آیا درست است که میگویند حضرت علی(ع) شبی هزار رکعت نماز میخواند؟
نقل شده است که برخی از اهل سنت در مورد این که یک شخص بتواند در یک شب هزار رکعت بخواند، تشکیک می کردند و می گفتند این مطلب ممکن نیست. مرحوم علامه امینی در برابر آنان یک شب تا صبح هزار رکعت خواند.
به گزارش پارس گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر برخی از پرتعدادترین سؤالاتی که توسط مردم از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی پرسیده می شود را برای آگاهی مخاطبان ارائه می کند.
پرسش: لطفاً در رابطه با زندگانی امام علی(ع) اجمالاً توضیحاتی بفرمایید؟
پاسخ: حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابىطالب(ع) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب، سى سال از عام الفیل در خانه خدا در شهر مکه متولد شد، و قبل از وى کسى در بیت پروردگار به دنیا نیامده بود، و پس از آن جناب نیز براى احدى این موضوع پیش نیامده است تولد علی (ع) در خانه خداوند فضیلت و شرافتى است که پروردگار بزرگ به آن حضرت اختصاص داده و به این وسیله وى را معظم و محترم داشته است.
مادر امیرالمؤمنین فاطمه دختر اسد بن هاشم بود، که براى حضرت رسول(صلى اللَّه علیه و آله) به منزله مادر بودند و پیغمبر در دامان این بانوى بزرگوار تربیت شد و او از اولین جماعتى است که به آن جناب ایمان آورد و با وى به مدینه مهاجرت کرد هنگام وفات فاطمه مادر امیر المؤمنین حضرت رسول او را کفن کرد و کفن او را از لباس مخصوص معین نمود و سپس خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد، و او را به ولایت فرزندش تلقین کرد، پس بنا بر این امیر المؤمنین(ع) اول کس از بنى هاشم است که از دو نفر هاشمى متولد شده است.
اسماء مبارک حضرت امیر(ع) در کتب آسمانى زیاد است، در کتب اصحاب و شیعیان آن حضرت در باره آنها مشروحا بحث شده است، کنیه مشهور آن جناب «ابوالحسن» است و گاهى به «ابوالحسین» و «ابوالسبطین» و «ابوالریحانتین» نیز مکنى بوده(۱) یکى از کنیههاى آن حضرت «ابوتراب» است، و این کنیه را حضرت رسول(صلى اللَّه علیه و آله) به آن جناب اعطا کرده بود.
یکى از القاب خاصه آن جناب «امیر المؤمنین» بود، این لقب را حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله به آن حضرت دادند و فرمودند به علی بن ابى طالب بعنوان امیر المؤمنین سلام کنید، در مذهب شیعه اطلاق این عنوان به هیچ یک از ائمه تجویز نشده است زیرا که این عنوان مخصوص علی (ع) می باشد. حضرت امیر المؤمنین (ع) در بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم از هجرت در اثر ضربت ابن ملجم مرادى به شهادت رسید، در شب نوزدهم رمضان هنگامى که آن بزرگوار قصد اداء نماز صبح را داشتند و مردم را براى نماز دعوت می کردند در مسجد بزرگ کوفه توسط آن شقى روسیاه ضربت خوردند. پس از اینکه علی (ع) مجروح شدند و فرق مبارکش شکافته شد و بدنش مسموم گردید تا شب بیست و یکم بسر بردند و در ثلث آخر شب بیست و یک ماه رمضان جهان را وداع گفتند.
پی نوشت:
۱. إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى(م ۵۴۸ ق)، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ ق. ص ۲۲۸-۲۲۹.
