تجدیدنظرطلبان ابزار نظام سلطه برای نفوذ و تغییر در حاکمیت ایران
اهدافی که اندیشکدهها و اتاق فکرهای امریکایی و صهیونیستی طی چند ماه اخیر مکرراً به کاخ سفید و کنگره پیشنهاد و توصیه میکنند و برخی از مقامات بلندپایه امریکایی هم خود بر آن تأکید میکنند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد اسماعیلی- رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران هفته گذشته در دیدار علما، صاحبنظران و میهمانان اجلاس مجمع جهانی اهل بیت (ع) و اجلاس اتحادیه رادیو تلویزیونهای اسلامی، در خصوص توافق هستهای ایران و اهداف جبهه استکبار میفرمایند: نیت آنها این بود که از این توافق راهی پیدا کنند برای نفوذ در کشور؛ ما این راه را بستیم.
معظمله ادامه میدهند: نه نفوذ اقتصادی امریکا را در کشور اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی و نه نفوذ فرهنگی. با همه توان - که بحمدالله این توان، امروز زیاد هم هست- با این نفوذ مقابله خواهیم کرد.
این بیانات خردمندانه بخوبی نشان میدهد که نظام سلطه و بهویژه امریکاییها مذاکرات و توافقنامه هستهای را هدف نهایی نمیبینند و غایت راهبرد آنها تغییر حاکمیت در ایران است.
اهدافی که اندیشکدهها و اتاق فکرهای امریکایی و صهیونیستی طی چند ماه اخیر مکرراً به کاخ سفید و کنگره پیشنهاد و توصیه میکنند و برخی از مقامات بلندپایه امریکایی هم خود بر آن تأکید میکنند.
«لزوم تغییر حاکمیت در ایران» یکی از اهداف عمده غرب در مواجهه با ایران را آخرین بار اندیشکده امریکایی بنیاد دفاع از دموکراسی در یادداشتی به قلم بنجامین وینتال عضو ارشد این مؤسسه میتوان مشاهده کرد که در آن از مقامات امریکایی میخواهد از توافق هستهای برای نفوذ به ایران و در نهایت تغییر رژیم استفاده کنند؛ نویسنده در بخشی از یادداشت خود اینگونه مینویسد: «جزئیات فنی توافق جامع هستهای ایران از زمان حصول آن مورد بررسی قرار گرفته است، اما یک مسئله حیاتی مورد توجه قرار نگرفته که به غایت شایسته توجه است: این توافق برای مردم ایران که عمیقاً در آرزوی آیندهای دموکراتیک برای سرزمینشان هستند، به چه معنی است؟ بیاعتنایی به حقوق بشر یکی از معایب اساسی توافق هستهای به شمار میرود. وقتیکه نماینده عالی اتحادیه اروپا اظهار میدارد که او امیدوار است این توافق آغازگر «فصل جدیدی» در روابط با ایران باشد، میتوان این واژگان را به هر نحوی – از تعهد سرسختانه برای دفاع از حقوق بشر تا رد اتهامت سوءاستفاده [از حقوق بشر] بهمنظور انجام داد و ستد با حکومت اسلامی ایران- تعبیر کرد.»
تضمین فروپاشی
بنجامین وینتال در ادامه با اشاره به کارکرد شبکههای فناوری نظارتی پیشرفته برای کمک به فتنهگران در سال 88 خاطر نشان میکند: «... توافق هستهای... جنبه مثبتی هم دارد، شاید این توافق برایمان تنها 10 سال زمان به منظور نابود ساختن حکومت ایران خریده باشد... با در نظر داشتن این مسئله این مدت زمان باید بهطور کارآمد و تأثیرگذاری مورد استفاده قرار گیرد.
ما این مهم را مدیون دموکراتهای ایران و مدیون خودمان هستیم. تکرار موضع ایالات متحده درباره تضمین فروپاشی «پرده آهنین» یک نقطه آغاز محسوب میشود. آنچه در فاصله سالهای 80 ۱۹۷۹- در لهستان اتفاق افتاد یک نمونه برجسته قلمداد میشود.
جنبش طبقه کارگر در آنجا قدرت گرفت و به نابودی کمونیسم در این کشور کمک کرد. اعتصاب سال ۱۹۸۰ در کارخانه کشتیسازی لنین در گدانسک در نهایت به فروپاشی امپراتوری شوروی منجر شد. جنبش کارگری امریکا با انجام حمایت قاطعانه از جمله با ارائه کمک مالی به کارگران لهستانی به دلیل وقفه در کار نقش بسزایی در انقلاب آزادیخواهانه اتحادیه کارگری وحدت ایفا کرد.»
