چرا هاشمی در برابر تحریف اندیشه امام و انقلاب سکوت میکند؟
آیا میتوان سکوت این روزهای هاشمی را تصادفی دانست، در حالی که هاشمی در دیدارهای این روزهای خود درباره همهچیز از برجام گرفته تا لزوم رسیدگی به ایتام صحبت میکند ولی ترجیح میدهد ادعای بیبیسی راجع به امام را مسکوت بگذارد.
بیش از 10 روز است که بیبیسی ادعای پیام محرمانه امام به کارتر برای دلجویی از آمریکا را مطرح کرد، دراین مدت علاوه بر چهرههای مطرح سیاستخارجی آمریکا مثل گری سیک؛ اغلب چهرهها و جناحهای داخلی نیز این موضوع را تکذیب و در رد آن دلایل مختلفی اقامه کردهاند؛ که در این میان آقای هاشمی رفسنجانی جزو معدود کسانی است که همچنان درباره این مساله سکوت کرده است.
سکوت معنادار هاشمی
هاشمی که طی 3 سال گذشته علیرغم خاطرهها و ادعاهای خلاف واقعش درباره امام (ره) کوشیده خود را تنها راوی و مفسر امام و نگاه سیاسی ایشان معرفی کند و حتی منتقدان مشی سیاسیاش را نیز با انگ مخالفین امام بنوازد؛ هنوز در برابر دروغ صریح بیبیسی موضعی نگرفته است.
درحالی که فضای سیاسی کشور در روزهای اخیر متاثر از ادعای دروغ بیبیسی بود و مسئولان و چهرههای سیاسی از رهبر انقلاب گرفته تا مورخان تاریخ انقلاب و انقلابیون باسابقه هرکدام به روش خود این ادعا را بررسی و رد کردهاند، هاشمی در دو هفته اخیر همچنان دفاع از برجام، توسعه و حمله به مخالفان را محور سخنانش قرار داده و حتی یک کلمه نیز درباره این ادعای دروغ دشمنان اصلی انقلاب سخن نگفته است.
اما آیا میتوان سکوت این روزهای هاشمی را تصادفی دانست؟ چرا هاشمی در دیدارهای این روزهای خود درباره همهچیز از برجام گرفته تا لزوم رسیدگی به ایتام صحبت میکند ولی ترجیح می دهد ادعای دروغ بیبیسی راجع به امام را مسکوت بگذارد؟
از امام مخالف مرگ بر آمریکا تا امام پیامدهنده به آمریکا
سال گذشته وقتی رهبر انقلاب در سخنرانی سالگرد رحلت امام، «تحریف امام» را موضوع اصلی صحبتشان قرار دادند؛ همه مخاطب اصلی این هشدارها و نهیبهای ایشان را هاشمی رفسنجانی میدانستند.
کسی که در دو سال گذشته برای حمایت از سیاست خارجی معطوف به غرب دولت، خاطراتی از امام نقل کرد که بنا به گفته رهبر انقلاب با اصول امام نیز مخالف بود. به عنوان مثال تنها جند روز پس از آنکه اقدام تابوشکنانه حسن روحانی در اولین سفرش به نیویورک و مکالمه تلفنی با اوباما با انتقادات گستردهای در داخل روبرو شد، از خاطرات هاشمی مبنی بر «موافقت امام با حذف شعار مرگ بر آمریکا از رسانه های دولتی» رونمایی شد.
خاطره و ادعایی که قرار بود توجیهگر اقدام نابه جای مکالمه با اوباما باشد و شروعکننده جریان تحریف امام شد. چند روز بعد رهبر انقلاب در با انتقاد از اقدام روحانی فرمودند: «برخی از آنچه که در سفر نیویورک پیش آمد بجا نبود، چون ما دولت امریکا را غیر قابل اعتماد، خودبرتربین، غیرمنطقی و عهد شکن می دانیم.»
اما این نه پایان ماجرا بلکه تازه شروع روند و فرآیند تحریف امام توسط جریانی بود که حالا گره همه مشکلات کشور را «قطع رابطه با امریکا» و کلید گشایش را «بهبود رابطه با آمریکا» معرفی می کرد. از آنجایی که یکی از اصلی ترین موانع پذیرش این نگاه، مواضع امام بود تلاش شد سیره سیاسی امام وارونه جلوه داده شود. قرار بود امامِ «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» به امامِ «موافق مرگ بر امریکا» تبدیل شود.
امامِ موید هاشمی یا هاشمیِ موید امام؟
بنابراین به جرات میتوان گفت «امام»ی که هاشمی و جریان غربگرای داخلی طی 3 سال گذشته ترسیم کردهاند، با امامی که بیبیسی روایت کرده نه تنها تناقضی ندارند، بلکه تطابق هم دارند. پس عجیب نخواهد بود که هاشمی پس از سکوت دو سه هفتهای و وقتی آبها از آسیاب افتاد در آغاز یکی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام موضعی کوتاه و مختصر در این باره بگیرد تا آرشیو تاریخ نگاران دفترش خالی نماند.
چرا که اساسا سیره هاشمی در توصیف و روایت امام و رهبر انقلاب خصوصاً در چندسال گذشته، نشان داده قرار نیست او برای امام و رهبری هزینه شود، بلکه بیشتر امام و رهبری هستند که قرار است منویات هاشمی را در آیینه خاطراتش تایید کنند. گاهی با تاکیدهای مکرر بر «پیام امام بعد از ترور ناموفق هاشمی» و گاهی با «هیچکس برای من هاشمی نمیشودِ» 19 سال قبل رهبری.
ارسال نظر