--------------------------------------------------------------------------
پرسش: آیا ابن مجلم از یاران امام علی (ع) بوده است و نقش او در زمان امام علی و جنگ نهروان چه بوده است؟ به چه دلیل به او اشقی الآخرین یا اشقی الاشقیاء می گویند؟
پاسخ: از زندگى ابن ملجم اطلاع روشنى در دست نیست، زیرا نامش تنها در اوائل حکومت امیرالمؤمنین(ع) برده شده و در آخرین روزهای زندگى و در نتیجه به شهادت رساندن على بن ابىطالب(ع) زبانزد شد. ابن ملجم همراه تعدادی از اشراف یمن در ابتدای خلافت امام علی نزد حضرت آمدند و حضرت خطاب به ایشان فرمود: شما از شناختگان و معروفان یمن شمرده مىشوید. آیا اگر ما را کارى صعب پدید آید و فیصل امور به زبان سیف و سنان افتد، شما را در کار مبارزت و مناجزت چند صبر و شکیب تواند بود و تا کجا با ما دوش با دوش مىروید؟
از میانه عبد الرّحمان بن ملجم مرادى آغاز سخن کرد و گفت: یا امیر المؤمنین، ما را به حرب ناف بریدهاند و با پستان پیکان شیر دادهاند و در میدان مردان پروردهاند. زخم سیف و سنان در چشم ما گلهاى بهارستان است. اطاعت تو را چون طاعت خداوند واجب دانیم و به هر جانب فرمان جنگ دهى، نصرت کرده و ظفر دیده، بازآییم. (۱)
مشهور این است که ابن ملجم از پیروان حضرت على (ع) بود که پس از ماجرای حکمیت در جنگ صفین به خوارج پیوست . عمر و بن عاص، فرمانروای مصر، وی را که از سواران و قاریان بود و قرائت قرآن را از معاذ بن جبل آموخته بود، از مقربان و همراهان خود قرار داد. گفته اند هنگامى که عمرو بن عاص از خلیفه عمر دربارة مشکلات قرآن یاری خواست، عمر طى نامه ای به وی فرمان داد که عبدالرحمان ابن ملجم را در کنار مسجد جای دهد تا او قرآن و فقه به مردم بیاموزد. عمرو خانه ای را در کنار خانة ابن عدیس به ابن ملجم اختصاص داد. (۲)
بنابر این گزارش باید پذیرفت که ابن ملجم هنگام مرگ چندان جوان نبوده است . نیز روشن مى گردد که وی در قرائت قرآن و معارف دینى آن روزگار چندان مهارت داشت که خلیفة مسلمانان و عمروبن عاص او را رسماً به کار تعلیم قرآن گماردند.
در رابطه با لقب اشقی الاشقیاء باید بگوییم: لقب «اشقی الاشقیا» را اولین بار رسول اکرم (ص) به ابن ملجم داد. در روایتی آمده است: همان طور که کشنده شتر صالح، شقی ترین افراد زمان خود بود، ابن ملجم نیز بدبخت ترین و شقاوت مندترین افراد عصر خود به حساب می آمد. در روایت دیگری حضرت رسول (ص) به حضرت علی (ع) می فرمایند: «گویا می بینم که تو در حال نماز برای پروردگارت هستی که اشقی الاولین و الاخرین، رفیق کشنده ناقه ثمود، می آید و ضربتی بر سر تو می زند که محاسنت با خون سرت خضاب می گردد ...».(۳)
خوبی و بدی هر انسانی بلکه هر موجودی، به وسیله اثر وجودی آن مشخص می گردد. طبیعتاً هر چه وجود شخصی مفیدتر و بهتر باشد، مقام و ارزش واقعی او افزون تر خواهد بود و هر مقدار ضررش بیشتر باشد، شقاوت و پستی وی بیشتر خواهد بود. بر همین اساس، پی کننده شتری که معجزه حضرت صالح (ع) برای هدایت قوم ثمود بود، شقاوت مندترین اهل زمان خویش می باشد، زیرا آیه ای از آیات الهی را از بین برد که برای هدایت مردم آمده بود، در حالی که ارزش هدایت یک نفر در فرهنگ قرآنی، به اندازه زنده نمودن تمامی مردم است و ناهنجاری گمراه نمودن فردی، برابر با کشتن تمامی اهل زمین می باشد و او با کار خود، جلو هدایت مردم را گرفت و ابن ملجم در زمان خود اقدام به کشتن بزرگ ترین آیه خدا، قرآن ناطق، ملاک تشخیص حق از باطل و هدایت از گمراهی، اول مومن به رسول الله و وصی و جانشین پیامبر(ص) نمود و در یک جمله ابن ملجم مصداق همه خوبی ها را از بین برد و به همین جهت کار او مصداق بدترین کارها و شخص او مصداق بدترین و شقاوت مندترین انسان ها است.
