درخواست دادستانی برای قطع دست یک متهم
نماینده دادستان تهران برای متهم درخواست قطع ید کرد.
عروس و داماد پس از پایان جشن عروسی وقتی به خانه برگشتند، متوجه شدند که دزدان شبگرد جهیزیه را با خودشان بردهاند. دو متهم در جریان تحقیقات پلیس به دام افتادند و روز گذشته وقتی پای میز محاکمه حاضر شدند، نماینده دادستان حکم ید یکی از متهمان را از دادگاه درخواست کرد.
به گزارش خبرنگار ما، شامگاه بیست و چهارم شهریورماه سال 92، خودروی عروس کنار ساختمانی در خیابان سنایی تهران توقف کرد و عروس و داماد پس از پیاده شدن همراه بدرقهکنندگان وارد ساختمان شدند. وقتی عروس قدم به داخل خانه گذاشت، ناگهان با کشیدن جیغ حالش بد شد و روی زمین افتاد. آنجا بود که همه متوجه شدند دزدان شبگرد به خانه زده و همه جهیزیه را با خودشان بردهاند.
آیا اتهام 9 فقره سرقت را قبول داری؟
- نه. من فقط دو فقره را قبول دارم.
چطور وارد خانهها میشدید و سرقت میکردید؟
- اگر قفلها قدیمی بودند، از شاهکلید استفاده میکردم، اما امروزه که اکثر قفلها رمزدار هستند دیگر شاه کلید جوابگو نیست. اگر قفل داشته باشند با شکستن میله آن که زمان کمتری میبرد، وارد خانه میشدیم.
آیا میدانستی که این بار سرقت از منزل عروس و داماد است؟
- نه. نمیدانستم.
چطور وقتی لوازم نو را دیدی متوجه نشدی؟
- من پایین ایستاده بودم و دوستم به داخل خانه رفته بود.
جایی دیگر دوستت گفته است که او پایین بوده و تو وارد خانه شدی؟
- نه. دروغ میگوید، من وارد خانه نشدم.
وقتی فهمیدی لوازم سرقتی مربوط به نوعروس و داماد است، چه احساسی داشتی؟
- خوشحال بودم با این حال از شاکیان میخواهم که من را ببخشند.
متهم همچنین گفت: مدتی قبل از حادثه به خاطر سرقت از یک خانه دستگیر شدم و دادگاه مرا به حبس محکوم کرد، اما با قرار وثیقه آزاد شدم. بعد از آن بود که وسوسه شدم. این بار با همدستی صالح که از دوستانم است، تصمیم گرفتیم سرقت کنیم. شب حادثه آن خانه را در زیر نظر گرفتیم. وقتی مطمئن شدیم موقعیت خوبی برای سرقت دارد و کسی خانه نیست، به داخل کوچه رفتیم. من جلوی در ایستادم و دوستم از بالای در به داخل حیاط رفت و با شکستن قفل واحد مورد نظر وارد خانه شد.
بعد هم وسایل را به داخل خودرو منتقل و فرار کردیم. بعد از گذشت چهارماه بود که مأموران من را بازداشت کردند. مالباخته هم به دادگاه گفت: بعد از چند سالی کار در بازار و مقداری پسانداز تصمیم گرفتم ازدواج کنم. خودمان و خانوادههایمان برای گرفتن مراسم عروسی و تهیه جهیزیه خیلی زحمت کشیده بودیم. هیچ وقت آن شب را فراموش نمیکنم. خاطره خوش آن شب در پایان مراسم به خاطر سرقتی که از خانهام شد، برایمان تلخ شد. همسرم از آن سال به بیماری افسردگی شدید مبتلا شده است و هنوز نیز تحت درمان است. خیلی سخت است وقتی با هزار امید روانه خانه بخت و با آن صحنه مواجه میشوی.
بعد از آخرین دفاعیات متهم، هیئت قضایی وارد شور شد.
ارسال نظر