اسلام بر روابط انسانی بر پایه اعتقاد تأکید دارد. البته محدودیت‌هایی نیز برای روابط میان جامعه و دولت اسلامی با بیگانگان از کافران و مشرکان قائل شده است. محدودیت روابط با غیرمسلمانان در راستای حفاظت از تأثیرپذیری جامعه و دولت اسلامی و سلطه‌ بیگانگان است وگرنه دعوت و تبلیغ دین اسلام در میان آنان بدون داشتن ارتباط امکان‌پذیر نیست. نویسنده در مطلب حاضر چرایی و علل محدودیت با غیرمسلمانان را براساس آموزه‌های وحیانی قرآن تبیین کرده است که نخستین بخش آن اینک از نظر خوانندگان عزیز می‌گذرد.


***

چرایی و چگونگی روابط با غیر مسلمانان
انسان برای تأمین نیازهای عاطفی و روحی و بدنی خود نیازمند روابط با دیگران است؛ زیرا برخلاف آخرت که جمعیت است (شوری، آیه 7؛ تغابن، آیه 9؛ واقعه، آیه 50) نه اجتماع، دنیا به گونه‌ای آفریده شده که انسان تنها با اجتماع می‌تواند نیازهایش را برطرف کند.
جامعه و دولت اسلامی برای تأمین نیازهای خود ناچار به ارتباط و اجتماع با دیگران است؛ هر چند که براساس آموزه‌های وحیانی قرآن، جامعه اسلامی با ایمان و تقوا می‌تواند از امدادهای غیبی و برکات الهی برخوردار شود (اعراف، آیه 96) بی‌آنکه نیازمند جوامع دیگری باشد؛ اما تا چنین حالتی در مردم و دولت ایجاد نشود، برای تأمین نیازهای خود ناچار به روابط هستند؛ اما این روابط نباید به گونه‌ای باشد که موجب از دست رفتن استقلال اقتصادی، سیاسی، نظامی و مانند آن شود.

به سخن دیگر، جوامع انسانی به علل گوناگون نیازمند یکدیگر هستند و هر جامعه‌ای برخی از نیازمندی‌های خود را از طریق جوامع دیگر برطرف می‌سازد؛ ولی جامعه ایمانی می‌بایست هوشیار باشد که این نیازمندی و پاسخ به آن، موجب وابستگی اقتصادی و سرسپردگی به دشمنان و سلطه جوامع دشمن و بیگانه بر آنان نشود. از این رو خداوند در آیه 28 سوره توبه قطع روابط اقتصادی با دشمنان را برای جلوگیری از سلطه آنان و دستیابی به خودکفایی اقتصادی تشویق می‌کند. در این آیه خداوندبه مؤمنان و جامعه ایمانی وعده و امیدواری می‌بخشد که در صورت قطع رابطه اقتصادی و وابستگی به بیگانگان و دشمنان می‌توانند به خودکفایی برسند و این قطع رابطه نه تنها اختلالی در اقتصاد و رشد و توسعه آن ایجاد نمی‌کند؛ بلکه فرصت استثنایی برای خودکفایی و رسیدن به استقلال اقتصادی است.

البته قطع رابطه اقتصادی ممکن است بحران‌هایی را ایجاد کند. در این حالت نظارت دقیق دولت اسلامی و برنامه‌ریزی درست و مناسب برای عبور از بحران‌ها ضروری خواهد بود (یوسف، آیات 47 تا 55؛ کهف، آیات 93 تا 97 و سبا؛ آیات 12 و 13).

باید توجه داشت این روابط با غیر مسلمانان تنها در مدار مسایل مادی و دنیوی نیست،  بلکه می‌تواند دلایل دیگری داشته باشد که از جمله آنها دعوت و تبلیغ اسلام در میان آنان است؛ زیرا بدون ارتباط و نیز روابط نمی‌توان افکار و عقاید اسلامی را به دیگران رساند و آنان را به اسلام دعوت کرد. از این رو، ‌یکی از مجوزهایی که برای انجام ارتباط و روابط وجود دارد، مجوز ارتباط تبلیغی و دعوتی است. اسلام حتی اجازه می‌دهد تا دشمنان به محیط اسلامی و جامعه اسلامی وارد شوند و تحت محافظت و مراقبت با استفاده از امکانات جامعه اسلامی، مدتی رابرای شناخت حقیقت بمانند و بی‌آنکه تحت فشار و تهدید یا تطمیع باشند، به موطن خود بازگشته و با اختیار خود، حق انتخاب داشته باشند. وان احد من المشرکین استجارک فأجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه ذلک بأنهم قوم لا یعلمون؛ و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومی نادانند. (توبه، آیه 6)

جواز رابطه انسانی با دیگران
اسلام دین جهان شمول از جهات گوناگون است. این دین، هم از نظر کلی و فراگیری نسبت به همه مردمان و هم از نظر دائمی بودن از جهت زمانی، جهان‌شمول است.

