دفاع از حقوق بشر با قوانین جیم کرو
طبق آماری که اف بی آی منتشر کرده است حدود نیمی از زندانیان در آمریکا از سیاه پوستان آفریقایی تبار هستند. در حال حاضر بیش از ۲ میلیون و سیصد هزار نفر زندانی در زندانهای آمریکا هستند که ۱ میلیون نفر آنها از سیاه پوستان هستند. طبق این آمار و با توجه به نسبت جمعیت سیاه پوستان به کل جمعیت آمریکا، در این کشور سیاه پوستان بیش از ۶ برابر سفید پوستان به زندان می روند.
حجم رفتارهای تبعیض نژادی در آمریکا در طول سال های اخیر بر روی همان ریل مبتنی بر تاریخ برده داری این کشور حرکت کرده است. سرکوب اعتراضات سیاه پوستان این کشور در کنار اخبار متعددی مبنی بر تجاوز به سیاه پوستان و یا قتل آنها توسط نیروهای پلیس این کشور بخش ثابتی از گزارش های خبری را به خود اختصاص داده است. در کنار کتاب و مقالات متعدد، فیلم و سریال های گوناگونی نیز در رابطه با روایت این فرهنگ نژادپرستانه در کشور آمریکا ساخته شده که فیلم سینمایی تصادف (Crash) ساخته پل هگیس که در سال ۲۰۰۴ سه جایزه اسکار را به دست آورد، یکی از این روایت های دردآور در نقض حقوق بشر است.
اما چرا در برابر این مصادیق بی شمار از نقض حقوق بشر در آمریکا، اجماعی در سطح جهان برای دفاع از حقوق بشر در این کشور شکل نمیگیرد؟ آیا نژادپرستی توسط سیاست های دولت آمریکا در میان جامعه این کشور نیز به یک فرهنگ تبدیل شده است؟ سیاست های آمریکایی تلاش کرده تا نژاد پرستی به عنوان سبک زندگی مردم شناخته شود. قوانین کلاغ سیاه (Jim Crow) و قرار گرفتن واژه کاکاسیا (Negro) در ادبیات محاوره جامعه آمریکا نمونه ای از این تلاش سیستماتیک است. «در تاریخ تبعیض نژادی در آمریکا علیه سیاه پوستان کلمه جیم کرو برای تحقیر آنان به کار گرفته می شد. در سال ۲۰۰۴ میلادی، آمریکایی های آفریقایی تبار به دلایل غیر قابل قبول از حقوق خود محروم شدند و بخش بزرگی از فروپاشی اخیر خانواده های سیاه پوست آمریکایی به علت حبس شدن جمعی از پدران آنهاست. اکثریت زندانیان در شهرها را سیاه پوستان آفریقایی تبار تشکیل می دهند و از آنجا که به آن ها برچسب جنایتکار زده شده، از کمترین حقوق های شهروندی محروم هستند. وضعیت، طبقه و جایگاه این افراد به طور دائم رو به تنزل است.»
این قوانین بین سال های ۱۸۷۶ تا ۱۹۶۵ تصویب و اجرا می شد و بر اساس آنها شعار «جدا ولی مساوی» برای سیاه پوستان در نظر گرفته شده بود. در تمام خاک آمریکا همه امکانات عمومی برای استفاده مشترک از این دو نژاد حذف شد. سیاه پوستان از اتوبوس های جدا استفاده می کردند. آنها حق آب خوردن از آب خوری های سفید پوستان را نیز نداشتند. سرویس های بهداشتی، کلاس های درس و همه چیز برای آنها از سفید پوستان جدا شد و این جدایی طوری طراحی شده بود که در تمام امکانات، سیاه پوستان به عنوان شهروند درجه دو شناخته می شدند.
افزایش استفاده از لغت کاکاسیا نیز در جریان اجرای قوانین جیم کرو صورت می گرفت. «یکی از فراگیرترین مصادیق نژادپرستی در دنیای غرب علیه سیاه پوستان، کلمه نگرو در ادبیات معاصر غربی ها است. Negro از دهه ۵۰ قرن ۱۶ میلادی به نژاد سیاه پوست آفریقایی اطلاق می شد. Negro در ریشه اسپانیایی یا پرتغالی معنای سیاه می داد. همین طور در ریشه لاتین Nigrum (اسم فاعل Niger - Niger یا Nigger که از سال ۱۷۳۸ رواج یافت، حالت تحقیری بیشتری نسبت به Negro دارد) به معنای سیاه، تیره، مشکی و تاریک بوده که این کلمات مجازا به معنای غم انگیز، بخت برگشته، بد و شریر به کار برده می شده است.»