نویسنده همچنین بیان میکند: «پارلمان اروپا و قوای مقننه ملی میتوانند در مورد [وضعیت] معاندان سیاسی در ندامتگاههای کیفری ایران جلسات رسیدگی برگزار نمایند.
آسیبپذیری حکومت ایران در قبال تغییر با تشدید عرضه نقض گسترده حقوق بشر توسط تهران افزایش پیدا میکند. شاید انجام مبارزات پایدار حقوق بشری بهویژه در اروپا در درون حکومت ایران انشقاق پدید آورد. هدایت مسیر منتهی به تغییر ایران دشوار خواهد بود، اما توافق هستهای عمیقاً معیوب کنونی فرصت منحصربهفردی را برای تمرکز بر تغییر ایران به دست میدهد.»
تأکید اوباما و کری بر براندازی در ایران و حمایت از تجدیدنظرطلبان
آنچنان که در ادامه خواهد آمد سیاستمداران ارشد امریکایی هم نظرشان با بنجامین وینتال بسیار شباهت دارد به طوری که طی 40 روز اخیر بارها از لزوم ایجاد ناآرامیهای اجتماعی و حمایت از جریان تجدیدنظرطلب با هدف تغییر حاکمیت سیاسی در ایران سخن به میان آوردهاند.
به عنوان نمونه جان کری در جلسه سؤال و جواب در شورای روابط خارجی امریکا بار دیگر اشاره میکند که سران ایالاتمتحده امریکا همچنان امیدوارند - که با اعمال تحریمهای اقتصادی ضمن افزایش مشکلات معیشتی مردم و بهوجود آمدن معضلاتی مانند بیکاری و تورم – نارضایتی اجتماعی بهوجود آورند و مردم را در مقابل حاکمیت قرار دهند؛ شبیه همان چیزی که جماعتی در سال 88 صورت دادند و تلاش کردند با ایجاد نافرمانی مدنی استحاله رسمی نظام را عملیاتی کنند.
کری در این باره توضیح میدهد: «گذشت 15 سال میتواند تغییرات زیادی در ایران ایجاد کند... . باور من این است که در 15 سال، در یک کشور اتفاقاتی میافتد. اگر به ایران امروز نگاه کنید، میبینید که کشوری دارای مردمی با تحصیلات است که پیشتر با همه کشورهای منطقه از جمله اسرائیل روابطی دوستانه داشت. میدانید که سرزمین پارس، تاریخی طولانی دارد و واقعیت این است که این جوانان که 25درصد آنان بیکار هستند، آینده میخواهند.
اگر به تهران بروید، من نبودهام ولی دوستان من که رفتهاند به من گفتهاند که جوانان به دنبال گوشیهای هوشمند هستند و میخواهند بخشی از دنیا باشند. من نمیدانم تا 15 سال دیگر چه اتفاقی میافتد جز اینکه میدانم اتفاقات زیادی روی میدهد. مسئله اینجاست که شما نمیتوانید تغییر را خلق کنید بلکه باید احتمالات را بیازمایید... .»
اوباما: توافق هستهای، میانهروها را در ایران تقویت میکند!
برداشت صحیح از سخنان جان کری مبنی بر بهرهبرداری از نیازها و مشکلات جوانان ایرانی و سهم جریان مدعی اصلاحطلبی از اهداف عالی مقامات امریکایی زمانی ممکن است که به سخنان چند هفته گذشته اوباما هم نگاهی گذرا بیندازیم.
وی در مصاحبه با رادیو ملی کشورش تأکید میکند: «من سعی ندارم از (پاسخ به) سؤال شما اجتناب کنم. فکر میکنم در داخل ایران رویکردهای متفاوتی وجود دارد. من فکر میکنم تندروهایی داخل ایران هستند که فکر میکنند کار درست برای انجام دادن مخالفت با ما، جستوجو و تلاش برای نابودی اسرائیل و ایجاد خرابی در مکانهایی چون سوریه یا یمن و لبنان است.»