با توجه به آنکه همه افراد جهان، مسلمان نیستند، برخورد دین جهانی باید به گونه‌ای باشد که زمینه تعامل و همزیستی مسالمت‌آمیز فراهم باشد. بنابراین، رویکرد اسلام و جامعه و دولت اسلامی نسبت به ادیان و شرایع دیگر، یک رویکرد خوب و مسالمت‌آمیز است. این گونه است که در سطح محلی در قالب پذیرش جزیه با آنان رفتاری مسالمت‌آمیز دارد و در سطح منطقه و جهانی نیز با رویکرد مثبت با آنان در سطوحی،‌تعامل و ارتباط برقرار می‌کند.

البته اثبات مجوز روابط در چارچوب‌های مشخص به معنای آزادی مطلق نیست، بلکه اسلام محدودیت‌هایی را در نظر گرفته که بیرون از چارچوب‌های پیش‌گفته است. پس اسلام و آموزه‌های وحیانی قرآن، با آنکه دلایل این چرایی روابط با بیگانگان را به تفصیل در آیات قرآن بیان کرده، اما در چگونگی این روابط نیز خطوط قرمزی را مشخص کرده که باید مراعات شده و از آن تجاوز نشود.

خطوط قرمز روابط با غیر مسلمانان
چنانکه گفته شد،‌اسلام مجوز ارتباط و روابط با غیر مسلمانان را بنا به عللی پذیرفته است؛ اما این روابط را آزاد نگذاشته بلکه خط قرمزهایی را برای آن مشخص کرده است. در اینجا به برخی از مهمترین خطوط قرمز روابط با غیر مسلمانان اشاره می‌شود:

ممنوعیت رابطه ولایی با غیر مسلمانان و بیگانگان
از نظر قرآن، مجموعه غیر مسلمانان حتی از اهل کتاب، به عنوان بیگانگان شناخته می‌شوند؛ بنابراین نمی‌توان همان روابط و ارتباطی را با آنان برقرار کردکه با مسلمانان برقرار می‌شود. به سخن دیگر، هر چند غیر مسلمانان طیف وسیعی از انسان‌ها را تشکیل می‌دهند که شامل: 1. اهل کتاب از یهود و مسیحی و زرتشتی و صائبی (حج، آیه 17)؛ 2. کافران و مشرکان حربی؛ 3. کافران و مشرکان غیر حربی؛ 4. کافران و مشرکان غیر حربی معاهد؛ 5. منافقان شناخته شده در جامعه اسلامی،‌می‌شوند، ولی همه به عنوان غیر مسلمانان و بیگانگان دسته‌بندی می‌شوند و نمی‌توان با آنها همان روابطی را داشت که میان مسلمانان جود دارد.
براساس آموزه‌های وحیانی قرآن، هر نوع رابطه‌ای می‌بایست بر محور ایمان انجام گیرد. بنابراین، هرگونه رابطه میان مسلمانان و غیر مسلمانان، در سه سطح مودت، تولی و اتخاذ ولی ممنوع است.

خداوند در قرآن، به عنوان یک اصل هرگونه روابط ولایی میان مسلمانان باغیر مسلمانان را نفی کرده است. به این معنا که جامعه و دولت اسلامی باید هیچ رابطه ولایی با بیگانگان نداشته باشد. در آیات قرآن موارد زیر از روابط نفی شده است:

1. نفی رابطه ولایی با اهل کتاب: قرآن درباره نفی رابطه ولایی مؤمنان با اهل کتاب می‌فرماید:  ای کسانی که ایمان آورده‌اید، یهود و نصاری را اولیای خود نگیرید که بعضی از آنان اولیاء بعضی دیگرند. و هر کس از شما آنها را اولیاء گیرد، از آنان خواهد بود. آری، خدا گروه ستمگران را راه نمی‌نماید. (مائده، آیه 51) در این میان برخی از اهل کتاب به سبب ریشخند و بازی گرفتن دین اسلام باید نفی شوند؛ زیرا خداوند در جایی دیگر می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، کسانی را که دین شما را به ریشخند و بازی گرفته‌اند چه از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و چه از کافران، دوستان خود مگیرید، و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید. (مائده، آیه 57)

