پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- شاید اگر اکبر دستگیر نمی‌شد، قاتل سریالی استان گلستان هم به این زودی‌ها به دام پلیس نمی‌افتاد.

اکبر سارقی حرفه‌ای است که علاوه بر سرقت موتور چاه‌های کشاورزی، با همدستی پسرهایش دست به سرقت‌های مسلحانه هم می‌زد. او سال گذشته صاحب یک کارخانه‌ شالی‌کوبی را به قتل رساند و امسال هم یک راننده پراید را هنگام سرقت خودرواش قربانی کرد و همین قتل‌ها بود که پلیس را برای دستگیری‌اش به تکاپو انداخت.

در نهایت نیز کارآگاهان آگاهی استان گلستان اکبر و پسرهایش را دستگیر کردند اما سارق میانسال علاوه بر اعتراف به 2قتل و ده‌ها فقره سرقت، پرده از راز یک قاتل سریالی هم برداشت. او گفت مردی به نام حسین را می‌شناسد که تا حالا 3نفر را مقابل چشمان وی به قتل رسانده است و به این ترتیب بود که حسین نیز دستگیر شد و به قتل 11نفر اعتراف کرد. گفت‌وگوی اختصاصی همشهری با حسین(قاتل سریالی 11نفر) چند روز پیش منتشر شد و حالا در ادامه گفت‌وگو با اکبر که 2قتل و ده‌ها سرقت را رقم زده، می‌خوانید.

* چند سالت است؟

57سال.

* سابقه کیفری هم داری؟

سال 62به‌خاطر همراه داشتن تریاک افتادم زندان. البته تریاک برای خودم نبود. برای کسی دیگر گرفته بودم که دستگیر شدم و افتادم زندان.

* سرقت‌هایت را از کی شروع کردی؟

خاطرم نیست. اما بیشتر سرقت‌هایم را از سال 90به بعد انجام دادم. یعنی از سال 90به بعد بود که مسلحانه سرقت می‌کردم. البته اجازه بدهید اول من بگویم و بعد شما بنویسید که اشتباه نشود. جاهایی که من مسلح رفتم، حتی پشه‌های توی آسمان هم مرا ندیدند. جاهایی رفتم که معمولا زمین‌های کشاورزی بود. یعنی نه خانه کسی رفتم، نه مغازه کسی رفتم. حتی هنگام سرقت در زمین‌های کشاورزی اگر می‌فهمیدم خانواده‌ای یا زن و بچه‌ای آنجا هستند نرفتم. مثل روباه یا شغال، یواش رفتم و دزدی کردم و برگشتم، بی‌سر و صدا.

* پس چرا اسلحه با خودت می‌بردی؟

اسلحه را از ترس خودم می‌بردم. وگرنه در همه سرقت‌هایی که کردم یک تیر هم شلیک نکردم.

* پس این دو نفری که با شلیک گلوله به قتل رساندی چی؟

آنها جدا از سرقت‌های اصلی است که من انجام می‌دادم. من سارق موتور چاه‌های کشاورزی بودم. حتما خودتان کشاورزی کرده‌اید و می‌دانید که کشاورزها در سال چند‌ماه روی زمین کار می‌کنند و در همین چندماه است که ممکن است موتور چاه به سر زمین ببرند. من هم در همین چند‌ماه سرقت می‌کردم و موتور چاه می‌دزدیدم.

* با این موتورها چه کار می‌کردی؟

می‌فروختم که خرج زندگی‌ام را بدهم. آن هم به مالخرها که مثلا اگر قیمت موتور 4میلیون تومان بود، مالخر از من یک میلیون می‌خرید.

* پسرهایت را هنگام سرقت می‌بردی؟

آنها بالاجبار می‌آمدند. چون من پدرشان بودم. مثلا پدر جنابعالی بگوید که بیا تا فلان جا برویم به احترامش هم که شده می‌روید. آنها هم مجبور بودند با من بیایند. من 2تا زن دارم و 10تا بچه. برای سیر کردن شکم آنها دست به سرقت می‌زدم. من نجار بودم اما درآمدش کفاف نمی‌داد و از مجبوری دزدی می‌کردم.

* فکر نکردی آینده‌شان تباه می‌شود؟

چرا. اما چون دست تنها بودم با من می‌آمدند. البته به غیراز یک سرقت، در بقیه سرقت‌ها فقط پسر بزرگم با من بود.

* گفتی موتور چاه‌های کشاورزی سرقت می‌کردی. پس چه شد که شگردت را عوض کردی و رفتی سراغ سرقت مسلحانه ماشین و کارخانه شالی‌کوبی؟

الان توضیحی می‌دهم که کاملا متوجه شوید. من از روز اول که به اداره آگاهی آمدم، مثل الان که دارم با شما حرف می‌زنم، همه‌‌چیز را از سیر تا پیاز تعریف کردم. مثلا گفتم که اسلحه‌ام فلان جاست یا فشنگ‌ها را فلان جا مخفی کرده‌ام و همه‌شان را پیدا کردند. حالا هم می‌خواهم همینطوری برای شما توضیح بدهم. من یک تویوتا لندکروز قدیمی داشتم که با آن سرقت می‌کردم.

