ارکستر سمفونیک تهران و حکایت جامه نامرئى پادشاه
عدم وجود یک اداره بازرگانى براى جذب حامیان مالى و یا عدم توجه به نظام ادارى بنیاد اداره کننده ارکستر، باعث شده که رهبر ارکستر خود را موظف به تامین بودجه کند و دلسوزى وى، او را تا ارسال نامه به رییس جمهور و مراجعه به شهردارى پیش برده است.
به گزارش پارس به نقل از فارس، در اوایل قرن بیستم میلادى، دسترسى به رویدادهاى فرهنگى - هنرى چون نمایش، کنسرت و برنامه هایى از این دست تنها از طریق مراجعه، تهیه ى بلیط و بی واسطه انجام مى شد و به علاوه محدودیت و عدم وجود فناورى هاى نوین این برنامه ها را به اندازه ى کافى پر مخاطب مى کرد. اما باید دید چگونه است که در حال حاضر با وجود رادیو،تلویزیون، dvd، اینترنت و ... هنوز سالن هاى کنسرت پر مخاطب حفظ شده اند و هم چنان بار مهمى از پاسخ گویی به نیاز هاى فرهنگى جامعه را بر دوش مى کشند.
در یک قرن پیشتر به تدریج و با توسعه ى ارکستر ها از نظر تعداد نوازندگان گونه ى نوینى از رقابت بین صاحبان سالن ها شکل مى گرفت. به دلایل فرهنگى و البته اقتصادى وسعت سالن ها ( براى امکان فروش تعداد بلیط بیشتر) افزایش چشم گیرى یافته بود که خود باعث به کار گیرى نوازندگان بیشتر و در نتیجه تشکیل ارکسترهاى بزرگ تر شده بود. همین امکانات و تشکیلات بزرگتر بود که آهنگسازان وقت را تشویق مى کرد تا قطعاتى با ارکستراسیون هاى عظیم و پر تعداد از سازهاى متنوع تصنیف کنند. این ارکستر هاى بزرگ در نقاط جغرافیایى نزدیک به طور طبیعى رقیب یکدیگر به حساب مى آمدند و تلاش مى کردند با سازمان دهى منظم تر و نگاهى جامع تر، مخاطبان بیشترى را به خود جذب کنند. در سطح فراملى نیز داشتن ارکسترهاى بزرگ و پر مخاطب براى دولت ها مزیتى بارز به حساب مى آمد که البته امروز نیز چنین است.
این ارکسترها که دیگر گذشته از رویکردهاى فرهنگى- هنرى، به نهادى تجارى (نه به معنى منفى کلمه) تبدیل شده بودند، ناگریز از تبعیت از نظام تشکیلاتى یک سازمان تجارى بودند. بدین ترتیب که تعداد زیاد هنرمندان ارکستر (نوازندگان و هم خوانان) و نیاز آنها به برخوردارى از بهره هاى اجتماعى مشخص مانند حقوق، مزایاى شغلى، بیمه و بازنشستگى باعث تشکیل بخش ادارى ارکسترها شد. رقابت در بازار هنرى نیز بخش روابط عمومى و تبلیغات را ایجاد کرد که بخش بازرگانى ارکستر را نیز با خود به همراه آورد. لزوم نحوه ى صحیح عرضه ى محصول هنرى ارکسترها نیز بخش بلیط فروشى ( نه به معنى گیشه ى فروش بلیط!) ارکسترها را ایجاد کرد که با روش هاى ویژه سعى در فروش بالاتر بلیط کنسرت ها را داشت. بخش دیگرى نیز به عنوان بخش برنامه ریزى در کنار بخش هاى یاد شده تشکیل شد. نگرش این بخش آمیزه اى از رویکرد هنرى ارکستر با نیم نگاهى به نظام عرضه و تقاضا در بازار محصولات فرهنگى جامعه ى هدف ارکستر بود.
اداره ى نظام دار چنین تشکیلاتى، درست مانند یک موسسه، فرد متخصصى را مى طلبید که امروزه به عنوان مدیر ارکستر (Orchestra Director) شناخته مى شود. در کنار مدیر ارکستر یا به عبارتى مدیر موسسه ى ارکستر نیز مدیر هنرى ارکستر (Director Artistic) فعالیت مى کند.
در واقع سایر بخش هاى ادارى ارکستر شاخه هایى از این دو بخش به شمار مى روند. به این نحو که بخش ادارى ارکستر شامل : امور کارکنان (Orchestra Personnel Manager)، روابط عمومى، اداره ى بازرگانى ( خود شامل جلب حامیان مالى، تبلیغات، بازاریابى، بلیط فروشى) و حسابدارى زیر نظر مدیر موسسه ى ارکستر فعالیت مى کنند. از سوى دیگر بخش هنرى ارکستر شامل : برنامه ریز و مشاوران برنامه ریزى، مدیر امور داخلى و اجرایى، کتابخانه ى ارکستر، کمیته ى فنى ارکستر و بخش ارزیابى و آمار زیر نظر مدیر هنرى به کار مشغولند.