پی نوشتها:
۱. الفتوح، ابن اعثم کوفى، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق ۶)، تحقیق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲ ش، ص ۳۹۳ و ۳۹۴.
۲. الأنساب، سمعانى (م ۵۶۲)، تحقیق عبد الرحمن بن یحیى المعلمى الیمانى، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الأولى، ۱۳۸۲/۱۹۶۲. ج۳، ص ۲۶.
۳. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۹۰، باب ۱۲۶، ح ۱. قاضی نورالله شوشتری، إحقاق الحق، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى، قم، ۱۴۰۹ ق، ج ۳۲، ص ۶۴۶.
-------------------------------------------------------------------------------
پرسش: آیا حضرت امیرالمؤمنین (ع) در محراب به شهادت رسیدند یا نزدیک مسجد؟
پاسخ: برای روشن شدن محل دقیق شهادت حضرت امیرمؤمنان علی(ع) باید به بررسی گزارشات تاریخ پرداخت. قبل از بررسی این موضوع، اشاره ای به چگونگی ماجرا مناسب است:
امیرمؤمنان(ع) در سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، طبق معمول برای اقامه نماز جماعت صبح از خانه به مسجد کوفه روانه شد. آن شب باز کردن درِ خانه که از چوب خرما بود برای آن حضرت دشوار گردید، آن بزرگوار در را از جای بیرون آورد و کنار گذاشت و این شعر را خواند:
اُشْدُدُ حَیازیَمکَ لِلْمَوْتِ فَاِنَّ الْمَوْتَ لاقیکا
وَ لا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ اِذا حَلَّ بوادیکا(۱)
کمربند و سینه خود را برای مرگ ببند، زیرا مرگ تو را دیدار خواهد کرد، و از مرگ اندوهناک مباش و بی تابی مکن در وقتی که در خانه تو فرود میآید.
آنگاه به سوی مسجد حرکت کرد. اول دو رکعت نماز خواند و سپس بالای بام رفت تا اذان بگوید. با صدای بلند اذان گفت که صدایش به گوش تمام ساکنان کوفه میرسید، سپس از بام پایین آمد و به محراب رفت و مشغول نماز نافله صبح شد، وقتی که خواست سر از سجده اولِ رکعتِ اول بردارد، در آن تاریکی، ابن ملجم آن چنان شمشیر بر فرق مقدس آن حضرت زد، که فرق سر آن بزرگوار تا نزدیکی پیشانی شکافته شد.
امام علی(ع) در این هنگام گفت: «بِسْمِ الله وَ بِالله وَ عَلی مِلَّة رَسُول الله فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبة، به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا، به خدای کعبه سوگند رستگار شدم». سپس مقداری از خاک محراب را برداشت و روی زخم سرش پاشید و این آیه را خواند: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری(۲) : ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز میگردانیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون میآوریم».
در این لحظه جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: «تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْکانُ الْهُدی، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَة الْوُثْقی، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی، قُتِلَ عَلِیُّ الْمُرْتَضی، قَتَلَهُ اَشْقَی الاْشْقیأِ : سوگند به خدا استوانههای هدایت، ویران شد، و نشانههای بزرگ تقوی تاریک گردید، و دستگیره محکم ایمان شکسته شد، پسر عموی مصطفی(ص) کشته شد، علی مرتضی کشته شد، او را شقیترین اشقیا کشت. (۳)
در رابطه با مکان دقیق ضربت خوردن امام علی(ع)، هر چند برخی از منابع بدون اشاره به مکان این جنایت، فقط به ضربت ابن ملجم بر فرق امام علی(ع) اشاره کرده و برخی هم به طور مطلق مسجد را محل وقوع این جنایت معرفی کرده اند، ولی برخی از منابع هم محراب مسجد را محل ضربت خوردن امام علی(ع) معرفی کرده اند، که به برخی از این منابع اشاره می کنیم:
۱. مرحوم علامه مجلسی؛ با نقل حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) مینویسد: هنگامی که ابن ملجم - لعنْ الله علیه - بر سر مبارک علی(ع) ضربت شمشیر را میخواست وارد سازد با خود همدستی داشت که ضربت او به دیوار برخورد کرد، اما ابنملجم در حالی که علی(ع) در سجده بود، ضربتی بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت. (۴)
۲. در ضمن زیارت جامعه ائمه معصومین(ع) از قول امامین صادقین(ع) آمده است: «و انتم بین صریع فی المحراب قد فلق السیف هامته» (۵) و بعضی از شما اهل بیت(ع) در محراب عبادت به زمین افتاده در حالی که شمشیر زهرآلود فرق مبارکش را شکافته است.
