پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- غلامرضا صادقیان- خوشحالی زاید‌الوصف برخی جناح‌های سیاسی از آنچه که حتی رئیس‌جمهور نام توافق بر آن نمی‌گذارد و آن را «یک بیانیه به امید توافق در دو ماه آینده» می‌داند، چند روز پس از 23 تیر از طرف غربی با مطالبات و اظهارات تحقیر‌آمیز همراه بوده است. کامرون، نخست‌وزیر انگلیس، هاماند، وزیر خارجه‌اش و برخی سخنگو‌های امریکایی از جمله این تحقیرکنندگان بوده‌اند. 

البته «تحقیر غیر» شیوه کبرآمیز اروپا و امریکا از گذشته تاکنون است و لذا می‌توان با برخورد غرور‌آمیز داخلی از آثار روانی آن بر جامعه کم کرد اما اگر برخی گروه‌های سیاسی داخلی حامی دولت زیر بار مقابله غرور‌آمیز با تهدید‌های اروپایی و امریکایی در لفظ و عمل نروند، بازی دوسر باخت را دنبال کرده‌اند، یعنی هم در ایجاد زمینه تحریم‌های گسترده علیه ایران خوب بازی کرده‌اند و هم در فضای سکوت و سکون مقابل تهدید‌ها و تحقیر‌، بازی خود را کامل کرده‌اند. به همین خاطر از گروه‌های سیاسی حامی دولت انتظار می‌رود در معامله با غرب لااقل بده‌بستان کنند، یعنی چیزی بدهند و چیزی بستانند و نه چیزی بدهند و باز هم چیزی بدهند. 

«پیشنهاد تحریم گسترده ایران به غرب» پیشنهادی از داخل ایران بود و نگارنده شاهد زنده یکی از این پیشنهادات بوده است. اگرچه اکنون و پس از سخت‌ شدن کار اداره مملکت با تحریم‌ها، تلاش بسیاری برای مخفی‌کردن مقصران اصلی می‌شود اما پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم، حرف‌ اصلی گروه‌های سیاسی دورمانده از قدرت با کشور‌های غربی که به زبان‌های مختلف بیان می‌شد، تحریم‌ گسترده ایران برای تسلیم و به زانو درآوردن دولت وقت و در واقع نظام بود. 

سال 88 همراه گروهی از سردبیران روزنامه‌های ایران  به دعوت اتحادیه اروپا برای آشنایی با این اتحادیه به بروکسل سفر کردیم. در روز آخر در ملاقات با یک کارشناس حقوقی اتحادیه، دو خانم از همراهان گروه- که بعدها یکی با فرار از کشور مجری رادیو فردا شد و دیگری در فتنه 88 روانه زندان- از آن حقوقدان پیر پرسیدند: «آیا این تو هستی که بیانیه‌های حقوق بشر را علیه ایران تنظیم می‌کنی؟» و پس از آنکه وی با قدری طفره رفتن و تأمل، پاسخ مثبت داد، با عصبانیت به او تاختند که «این بیانیه‌ها چه تأثیری دارد؟ شما باید ایران را تحریم گسترده کنید تا دولت از پا در بیاید؟!»

باور این وطن‌فروشی و خیانت، سخت است اما نکته مهم‌تر این است که سخن آن دو ایرانی (!) یک پیشنهاد شخصی یا نتیجه فهم و درک مخصوص به خودشان نبوده است و سخت معتقدم که موضوع «پیشنهاد تحریم گسترده ایران برای گرفتن نتیجه مشخص» یک گفتمان جاری در میان سران گروه‌های سیاسی حاضر در فتنه بود که به این دو فرد دنباله‌رو نیز خط مشی می‌داد و قطعاً این دو در ارائه چنین پیشنهادی به غرب خود را در تراز اهداف گروهی و حزبی ارزیابی می‌کردند وگرنه ظاهر و باطن سخنشان، بوی مشمئزکننده خیانت داشت. 

اکنون از اصلاح‌طلبانی که زمینه‌ساز تحریم‌ها علیه ایران شدند، انتظاری وطن‌پرستانه برای مقابله با اظهارات تحقیر‌آمیز غربی‌ها می‌رود که البته انتظار دشواری است.

برای یادآوری اشاره می‌کنیم که نخست‌وزیر انگلیس دیروز در تماس تلفنی با رئیس‌جمهور ایران به او گفته است: «بعد از توافق هسته‌ای، طرف غربی منتظر تغییر رفتار ایران در موضوعات مربوط به سوریه و یمن است» و وزیر خارجه‌اش در کنفرانس خبری با نتانیاهو پس از آنکه نخست وزیر رژیم صهیونیستی می‌گوید ایرانیان هنوز شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا سر می‌دهند، تأکید می‌کند که «درباره ایران نه بر اساس شعار‌ها در خیابان‌های تهران بلکه بر اساس عملکرد دولت و نیروهایش در منطقه قضاوت می‌کنیم» (بخوانید تفرقه انگلیسی میان دولت و ملت ایران). 

و  بالاخره سخنگوی کاخ سفید با مطرح کردن حمله به ایران می‌گوید: «بازرسی‌ها به امریکا اجازه خواهد داد در صورت نیاز به اقدام نظامی، با اطلاعات بیشتری به اهداف داخل ایران حمله کند»(!‌)

 بازی دو سر باخت حالا معنی پیدا می‌کند، یعنی یک روز ما به غرب پیشنهاد تحریم کشورمان را بدهیم و سپس در روز دوم وقتی که غرب گمان کرده ‌ با این تحریم‌ها به اهداف خود درباره ایران رسیده است،‌ دهان ببندیم و سکوت و سکون پیشه کنیم. 

هرچند پاسخ دولتی‌ به این رجزخوانی‌ها، ضروری و لازم است اما کافی نیست و باید دید وطن‌پرستان اصلاح‌طلب چه خواهند کرد زیرا که امید اوباما در وهله اول آن‌طور که اخیراً  به آن اشاره کرده به آنهاست!

رئیس‌جمهور امریکا در بخشی از گفت و گوی خود با نیویورک‌تایمز که پس از بیانیه 23  تیر انجام شد، با ظرافت خاصی امید خود را به گروه‌های سیاسی مخالف حکومت در داخل ایران آشکار می‌کند. آنجا که می‌گوید: «وقتی رونالد ریگان و دیگران درباره توافقات تسلیحاتی با اتحاد شوروی مذاکره کردند، می‌دانستند در درون آن کشور افرادی با ایده‌های قدیمی هستند و ‌ باید ‌آنها  را فهمید و ‌مقداری با آنها ارتباط برقرار کرد.  من می‌خواهم از طریق توافق با ایران پایگاه سیاسی متفاوت در مقابل کسانی که مخالف توافق هستند، ایجاد کنم (!) اگر شما یک پایگاه متفاوت از افراد حاضر در تجارت و تبادلات اقتصادی در داخل ایران داشته باشید، این موضوع شاید نحوه تفکر آنها درباره هزینه‌ها و مخارج چنین رفتار‌های ضدثبات را تغییر دهد.»

این سخنان و سابقه برخی گروه‌های سیاسی داخلی در تعامل با غرب، ما را وا می‌دارد تا از ایشان بخواهیم در تعامل خود چیزی بدهند و چیزی بستانند که این به شرافت نزدیک‌تر است و اگر «تحریم» را تقدیم و «تحقیر» را دریافت کنند، گویی که چیزی داده‌اند و باز هم چیز دیگری را تقدیم کرده‌اند.