2. نفی رابطه ولایی با کافران: خداوند در این باره نیز فرموده است؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به جای مؤمنان، کافران را به دوستی خود مگیرید. آیا می‌خواهید علیه خودحجتی روشن برای خدا قرار دهید؟ (نساء، آیه 144) از نظر قرآن کافر، کافر است و فرقی میان کافر خویشاوند و غیر خویشاوند نیست. خداوند می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند آنان را به دوستی مگیرید و هر کس از میان شما آنان را به دوستی گیرد، آنان همان ستمکارانند. (توبه، آیه 23)

3. نفی رابطه ولایی با مغضوبان: هر چند که مغضوبان بر یهودیان تطبیق شده ولی این عنوان عامی است که شامل گروه‌های بسیاری از مردم از کافران و مشرکان می‌شود. خداوند می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، مردمی را که خدا بر آنان خشم رانده، به دوستی مگیرید. آنها واقعاً از آخرت سلب امید کرده‌اند، همان گونه که کافران از زنده شدن اهل قبور ناامیدند. (ممتحنه، آیه 13) از این آیه هم چنین فهمیده می‌شود که ارتباط و رابطه ولایی با مغضوبان موجب می‌شود تا شخص یا جامعه نیز مغضوب الهی شود.

4. نفی رابطه ولایی مومنان با مشرکان: خداوند می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، حقیقت این است که مشرکان ناپاکند، پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر در این قطع رابطه از فقر بیمناکید، پس به زودی خدا - اگر بخواهد - شما را به فضل خویش بی‌نیاز می‌گرداند، که خدا دانای حکیم است. (توبه، آیه 28) به سخن دیگر، تعلیق حکم بر وصف، مخاطب را از علت‌یابی بی‌نیاز می‌کند و می‌فهماند که علت داشتن وصف مغضوب علیه است.

5. نفی رابطه ولایی با منافقان: منافقان هر چند به ظاهر جزو مسلمانان و شهروندان جامعه  اسلامی هستند؛ ولی کسانی که به عنوان منافقان شناخته می‌شوند باید به عنوان کافران  ارزیابی شده و هر گونه رابطه با آنان قطع شود. خداوند می‌فرماید: شما را چه شده است که درباره منافقان، دو دسته شده‌اید؟... منافقان همان‌گونه که خودشان کافر شده‌اند، آرزو دارند که شما نیز کافر شوید، تا با هم برابر باشید. پس زنهار، از میان ایشان برای خود، اولیایی را اختیار مکنید تا آنکه در راه خدا هجرت کنند. پس اگر روی برتافتند، هر کجا آنان را یافتید به اسارت بگیرید و بکشیدشان و از ایشان یار و یاوری برای خود مگیرید. (نساء، آیات 89-88)

6. نفی رابطه ولایی با دشمنان خدا و امت اسلام: برخی از کسانی که در موارد پیشین نفی شده‌اند ممکن است تنها با مسلمانان، دشمنی داشته باشند ولی به خدا اعتقاد داشته و با خدا دشمنی نداشته باشند؛ بنابراین خداوند در جایی دیگر به مسئله دشمنان خدا و مسلمانان اشاره کرده و هر گونه رابطه ولایی را با آنان نفی کرده است: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید به طوری که با آنها اظهار دوستی کنید و حال آنکه قطعا به آن حقیقت که برای شما آمده کافرند و پیامبر خدا و شما را از مکه بیرون می‌کنند که چرا به خدا، پروردگارتان ایمان آورده‌اید، اگر برای جهاد در راه من و طلب خشنودی من بیرون آمده‌اید. شما پنهانی با آنان رابطه دوستی برقرار می‌کنید در حالی که من به آنچه پنهان داشتید و آنچه آشکار نمودید داناترم. و هر کس از شما چنین کند، قطعا از راه درست منحرف گردیده است. (ممتحنه، آیه 1)