این دلیل دیگری است که امیر مؤمنان علی(ع) در محراب عبادت به شهادت رسیده است.
۳. مقدسی در کتاب البدء و التاریخ ضمن بیان چگونگی ضربت خوردن امام علی(ع) از زبان امام حسن(ع) می نویسد: هنگامی که حضرت علی(ع) در محراب عبادت قرار گرفت چند نفر به او حملهور شدند و ابنملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورد. (۶)
۴. مفسر معروف ابوالفتوح رازی در تفسیر خود نقل می کند: علی(ع) در نخستین رکعت از نمازی که ابن ملجم او را ضربت زد، یازده آیه از سورۀ انبیاء را تلاوت کرد. (۷)
۵. دانشمند معروف اهل تسنّن سبط بن جوزی می نویسد: هنگامی که علی(ع) در محراب قرار گرفت، چند نفر به او حمله کردند و ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورد. (۸)
پی نوشتها:
۱.مروج الذهب، المسعودی (م ۳۴۶)، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹ ق. ج ۲، ص ۴۱۷.
۲. فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی، انتشارات صیحه، ص ۶۹۷؛ به نقل از کشف الغمة، ج ۱، ص ۵۸۴.
سوره طه، آیه ۵۵.
۳. بحار الأنوار، علامه مجلسی، انتشارات اسلامیة، تهران، ۱۳۶۳ ش، ج۴۲، ص:۲۸۲.
۴. بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۱.
۵. المزار الکبیر، محمد بن مشهدى(م ۶۱۰ ق)، انتشارات قیوم، قم، ۱۴۱۹ ق. بحارالانوار، ج۹۹، ص:۱۶۶.
۶. البدءوالتاریخ، مطهر بن طاهر المقدسى (م ۵۰۷)، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا. ج۵، ص ۲۳۲.
۷. فروغ ولایت، ص ۶۹۷، به نقل از تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۴، ص ۴۲۵.
۸. همان به نقل از تذکرة الخواص، ص ۱۷۷.(چاپ نجف).
---------------------------------------------------------------------------------
پرسش: آیا حضرت علی(ع) خواستگار دختر ابوجهل بوده است؟
پاسخ: از جمله سخنان بی پایه و اساسی که به امام علی(ع) نسبت می دهند، خواستگاری آن حضرت از دختر ابوجهل است، حال آنکه بررسی این گزارش، بی اعتباری آن را به اثبات می رساند، توضیح اینکه:
مسور بن مخرمه می گوید: حضرت علی از دختر ابوجهل (جُوَیریه) خواستگاری کرد و فاطمه این مسئله را شنید و نزد پدر رفت و گفت: می پندارند که تو جانب دختران خود را رعایت نمی کنی، علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است! رسول الله برخاست و به مسجد آمد و چون از تشهد فارغ شد، شنیدم که فرمود: دخترم را به ابوالعاص بن ربیع دادم و با من به راستی رفتار کرد. فاطمه پاره تن من است آنچه او را ناخوش آید دوست نمی دارم. به خدا سوگند دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا نزد یک کس جمع نخواهد شد و علی ترک خواستگاری کرد. (۱)
این روایت علاوه بر ضعف سند، مضمون و دلالت آن نیز دروغ است، زیرا:
اولاً مفهوم مخالف جمله (ابو العاص با من به راستی رفتار کرد) این است که علی العیاذ بالله به پیغمبر دروغ گفته باشد در صورتیکه قبلاً هیچگونه گفتگویی با علی در میان نبوده و حضرت علی(ع) در ضمن عقد فاطمه(س) تعهدی به پیغمبر نسپرده بود، تا خلاف آن پدید شود.