رئیس دولت امریکا در ادامه بهصورت ضمنی از جماعت مدعی اصلاحطلبی در داخل نام برده و از لزوم جلب نظر آنها توسط کشورش سخن به میان میآورد: «همچنین فکر میکنم دیگرانی در داخل ایران هستند که فکر میکنند این کار غیرسازنده است و ممکن است اگر ما این توافق هستهای را امضا کنیم، ما دست (توان) آنهایی را که نیروهای میانهروتر داخل ایران هستند، تقویت میکنیم. اما موضوع کلیدی که میخواهم مطرح کنم آن است که توافق (هستهای) این موضوعات را در نظر نمیگیرد. حتی اگر این تغییرات رخ ندهد، باز هم بسیار بهتر است که ما توافق را داشته باشیم.»
در حالی اوباما بار دیگر صحبت از روی کارآمدن جریان معتدل (بخوانیم تجدیدنظرطلبان) میکند که وی چند روز قبل از این مصاحبه در گفتوگو با «انپیآر» اعتراف میکند مذاکرات هستهای با ایران به دلیل ناتوانی امریکا از تغییر نظام ایران بوده است.
هدف توافق، قرار دادن ایران در مسیر اجتماعی مطلوب امریکاست
این در حالی است که رابرت لیتواک، کارشناس اندیشکده ویلسون، در آخرین گزارش خود، توافق هستهای بین ایران و امریکا را آغاز راه بحثی بزرگتر میخواند. به اعتقاد وی، این توافق برای ایران هویت و مناسبات بیشتر با جامعه بینالمللی را در پی دارد و برای امریکا به وجود آمدن سؤالاتی در مورد اینکه آیا رویکرد این کشور در مورد «کشورهای سرکش» تغییر پیدا کرده است؟
این تحلیلگر در ادامه اظهار میکند: «هر چند این توافق وجهه معامله را دارد، اما در بحث موضوع وسیعتری به نام تکامل اجتماعی ایران قرار میگیرد. اوباما و رهبر ایران، هر کدام نگاه خود به توافق را دارند. اوباما، عملکردش در توافق را به لحاظ جنبههای مثبت معامله با ایران توجیه میکند و معتقد است که این توافق موجب تقویت جناح میانهروی داخل ایران شده و ایران را در مسیر اجتماعی مطلوب امریکا قرار میدهد.»
تنها راه ما تغییر رژیم در ایران است!
لسآنجلس تایمز هم از جمله رسانههایی است که بارها بر ضرورت تغییر بنیادین در نظام جمهوری اسلامی تأکید کرده و در یکی از دهها مطلب خود به قلم دیوید پرل بیان میکند: «اگرچه دولت فعلی ایران با شعار گفتوگو با امریکا و رسیدن به توافق هستهای بر سر کار آمد اما نباید فراموش کرد دست و پای این دولت از قید و بندهای حکومت تندروی ایران رها نیست. بسیاری از منتقدان اسرائیلی و سعودی مذاکرات معتقدند به جای اتلاف وقت بر سر گفتوگوها، باید به فکر تغییر رژیم در ایران بود. مشکل ما با رژیم ایران است.»
تجدیدنظرطلبان ابزاری مناسب برای نفوذ و تغییر در حاکمیت ایران
همانگونه که از اظهارات و جهتگیریهای شخصیتها و رسانههای نظام سلطه پیداست توافق هستهای و مذاکرات پیرو آن تنها هدفی میان مدت برای غرب به شمار میآید و غایت راهبرد آنها در عبارت «تغییر حاکمیت در ایران» خلاصه میشود و چنین گزینهای هیچ گاه از دسترس آنها خارج نخواهد شد؛ همان موضوعی که رهبر معظم انقلاب اسلامی هم در بیانات اخیر خود به آن اشاره میکنند. اساساً به باور مقامات امریکایی رسیدن به توافق جامع با مؤلفههای مورد نظر آنها میتواند مقدمات تغییر حاکمیت در ایران را بهتر فراهم کند، چراکه نه تنها صنعت هستهای ایران به عنوان قدرتی بازدارنده نابود شده بلکه با دسترسی به مراکز نظامی و دفاعی ایران میتوانند برآورد بهتر و دقیقتری از قدرت نظامی کشور بهدست آورند تا در فرصت مناسب از آن بهرهبرداری کنند.
آنها همچنین به روی کارآمدن جماعت تندروی تجدیدنظرطلب طی سالهای 94 تا 96 هم امید بسته و انتظار دارند با روی کارآمدن این جریان در رأس قدرت زمینه آشوبهای خیابانی و غائلهسازیها علیه حاکمیت هم شکل گستردهای به خود بگیرد.
ارسال نظر