دکتر رندی شورت یک فعال فرهنگی سیاه پوست است که در قالب چند کلیپ مختلف برای تمام حروف ۲۶ گانه زبان انگلیسی مصداقی از نقض حقوق بشر توسط دولت آمریکا را بیان نموده است. او در مورد حرف A لغت ABOLITION را مثال می زند که در تاریخ آمریکا به معنای متوقف نمودن قانون برده داری است. او در مورد اجرایی نشدن این قانون می گوید: «این کلمه به معنی متوقف کردن است. در سال ۱۸۶۵ سیزدهمین اصلاحیه قانون اساسی آمریکا صورت گرفت که بنا بود به موجب آن از سال ۱۸۶۶ برده داری لغو شود. در این قانون دو ماده در نظر گرفته شده بود. در ماده اول باید برای هر گونه انجام کار دستمزد پرداخت شود و در ماده دوم گفته شد هر کس که جرمی مرتکب شد می توان او را به بردگی گرفت و از او بیگاری کشید. در مرحله اجرا هر سیاه پوستی که در جمع های چند نفره مشاهده می شد به عنوان مجرم دستگیر می شد و یا آنکه اگر یک خانواده سیاه پوست از محله ای به محله دیگر نقل مکان می کرد به عنوان ولگرد به بردگی گرفته می شد.»
این روند تاریخی اصل تبعیض نژادی را به صورت یک باور در فرهنگ جامعه آمریکایی تثبیت کرده است. پلیس هایی که به بهانه دفاع از خود بر روی سیاه پوستان اسلحه می کشند جزو همان مردم آمریکایی هستند که در طول سال های کودکی و نوجوانی خود در مقابل فضای رسانه ای حاکم بر آمریکا با یک دلهره و ترس کاذب از سیاه پوستان رشد کرده اند و ذهنیت هراس از این نژاد در هنگام برخورد با آنها به طور غیر طبیعی موجب تصمیم گیری های غیر عقلانی آنها می شود. این رویکرد در کنار دستگاه انتظامی آمریکا در دستگاه قضایی این کشور نیز حاکم شده است. «سیستم قضایی آمریکا مملو از نمونه های تبعیض نژادی علیه رنگین پوستان است. پرونده جنجالی قتل «ترایوون مارتین» که به تبرئه جورج زیمرمن قاتل این نوجوان سیاهپوست ختم شد، بسیاری را در آمریکا به خشم آورد. منتقدان می گویند که زیمرمن فقط به این علت که ترایوون مارتین یک سیاه پوست بوده، به او بدگمان شده و او را به قتل رسانده است و دادگاه عالی آمریکا نیز به این دلیل که زیمرمن یک سیاه پوست را به قتل رسانده است او را تبرئه کرده است.» تریوان مارتین نوجوان ۱۷ ساله دبیرستانی آمریکایی آفریقایی تبار بود که در تاریخ ۲۶ فوریه ۲۰۱۲ با شلیک جرج زیمرمن در سنفورد، فلوریدا به قتل رسید. جرج زیمرمن یک اسپانیای تبار ۲۸ ساله بود که مسئولیت نگهبانی از آن محله را بر عهده داشت. بحران فرگوسن در سال ۲۰۱۴ نیز یکی از گسترده ترین مصادیق نقض حقوق سیاه پوستان در آمریکا بود که میزان خشونت دستگاه امنیتی این کشور را به نمایش گذاشت.
علاوه بر رویکرد نژادپرستی در نقض حقوق بشر، دولت آمریکا در مقابله با گرایش های فکری مخالف دولت نیز از شدیدترین شیوه های سرکوب استفاده می کند. حادثه ای که برای فرقه داوودیان در ۱۹ آوریل ۱۹۹۳ در ویکو رخ داد و بیش از ۸۰ نفر زنده زنده در آتش سیستم پلیسی آمریکا سوختند نمونه ای از این رفتار ضد بشری محسوب می شود. مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ به این فاجعه ضد بشری در آمریکا اشاره می کنند و ضمن انتقاد از ادعای دفاع از حقوق بشر توسط آمریکا می فرمایند: «در زمان دولت همین حزب دمکرات، در زمان ریاست جمهوری شوهر همین بانویی که حالا اظهار نظر می کند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه داوودی را زنده زنده در آتش سوزاندند. این که دیگر جای انکار نیست. همین حضرات، همین دمکرات ها این کار را کردند. فرقه داوودیها به قول خودشان دیویدیها - به دلیلی مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفتند - به منزلی رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه کردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر می فهمید یعنی چه!؟»
جمع آوری مصادیق بی شماری از نقض حقوق بشر در کشور آمریکا ایجاب می کند که نهادهای بین المللی و سازمان های مردم نهاد بیش از آنکه به دنبال بحران سازی از جرم های عادی در سایر کشورها باشند، اجماعی علیه نژادپرستی دولتی در دولت آمریکا ایجاد کنند. اگر چه این کار می تواند هزینه های جبران ناپذیری برای آنها داشته باشد. هزینه هایی به قیمت جان باختن آنها در یک حادثه ساختگی.
ارسال نظر