خداوند همان‌طوری که رابطه ولایی میان مسلمانان با این دسته‌ها و احزاب را نفی کرده، فرمان می‌دهد که رابطه باید میان مومنان، برقرار باشد؛ زیرا رابطه ولایی کارکردهایی دارد که نباید میان مسلمانان و غیرمسلمانان ایجاد شود. از جمله کارکردهای رابطه ولایی آگاهی به اسرار باطنی و اطلاعات سری و رازهای مومنان و جامعه اسلامی است. از این رو خداوند می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از غیر خودتان، دوست و همراز مگیرید. آنان از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمی‌ورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید. دشمنی از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینه‌‌هایشان نهان می‌دارد،  بزرگتر است. در حقیقت، ما نشانه‌های دشمنی آنان را برای شما بیان کردیم، اگر تعقل کنید. (آل‌عمران،‌ آیه 118)

نفی رابطه و دوستی با دشمنان
از نظر قرآن، هر گونه رابطه ولایی با دشمنان ممنوع است. از این رو خداوند با آوردن کلمه «اتخاذ» که معنا و مفهوم ملکه را در خود دارد، خواهان انزجار قلبی نسبت به آنان می‌شود. انزجار قلبی اولین مرتبه از مراتب نهی است و مومنان باید با این انزجار قلبی محبت خداوند را جایگزین کنند؛ زیرا در یک قلب، جای یکی از آن دو است و از آنجا که مومن مدعی دوستی خداوند است، دیگر جایی برای دوستی دشمنان نمی‌ماند؛ زیرا دوستی خدا با دوستی دشمنان خدا قابل جمع نیست. از این رو خداوند می‌فرماید: قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده‌اند - هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند - دوست بدارند. در دل اینهاست که خدا ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تائید کرده است و آنان را به بهشت‌هایی که از زیر درختان آن جوی‌هایی روان است درمی‌آورد، همیشه در آنجا ماندگارند، خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند، اینانند حزب خدا. آری، حزب خداست که رستگارانند. (سوره مجادله آیه 22).

توضیح اینکه در اسلام، نهی از منکر درجاتی دارد که اولین درجه آن انزجار قلبی از بدی و بدکاران است. لذا بر همه مسلمانان واجب است که نسبت به بدی و بدان منزجر باشند؛ این انزجار قلبی باید نسبت به بدی و بدکار در قلب آدمی تحقق یابد، حالا خواه در مقام عمل بتوان مانع منکر و بدکاری آنان شد یا امکان چنین عملی نباشد؛ با این همه همگان در مقام قلب موظف هستند که هم بدی را بد دانسته و هم بدان را دوست نداشته باشند. 

پس اگر مسلمان و مومنی انسان معصیت‌کاری را دوست داشته باشد، در حقیقت وی اولین درجه نهی از منکر را عمل نکرده است؛ چون بر هر مسلمانی واجب است که از معصیت و معصیت‌کار منزجر باشد. البته از آنجایی که انسان‌ها سیاه و سفید نیستند، بسیاری در زمینه خاکستری زندگی و حرکت می‌کنند و خوب و بد اعمالشان مخلوط است؛ چنانکه خداوند در آیه 102 سوره توبه فرموده است: و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با کاری دیگر که بد است درآمیخته‌اند؛‌ چنین افرادی به سبب معصیت، مورد تنفر و انزجار قرار می‌گیرند از باب کارهای مثبتی که دارند. پس انسان ممکن است به شخصی که این گونه است از آن جهت که منشا کار مثبتی است او را دوست داشته باشد؛ ولی اگر کار منفی داشته باشد، شخص مومن، کار منفی و صاحب کار منفی را دوست نمی‌دارد.

این درباره مومنان و مسلمانان است؛ همچنین درباره کافران و روابط با ایشان باید به این نکات توجه داشت؛ یعنی دست‌کم باید نسبت به آنان از نظر قلبی انزجار و تنفری در دل داشته باشد، نه آنکه مودت و محبت آنان را در دل جای دهد.

بر اساس این آیات، مومنان نه تنها ولایت کافران را نمی‌پذیرند، بلکه به آنان مودت نیز ندارند؛ یعنی هیچ یک از مراحل سه‌‌گانه «مودت»، «تولی» و «اتخاذ ولی» را ندارند؛ براساس این آیه مؤمنان حتی اصل مودت را ندارند که پایین‌ترین مرحله از مراحل است؛ چه رسد به «تولی» یا «اتخاذ ولی» که مستحکم‌ترین رابطه است.

