تحریف امام؛ چرا و چگونه؟
برخی از همراهان دیروز امام بر این باورند که فرآیند مواجهه انقلاب اسلامی با جهان خارج در ابتدای انقلاب انتزاعی، آرمانی و غیرواقعی بوده است لذا به جای اینکه به تغییر و تصحیح افکار و باورهای خود اعتراف کنند، تلاش میکنند «امام را به عرف بینالملل برگردانند»، بنابراین مواضع استکبار ستیزانه امام را پنهان میکنند.
به گزارش پارس به نقل از فارس، چندی پیش در ستون دیدگاه خبرگزاری فارس یادداشتی با عنوان «معجزه هرمنوتیک در تحریف امام(ره)» منتشر شد. در آنجا آورده شد که در یک فرمول کلی تحریف امام به چرایی و چگونگی تحریف خلاصه میشود اما ابعاد دیگری را نیز میتوان برای آن لحاظ نمود. ابتدا در سلسله مباحثی به چرایی تحریف امام و در نوبتهای بعد به چگونگی تحریف امام، ابعاد تحریف امام، مراجع تحریف امام، راههای مقابله با تحریف امام، پیامدهای تحریف امام خواهیم پرداخت.
سؤال و مسئله اصلی این است که چرا تحریف امام به یک مسئله تبدیل میشود و تا مرز نگرانی رهبری نسبت به آن پیش میرود؟ البته انحراف برخی انقلابیون از مسیر بنیانگذاران انقلابها امری باسابقه و قابل بازخوانی است و منحصر به ایران نیست اما تفاوتهای ماهوی و اعتقادی امام که در کلام ایشان با عنوان «قیام الله» متجلی است علی القاعده باید مسیر تحریف امام را مسدود سازد اما ظاهراً اینگونه نیست. به صورت اختصار میتوان دلایل ذیل را به عنوان چرایی انحراف امام برجسته دید که در چند یادداشت پیوسته خواهد آمد.
1- احساس عدم منزلت برخی انقلابیون سابق
این پدیده جنبه تاریخی نیز دارد. منزلتی که طلحه و زبیر بعد از پیامبر و در دوران امیرالمؤمنین میخواستند محقق نشد و تا مرز رویارویی و جنگ با فردی که در بیعتش بودند، پیش رفتند. برخی انقلابیون ما که احساس میکنند در صدر انقلاب جایگاه اجتماعی و تأثیرگذاری بیشتری داشتند، میل دارند همچنان خود را بانی و وارث انقلاب بدانند اما دو پدیده که عبارتند از رویش نسلی و دموکراسی(چرخش نخبگان) مانع این کار میشود. بنابراین انقلابیون صدر انقلاب معمولاً شکستهای دموکراتیک را نمیپذیرند، یعنی باورشان نمیشود که بعضاً در فرآیند مردمسالاری حذف میشوند لذا واکنش آنان به شکست در قالب «مکانیسم جابهجایی روانی» انجام میشود و بهانههای دیگری میتراشند و حسرت دوران امام را میخورند و آن دوران را طوری تفسیر میکنند که گویی مرکز ثقل انقلاب فقط آنان بودهاند و امام نیز غیر آنان کسی را در شعاع نگاه خود نمیدیده است. برای موجه جلوه دادن حرف و منطق امروز خویش به کد آوری از امام روی میآورند. این کدآوری هم کانالیزه شده است و هم معمولاً در قلم و بیان امام که طبق وصیتش حجتهای دوگانه بعد از خودش هستند، وجود ندارد.