ثانیاً از ظاهر جمله (دختر رسول خدا با دختر دشمن او نزد یک کس جمع نخواهد شد) به دست میآید که هنگام گله رسول خدا، ابوجهل زنده باشد. در حالی که ابوجهل در رمضان سال دوم هجری در جنگ بدر کشته شده بود و اگر بگوئیم این حادثه پس از کشته شدن ابوجهل بوده است، این جمله و عبارت معنی نخواهد داشت، چرا که شرک ابوجهل که سالها پیش به کیفر خود رسیده بود، از نظر فقه اسلام تاثیری در سرنوشت دختر او ندارد.
ثالثاً حادثهای چنین مهم که پیامبر به عنوان شکوه در مسجد و از جمع اصحاب خود بیان میدارد، باید از طریقهای متعدد نقل شود و به حد تواتر و یا شیوع برسد، نه اینکه فقط یک راوی، یعنی مسور بن مخرمه آن را نقل کند.
رابعاً مسور بن مخرمه، دو سال پس از هجرت پیغمبر به مدینه، در شهر مکه به دنیا آمد، و پس از ذی الحجه سال هشتم با پدر خود به مدینه آمد و هنگام رحلت رسول خدا هشت سال سن داشت و در ربیع الاول سال شصت و چهارم هجری در محاصره مکه از جانب حصین بن نمیر، بر اثر سنگی که از منجنیق به او رسید، درگذشت. (۲)
خامسا بر فرض صحت جریان خواستگاری، خود رسول خدا (ص) که قبل از این با دختر رئیس مشرکین ازدواج کرده بود – ازدواج با دختر ابو سفیان- چگونه حضرت علی را از ازدواج با دختر ابوجهل به دلیل مشرک بودن منع می کند؟
ابن حجر نیز ولادت او را دو سال پس از هجرت نوشته است و گوید: همگی بر این سخن متفقند. سپس درباره حدیث او که گوید: (از پیغمبر شنیدم در حالی که محتلم بودم) مینویسد، که به عقیده بعضیها این صیغه از ماده حلم بکسر حاء است یعنی عاقل بودم و حدیث را ضبط میکردم(۳) و منافاتی با کودک بودن او ندارد. و نیز داستانی را که درباره برداشتن سنگ و افتادن شلوار وی از او آوردهاند نشان میدهد که وی در زندگانی پیامبر، کودکی بوده که طاقت سنگ برداشتن را نداشته است.
بنابراین نقل وی در مورد روایت خواستگاری حضرت علی(ع) از دختر ابوجهل اعتبار ندارد.
پی نوشتها:
۱. صحیح بخاری، باب ذکر اصهار النبی، ج ۵، ص ۲۸.
۲. الاستیعاب، ابن عبد البر (م ۴۶۳)، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.ج۳، ص ۱۳۹۹.
۳. الاصابه، ابن حجر العسقلانى (م ۸۵۲)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولى، ۱۴۱۵/۱۹۹۵. ج ۶، ص ۹۹.
------------------------------------------------------------------------------------
پرسش: چرا امام علی(ع) به حمایت از عثمان در مقابل معترضان پرداختند؟
پاسخ: دفاع امام از عثمان بدان معنا نیست که حضرت حکومت وی را قانونی دانسته و بدان جهت از عثمان دفاع کرده و مانع قتل او گردید.
به نظر می رسد عوامل زیر از اهمیت ویژه ای برخوردار است:
۱. رفع اتهام:
انتقادهای شدید امام از عثمان موجب شده بود که این نگرش به وجود آید که امام مخالف عثمان بوده و ممکن است وی را به قتل برساند. امام بدان جهت به دفاع از عثمان پرداخت تا به قتل وی متهم نشود. دشمنان امام ـ به رغم دفاع ایشان از عثمان ـ وی را متهم به قتل عثمان نموده و از آن استفاده ابزاری کرده و افکار عمومی را منحرف کردند! اگر امام به دفاع از عثمان نمی پرداخت، این اتهام بسیار پررنگ می شد. امام سعی کرد با دفاع خود ـ تا اندازه ای ـ از انحراف افکار عمومی جلوگیری کرده و اتهام را کم رنگ نماید.