قرآن کریم راز ممنوعیت پیوندد ولایی با کافران و منافقان را چنین بیان می‌کند: منحرفان از دین خدا دوست دارند که شما کافر شوید و همسان آنها باشید. نساء، آیه 89

خداوند هرگونه رابطه‌ای را که بر مدار ایمان نباشد، نادرست می‌شمارد و خواهان رابطه بر مدار ایمان است. اینکه خداوند رابطه ولایی در هر سه سطح از سطوح میان جامعه و دولت اسلامی با بیگانگان را نفی کرده است، به دلیل این است که این رابطه ولایی حتی در کمترین سطح یعنی رابطه مودت و دوستی می‌تواند در سیره و سنت مؤمنان تاثیر بگذارد و رفتارهای بد و زشت را موجب شود و تاثیر منفی به جا گذارد؛ زیرا روابط، خواه و ناخواه تاثیراتی را در دو طرف موجب می‌شود و این تاثیر بی‌گمان در افکار و عقاید و رفتار خواهد بود. با توجه به اینکه از نظر اسلام هرگونه ارتباط باید بر مدار ایمان باشد، ارتباط میان مؤمنان و غیرمؤمنان اگر برای ایجاد تاثیر در آنان و گرایش آنان به ایمان و توحید و اسلام نباشد و در قالب دعوت و تبلیغ انجام نگیرد، رابطه منفی و باطلی است؛ زیرا این رابطه موجب می‌شود تا مؤمنان از کافران اثر بپذیرند و این به سود کافران و دشمنان خواهد بود؛ چون این رابطه، زمینه کژراهه رفتن و انحراف از معارف اسلامی از سوی مسلمانان را فراهم می‌آورد.

خداوند ارتباط میان افراد جامعه و دولت اسلامی با دیگران را بر پایه یک اصل ایمانی تعریف کرده است و با تاکید بر «من دون المؤمنین» هرگونه رابطه مؤمن با کافر را باطل دانسته است؛ زیرا چنین رابطه‌ای در مداری غیر از ایمان است.

البته غیر از این آیه، آیات دیگری این معنا را تایید می‌کند.( از جمله آیه 30 سوره اعراف، آیه 50 سوره کهف و آیه 41 سوره عنکبوت)

انگیزه‌های رابطه با کافران
رابطه با کافران، با انگیزه‌های گوناگون صورت می‌گیرد، از این رو برای شناخت سازگار بودن یا نبودن آن با ایمان، باید گونه‌های مختلف این ارتباط را بررسی کرد:

1. رابطه با کافر به جهت خرسندی از کفرش: از نظر قرآن، دوستدار کافر نمی‌تواند مؤمن باشد؛ زیرا رضایت به کفر هرگز با ایمان سازگار نیست؛ به ویژه اگر با کوشش‌های عملی برای تامین رضایت کافران یا با تلاش‌های فرهنگی برای ترویج فکر آنان یا با فعالیت‌های سیاسی برای تثبیت حاکمیت آنها همراه باشد. عناوین قرآنی «عبادالرحمن»، «حزب‌الله»، «صابرین»، «مسلمین»،‌«متقین»، «قانتین»،«ذاکرین»‌ و مانند آنها که برای وابستگان به خدا به کار رفته است نیز شامل چنین کسی نخواهد بود که درصدد تامین خشنودی کافر است؛

2. دوستی با کافران برای رسیدن به مطامع دنیوی نه تثبیت کفر: این دوستی گناه کبیره و فسق بزرگ است؛ مثل اینکه برای به دست آوردن مال دنیا به نفع کافران فقط در محور امور دنیایی آنها جاسوسی کند. چنین کسی کافر نیست؛ ولی مصداق این آیه است که فرموده است:‌«فلیس من الله فی شیء؛ پس او را با خدا کاری نیست. (آل عمران آیه 28)؛ یعنی این شخص و یا جامعه بر اثر تثبیت نظام کفر از مزیایی که مؤمن عادل برخوردار است محروم خواهد بود؛ زیرا تثبیت نظام کفر در حد خود از گناهان بزرگ است؛ 

3. ارتباط با کافران برای کسب قدرت یا سرکوبی باطلی دیگر: این پیوند نیز ممنوع است؛ زیرا با باطل نمی‌توان باطل را کوبید؛ هرچند که این رابطه، کفرآور نیست؛ ولی هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند و امر ارتباط را موجه و مقبول نمی‌سازد؛

4. پیوند با کافران به انگیزه استفاده از قدرت آنان برای احیا و احقاق حق: این رابطه نیز ممنوع است؛ چون حق را با باطل نمی‌توان تثبیت کرد و برای اثبات حق نمی‌بایست از هر وسیله‌ای استفاده کرد.
این نوع رابطه هر چند مایه کفر نخواهد بود، ولی باطل و ممنوع است؛