2- مرعوب فضای بینالملل
برخی از همراهان دیروز امام بر این باورند که فرآیند مواجهه انقلاب اسلامی با جهان خارج در ابتدای انقلاب انتزاعی، آرمانی و غیرواقعی بوده است لذا به جای اینکه به تغییر و تصحیح افکار و باورهای خود اعتراف کنند، تلاش میکنند «امام را به عرف بینالملل برگردانند»، بنابراین مواضع استکبار ستیزانه امام را پنهان میکنند، مثلاً از حکم اعدام سلمان رشدی دم نمیزنند، فرار از موفقیت انقلابی را با روتوش «تنشزدایی» زراندوده میکنند و پشت سر «زندگی مردم» و «مواهب جهانی شدن» مخفی میشوند. بنابراین تلاش مینمایند فلسفه انقلاب اسلامی را سرنگونی پهلویها و جغرافیای آن را در فلات ایران محصور کنند و برای موجه جلوه دادن این تفکر در پشت مفاهیمی مانند «لزوم توسعه کشور» و «تعامل سازنده با دنیا» مخفی میشوند. حال آنکه انقلاب امام در سطح ایران، جهان اسلام و عالم مستضعفین مطرح و استمرار یافت. عناصر کلیدی گفتمان سیاست خارجی امام همچون «استکبارستیزی»، «مستضعفنوازی»، «جهانخواران» و «قدرتهای پست مادی»، «دنیای کفر و بربریت» و... برای یک بار هم به کار نمیبرند. علاوه بر آن استانداردهای حیات سیاسی – اجتماعی غرب که مورد هجوم امام بود را به عنوان «تجربه بشری» پذیرفتهاند و تلاش میکنند با تفسیر و کتمان امام، سطح توقعات غرب از رفتار ایران انقلابی را برآورده نمایند و به غرب بگویند ما هم مثل شما هستیم و استانداردهای شما را قبول داریم. امام در پایان حیاتشان به همین نکته اشاره دارند و معتقدند آنان(غرب) زمانی ما را به رسمیت میشناسند که آنان آقا باشند و ما فرمانبردار و جیرهخوار آنان و زمانی ما را به رسمیت میشناسند که شناسنامه ما را آنان صادر کرده باشند. معنی این شناسنامه یعنی هویت خود را در هویت آنان ادغام کنیم و بین خود و آنان فاصلهای در فلسفه حکومت و سیاست و حیات اجتماعی نبینیم. این رویه و مشی اکنون به عنوان پرستیژ نیز محسوب میشود و برخی از مسئولان جمهوری اسلامی فرزندان خود را برای زندگی یا تحصیل به غرب میفرستند تا اثبات خود به غرب را تسهیل کنند. مواجهه با سالگرد صدور حکم امام خمینی(ره) برای سلمان رشدی در دولت اصلاحات و هماکنون نمونههای بارزی از سکوتی است که تلاش مینمایند چهره انقلابی امام را به عنوان «مهربان رحمانی» که در غرب «تساهل لیبرالی» ترجمه میشود، منحرف نمایند.
3- قرار گرفتن انقلابیون در تیررس قوه قهریه قانونی کشور
برخی از انقلابیون سابق که مدعی صرف عمر خود در مسیر انقلاب، جنگ و امام هستند و خود در تعبیه و تدوین قوانین قضایی- انضباطی کشور نقش کلیدی داشتهاند، هرگز باور نمیکردند که ممکن است این قوانین روزی شامل حال آنان شود، به طور مثال ردصلاحیتهای شورای نگهبان تا زمانی که برای دیگران بود امری مطلوب و لازم محسوب میشد اما اگر شامل حال آنان یا اقوام و بستگان شود فریاد وا انتخابات سر میدهند که چه نشستهاید که مسیر امام منحرف شده است و «انتخابات آزاد» مخدوش گردیده است. همین امر در حوزه قضا نیز قابل قضاوت است. برخی از همراهان امام هرگز نمیپذیرند که به هر دلیل تن به اتهام قضایی دهند و اگر در این مسیر قرار گرفتند تمام آسمان و رسیمانها را به هم میدوزند تا اثبات نمایند «این آن چیزی نیست که امام میخواست» و با ذکر خاطره از صحنههای گذشت امام نسبت به افراد یا نادیده گرفتن تخلفات افراد از سوی امام برای فرار خود توجیه تاریخی بتراشند. حال آنکه امام با صراحت میفرمود «خدا میداند ذرهای حق و مصونیت برای خود قائل نیستم. از من هم اگر تخلفی سر زند مهیای مؤاخدهام». جناحگرایی در کشور نیز به این موضوع کمک شایانی نموده است. دیالکتیک دو جناح در سیاسی جلوه دادن برخوردهای قضایی نیز عامل مهمی است که پناه بردن به امام را برای برخی سیاسیون متهم به ارمغان میآورد و با نگاه رویایی به درون حیات امام تلاش مینمایند وضع موجود را متفاوت از آن دوران ترسیم نمایند.
4- عدم تحمل رویشهای انقلاب (حسادت)
برخی از یاران صدر انقلاب خود را به مثابه افسر ارشد میدانند که دیگران نباید از آنان جلو بزنند. حال اینکه کادرسازی برای انقلاب از یک سو و دموکراسی از سوی دیگر به صورت طبیعی موجب افول جایگاه آنان میشود. بنابراین در مواجهه با رویشها و نسلهای دوم و سوم، حال را به گذشته ارجاع میدهند و تلاش مینمایند بین این رویشها و آنچه مدنظر امام بود، فاصله ایجاد نمایند. برای اثبات این مسئله نیز به سخن و قلم امام مراجعه نمیکنند بلکه با استناد به سیره خصوصی امام که قابل قضاوت برای همه نیست، تلاش مینمایند نسلهای بعدی انقلاب را ناپخته و نامناسب برای مدیریت کشور جلوه دهند و بگویند «اینها کجا بودند؟» یا در زمان امام این افراد جایگاهی نداشتند و حتی آنان را مخالفین امام معرفی نمایند و برخی از کسانی را که نمیپسندند ضمیر سخنان سلبی امام قرار دهند.
ارسال نظر