چند سال پیش بود و یک شب، مثل همیشه با آن به سر زمینی رفته بودم تا موتورچاه سرقت کنم، همین که موتور را گذاشتم پشت ماشین و خواستم استارت بزنم، ماشین روشن نشد. حدود ساعت 5صبح بود و وحشت کرده بودم. گفتم اگر کشاورزها برسند چه کار کنم؟ آن شب از ترس نزدیک بود سکته کنم اما هر طوری بود ماشین روشن شد اما من که ترسیده بودم به فکر رفتم. گفتم اگر ماشین سرقتی باشد، حتی اگر روشن نشود و همانجا بماند خطری مرا تهدید نمی‌کند. از طرفی صاحبش هم حتما سرقت ماشین را گزارش کرده و او را هم خطری تهدید نمی‌کند.

این بود که تصمیم گرفتم ماشین افراد دیگری را سرقت کنم و با آنها موتورچاه بدزدم. همان روز رفتم که یک نیسان سرقت کنم اما نتوانستم. برای همین نقشه کشیدم که اول ماشین سواری سرقت کنم و بعد با آن نیسان بدزدم و با نیسان سراغ زمین‌های کشاورزی بروم تا موتورچاه سرقت کنم. البته بعد از سرقت هر خودرو پلاکش را عوض می‌کردم که خدایی ناکرده جرمی که مرتکب می‌شوم به نام صاحب ماشین نوشته نشود!

* تو که این همه به فکر مردم بودی، چطور 2نفر را به قتل رساندی؟

اینکه 2نفر کشته شدند برای من معمایی شده. هر مجرمی از خودش دفاع می‌کند اما من صادقانه حرف می‌زنم. من اگر روی زمین راه می‌روم مواظبم که مورچه‌ای را لگد نکنم و برای همین قتل این دو نفر برایم معما شده. در قتل اول برای سرقت پول رفته بودم سراغ صاحب یک کارخانه شالی‌کوبی در روستای یساقی. پسرم رضا هم با من بود. شب بود. می‌دانستم که مرد کارخانه‌دار شب‌ها در اتاقک نگهبانی می‌خوابد و به غیراز خودش کسی داخل کارخانه نیست.

چون قبلا مدتی در روستای یساقی زندگی می‌کردیم او را می‌شناختم. آدم پولداری بود و شنیده بودم که داخل کارخانه‌اش گاوصندوقی دارد که داخلش پول است. صورتم را با کلاه چشمی پوشانده بودم. می‌خواستم وارد اتاقک شوم که مقتول متوجه من شد و بیرون آمد. با اینکه سن و سال زیادی داشت خیلی‌تر و فرز بود و یکهو به من حمله کرد و من خوردم به ستون جلوی اتاقک و گلوله هوایی شلیک کردم که نمی‌دانم چطور به او خورد و افتاد! در قتل دوم که فروردین همین امسال بود هم قصد سرقت یک پراید را داشتیم. من و پسرم رضا بودیم. در جاده خط گاز گرگان جلوی یک پراید را گرفتیم. زن و مردی داخل آن بودند. روی زمین نشستم و با تهدید اسلحه از آنها خواستم پیاده شوند و ماشین را تحویل ما بدهند. راننده قد بلند بود. به طرفم آمد. یک تیر هوایی شلیک کردم و گفتم جلو نیا. یکهو به طرفم پرید و من می‌خواستم جاخالی دهم که افتادم روی زمین و گلوله شلیک شد و به او خورد.

* تو با قاتل سریالی گلستان که 11نفر را به قتل رسانده نیز همدست بودی. حتی در جریان 3قتلی که او مرتکب شد حضور داشتی. آن قتل‌ها چطور اتفاق افتادند؟

من و حسین(قاتل سریالی گلستان) فامیل هستیم. می‌دانستم که او توی کار مواد مخدر است. سال‌ها پیش بود که سراغش رفتم و گفتم بیا با هم سرقت کنیم. او هم قبول کرد و در چند سرقتی که با هم انجام دادیم، او 3نفر را به قتل رساند.

* این سرقت‌ها را به‌خاطر داری؟

یکی سرقت از یک مرغداری بود که می‌خواستیم به آنجا دستبرد بزنیم اما صاحب مرغداری متوجه ما شد و شروع به تیراندازی کرد. حسین هم در این سرقت تیراندازی کرد که یکی کشته شد و یکی مجروح. 2قتل دیگر هم هنگام سرقت موتورچاه بود. از حسین خواسته بودم که برای سرقت موتورچاه با من بیاید اما در 2سرقت که با صاحب زمین درگیر شدیم، او 2نفر را با شلیک گلوله به قتل رساند.

* از بقیه قتل‌‌های او خبر داشتی؟

اخلاق حسین طوری بود که رازش را به کسی نمی‌گفت و من فقط از همین 3قتل خبر داشتم.