنجی دارد که تمام نمی شود؟
ارسال نظر