در نامه ای که معاویه بعد از قتل عثمان به امام می نویسد؛ وی را متهم به قتل عثمان می کند و امام(ع) در جواب، به رفع اتهام پرداخته و به علل انتقاد خود از عثمان می پردازد. (۱)
۲. جلوگیری از خلیفه کشی:
امام علی(ع) به رغم آن که خلافت عثمان را غیر قانونی می دانست، ولی قتل وی را بدین صورت که انقلابیون به در خانه وی رفته، او را به قتل برسانند، جایز نمی دانست. اگر عثمان بر فرض این که مستحق قتل بود، باید محاکمه و طبق قانون با او رفتار می شد. هنگامی که انقلابیون به در خانه امام آمدند و از وی خواستند رهبری انقلاب را به عهده گیرد، امام آنان را از قتل عثمان منصرف نمود، زیرا قتل کسی که به عنوان خلیفه حکومت می کرد، موجب می شد که در حوزه تاریخ اسلام باب خلیفه کشی باز شود. باز شدن باب خلیفه کشی پیامدها و فتنه هایی را در پی داشت که به صلاح امت اسلامی نبود.
امام آن گاه که به عنوان میانجی، خواسته های انقلابیون را برای عثمان مطرح کرد، نگرانی خود را از این که عثمان در مسندخلافت کشته شود و باب فتنه ای بزرگ باز گردد، به عثمان اعلام کرد: «من تو را به خدا سوگند می دهم کاری نکنی که پیشوای مقتول این امت بشوی، زیرا این سخن گفته می شود که در این امت یک پیشوا کشته خواهد شد که کشته شدن او درِ کشت و کشتار را بر امت خواهد گشود و کار امت را مشتبه خواهد ساخت و فتنه ها بر خواهد انگیخت، که حق را از باطل نشناسند و در آن فتنه ها غوطه بخورند».(۲)
شهید مطهری می نویسد: «... علی(ع) با روش عثمان مخالف است. در عین حال مخالف است که باب خلیفه کشی باز شود. نمی خواهند خلیفه را بکشند که باب فتنه ها بر مسلمانان باز گردد».(۳)
۳. جلوگیری از فتنه:
امام با دفاع خود از عثمان در صدد بود که جریان بدون خونریزی خاتمه یابد و جلو برخی از فتنه ها و توطئه ها گرفته شود. امام دقیقاً پیش بینی می کرد که بعد از قتل عثمان برخی از اطرافیان و دوستان او مانند معاویه از قتل او استفاده ابزاری نموده، زمینه های فتنه های بزرگ را فراهم خواهند کرد. به قول شهید مطهری قتل عثمان مولود فتنه ها بود که قرن ها دامنگیر اسلام شد و آثار آن هنوز باقی است. (۴)
جنگ جمل و صفین و نهروان اولین فتنه هایی بود که ریشه در قتل عثمان داشت. حضرت علی(ع) با توجه به این دلایل، بر حسب وظیفه خود در مقابل منافع عموم مسلمانان و اصل اسلام عمل نمود. همان گونه که یک رهبر موفق و دلسوز مسلمانان برای ۲۵ سال جهت رعایت مصالح اسلامی در برابر خلفا سکوت می کند و حتی با آنان در برخی از مسایل همکاری کرد.
پی نوشت ها:
۱. نهج البلاغه، نامه ۲۸.
۲. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۱۶، ص ۴۸۱ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲.
۳. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۱۶، ص ۴۸۰.
۴. همان.
--------------------------------------------------------------------------------------
پرسش: چرا امام علی(ع) خلفا را در حکومت غاصبانه شان کمک می کردند؟
پاسخ: تمام آن چه که از آن با عنوان همکاری امیر مؤمنان(ع) با خلفا یاد میشود به سه دسته تقسیم می شود:
۱. مشورت در امور قضائی؛
۲. مشورت در امور دفاعی و جنگی؛
۳. مشورت در مسائل علمی و حلّ مشکلات اعتقادی.
نقش امیر المؤمنین در این موارد حد اکثر به اندازه پاسخ به درخواست ارشاد و راهنمائی طرف مقابل است که وظیفه هر مسلمانی است. حتی اگر طرف مشورت غیر مسلمان باشد، باز هم وظیفه دارد که با نهایت امانتداری وی را راهنمایی کند؛ چه رسد به این که اگر مسأله حفظ اساس اسلام و دین خدا در میان باشد.