همین طور که دریافت مى شود، روش اداره ى یک ارکستر توسط یک شخص به عنوان رهبر و مدیر هنرى که تا نیمه ى اول قرن گذشته معمول بود، امروزه منسوخ شده و دیگر کمتر ارکسترى، به ویژه ارکسترهاى مهم هر کشور به روش هاى سنتى گذشته اداره مى شوند. البته باید خاطر نشان کنم عنوان رهبر و مدیر هنرى گرچه هم چنان در برخى موارد در کنار نام رهبران ارکستر دیده مى شود، اما پرواضح است که امروز این لقبى صرفا تشریفاتى به حساب مى آید. در واقع انتخاب رهبر براى ارکسترى که هنوز کاملا شکل نگرفته، فاقد اساسنامه مشخص است و سطح نوازندگان، ابعاد ارکستر ( به معنى هم تعداد نوازندگان و هم سطح فعالیت سالانه ى آن) با بودجه و موسسه ى تخصصى اداره کننده ى نا مشخص غیر علمى ارزیابى مى شود.
ادامه ى کار ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر موسیقى ملى ایران را نیز نمى توان از این قواعد آزموده شده مستثنى دانست که در این یادداشت علیرغم زحمات فراوان همه دست اندرکاران آنها، قصدم بررسى اجمالى برخى موارد در مورد ارکستر سمفونیک تهران است. در واقع اگر بخواهیم کروکى حادثه ى برنامه هاى بى مخاطب و لغو برنامه هاى اخیر آن را رسم کنیم به این نتایج خواهیم رسید:
١) عدم وجود اساسنامه ى مشخص ارکستر باعث ابهام در حدود وظایف بنیاد اداره کننده ى آن و اعضاى ارکستر و رهبر آن شده است.
٢) همین نقص مورد اشاره در بند اول باعث شده رهبر ارکستر بدون اطلاع از وضعیت بودجه ارکستر دست به برنامه ریزى سالانه زده و بنیاد اداره کننده را بدون در دست داشتن دلیل متقن و قانونى ملزم به اجراى آن بداند.
٣) عدم وجود یک اداره ى بازرگانى براى جذب حامیان مالى و یا عدم توجه به نظام ادارى بنیاد اداره کننده ارکستر باعث شده که رهبر ارکستر خود را موظف به تامین بودجه براى ارکستر کند و دلسوزى وى، او را تا ارسال نامه به رییس دولت کشور و مراجعه به شهردارى پیش برده است.
٤) عدم استفاده از مشاوران در برنامه ریزى ارکستر باعث تدوین رپرتوارى متراکم شده که اکثر بخش هاى آن یا مکرر در سال هاى اخیر اجرا شده اند و یا به دلیل عدم آگاهى از ذائقه ى مخاطبان، انگیزه اى براى خرید بلیط در آنان ایجاد نکرده است. همین موضوع باعث شده تا ارکستر از در آمد بلیط فروشى خود نیز محروم شود. این رویداداز منظرى دیگر باعث شده تا تکنوازان مدعو نیز که منحصرا با نظر شخصى رهبر ارکستر انتخاب مى شوند از سطح نسبى کافى براى جذب مخاطبان تخصصى موسیقى کلاسیک برخوردار نباشند و باز به دلیل عدم تعیین حدود وظایف کسى پاسخ گوى نحوه ى این انتخاب ها نباشد.
٥) ورود مستقیم رهبر ارکستر به مناسبات ادارى که باز ناشى از بند یک است باعث شده کادر رسمى ارکستر و به دنبال آن مستعد ترین، با تجربه ترین و آماده ترین سرمایه هاى ملى کشور از همراهى با ارکستر سر باز زنند. عدم آگاهى کافى از مناسبات ادارى و وضعیت قراردادها هم چنین باعث شده که وضعیت قراردادها، بیمه ها و پرداخت هنرمندان ارکستر مبهم باقى بماند.
٦) عدم التزام اعضاى ارکستر ( از جمله رهبر ارکستر) به هماهنگى با روابط عمومى بنیاد اداره کننده باعث مصاحبه هاى پى در پى شده که همین امر به نوعى این شبهه را ایجاد کرده که یکپارچگى لازم بین بنیاد و اعضاء وجود ندارد.
به هر ترتیب دور از ذهن نیست که اداره ى صحیح ارکستر سمفونیک تهران در آینده با مشکلات مختلفى توام باشد. ناگفته پیداست که هدف از این یادداشت نقد سطح هنرى ارکستر سمفونیک تهران و رهبر فعلى آن نیست.
ارسال نظر