5. راه انحصاری در دفع باطل: گاهی دفع باطل ضروری، ولی منحصر در برقراری ارتباط سیاسی-اجتماعی با کافران است که در این حال ارتباط با آنها محذوری ندارد. البته موارد عام دیگری هست که برقراری رابطه مسالمت‌آمیز مسلمانان با کافران امضا شده است؛

6. ارتباط برای دفع شر خود کافران: همچنین ارتباط با کافران برای دفع شر آنان، جایز بوده و کفرآور نیز نیست. رسول اکرم(ص) برای سرکوب اشرار (نه برای ترویج اسلام و یا از بین بردن باطل) با برخی مشرکان پیمان نظامی بسته بودند. البته باید توجه داشت که چنین ارتباطی از مصادیق تولی نیست تا گفته شود که استثناء از اصل اساسی نفی تولی و ولایت آنان است؛ زیرا این نوع ارتباط، ولاء و محبت را به همراه ندارد و اگر هم از مقوله دوستی باشد، به جهت کفر آنان نیست، بلکه به سبب وجود عناوینی دیگر چون انسانیت یا دفع شر توسط قدرت ایشان است. پس رابطه نه از باب تولی یا مودت یا اتخاذ ولی بلکه برای استفاده از قدرتشان است تا بدین وسیله شری دفع شود.

از آنچه بیان شده می‌توان دریافت که در ارتباط با بیگانگان باید ملاحظات و خطوط قرمز را شناخت و مراعات کرد. این آیات نمی‌گوید که باید به طور کامل با بیگانگان از غیرمؤمنان قطع رابطه کلی کرد؛ چنانکه جواز ارتباط کلی را نمی‌دهد و لذا از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، افراط و تفریط نارواست. پس همانگونه که ارتباط مهار نشده با کافران خطاست، ترک مراوده بی‌حساب نیز نادرست است.

بنابراین، اسلام در عین امضای روابط با کافران فرموده است که این رابطه را در محدوده جان و قلب خود راه ندهید و به آنها علاقه‌مند مشوید؛ این در حالی است که می‌فرماید در روابط میان مسلمانی و درباره مسلمان‌ها، ضمن حفظ روابط تجاری و صنعتی و سیاسی و مانند آنها با یکدیگر، حتی می‌توانید در قلب یکدیگر راه پیدا کنید؛ چون هر دو مسلمان و مؤمن هستید، ولی با کافران رابطه نهانی نداشته باشید و آنها را «بطانه» (امین راز) خود قرار ندهید. واژه «بطانه» از بطن به معنای شکم است؛ اما «بطانه» به معنای لباس زیرین و داخلی است که به بدن انسان می‌چسبد و با لباس روئین تفاوت دارد.

قرآن کریم در بیان رابطه با بیگانگان به این خط قرمز و ممنوعیت ارتباطی و روابطی اشاره کرده و فرموده است: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از غیر خودتان، دوست و همراز مگیرید. آنان از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمی‌ورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید. دشمنی از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینه‌هایشان نهان می‌دارد، بزرگتر است. در حقیت، ما نشانه‌های دشمنی آنان را برای شما بیان کردیم، اگر تعقل کنید.(سوره آل عمران آیه 118)

این آیه می‌فرماید شما بیگانه‌ها را بطانه پوشاکتان(محرم اسرارتان) قرار ندهید و آنان را به قلبتان راه ندهید که محبت آنان در درون جانتان جا پیدا کند؛ یعنی نوع روابط شما به‌گونه‌ای نباشد که محبت آنان در دلتان و اسرار شما در دست ایشان قرار گیرد. رابطه نباید چنان باشد که آنان به اسرار جامعه اسلامی و کشورتان آگاه شوند. پس به طریق اولی نباید آنان را از اسرار خودتان و جامعه و کشورتان آگاه کنید.

از این آیه به دست می‌آید که اگر رابطه‌ای میان مسلمان و جامعه و دولت اسلامی با بیگانگان برقرار می‌شود؛ این ارتباط و رابطه تنها باید در حد ظهاره و ابره باشد نه بطانه و آستر. این بدان معنا خواهد بود که جامعه اسلامی تنها می‌تواند کالا خرید و فروش کند و یا ادوات نظامی را مبادله کند و یا روابط سیاسی و مانند آنها داشته باشد؛ ولی هرگز نباید این رابطه در سطحی پیش رود که آنها را به درون جانتان و اسرارتان راه دهد.