مرحوم سید مرتضی در این باره میفرماید:
ادعای شما مبنی بر کمک و همکاری علی(ع) با خلیفه، مانند راهنمائی ابوبکر بر جنگیدن با اهل ردّه، صرف ادعا است و اگر تفصیل آن بیان می شد بهتر می توانستیم پاسخ دهیم، و اگر مقصود ارشاد در احکام الهی باشد این امر بر عالم به مسائل دین واجب است و باید وظیفه درست را بیان کند، از این مطلب نمی توانید همکاری با آنان را استفاده کنید، و اگر مقصود شما مشاوره با علی (ع) در دفاع از مردم مدینه و جان و ناموس مردم است این هم نیز واجب است چون علاوه بردفاع از حریم مردم، از جان خودش نیز دفاع کرده است و این مسائل ربطی به تأیید خلافت و امامت آنان ندارد.
و اما مشورت ابوبکر با علی (ع) در جنگ با اهل ردّه را قبول نداریم و یا لا اقل برای ما روشن نیست، و باید این موضوع روشن شود، و اگر دلالت بر مقصود شما نداشته باشد، اصل مشورت و راهنمائی درست است، چون جنگ با گروههایی مانند اهل ردّه بر تمام مسلمانان واجب است. (۱)
حفظ دین، بزرگترین وظیفه امیر مؤمنان: در بین وظائف و شئونات امام و پیشوای منصوب و برگزیده از جانب خداوند، حفظ شریعت و نگاهبانی از حوزه دین از مهمترین وظایف او است که اگر احساس کند، اصل و اساس دین در خطر است، به هر صورت ممکن باید از آن جلوگیری کند. البته این مسئولیت با در نظر گرفتن شرائط زمانی و مکانی متفاوت است و باید متناسب با آن شرائط تصمیم نهائی را بگیرد، که گاهی اوقات این مهم با تحمل و بردباری و صبر کردن در برابر مصائب و سکوت در برابر حقوق غصب شده به دست می آید و گاهی هم نیازمند رویارویی و دخالت مستقیم و برخورد قاطع خواهد بود.
ابن حجر هیثمی به نقل از رسول خدا مینویسد: در هر قرنی افراد عادلی از اهل بیت من در بین امتم خواهند بود که تحریف گمراهان و نسبتهای ناروا و باطل و تآویلهای نادانان را از دین پاک و دور می کنند، آگاه باشید! پیشوایان شما فرستادگان شما نزد خداوند می باشند، پس بنگرید که چه کسانی را می فرستید. (۲)
امیرمؤمنان(ع) اگر چه از منصب خلافت و جانشینی به حق رسول خدا صلی الله علیه وآله بازماند و در واقع حق مسلم ایشان را غصب کردند؛ ولی این موضوع دلیل نمیشود که به دیگر وظایف خود عمل نکند؛ زیرا گاهی تدبیرها و تصمیمگیریهای غلط خلفا سبب میشد، اساس اسلام به خطر بیفتد؛ در این موارد امام وظیفه داشت که اجازه ندهد شریعت اسلامی قربانی ندانم کاریها شود؛ مثلاً در قضیه جنگ نهاوند، پادشاه ایرانیان لشکر عظیمی را برای نابودی اسلام فراهم کرده بود و اگر تدبیر امیر مؤمنان (ع) نبود، نه تنها لشکر عمر که به طور قطع تمام مسلمانان و اسلام از بین میرفت. در چنین موقعیتی امیر المؤمنین (ع) وظیفه دارد که نظام اسلامی و دین نوپا را حفظ کند؛ چون وظیفه او همانند هر فرد مسلمان دیگر، حفظ دین است.
خود حضرت در نامه ای علت همکاری خود را با دستگاه حکومتی زمان این چنین بیان می کند: «به خدا سوگند هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمیکردم) آنها آن را از من دور سازند! ... دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود؛ چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام میشود. همان طور که «سراب» تمام میشود و یا هم چون ابرهایی که از هم میپاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید».(۳)
از این کلمات استفاده می شود که در همین راستا در جنگ هایی که برای دفاع از اسلام و برای گسترش آن در زمان خلفا صورت گرفت چون پای حیات اسلام در کار بود امام علی در مسائل کلی جهاد به آنان مشاوره می داد.
پی نوشتها:
۱. الشافی فی الامامة، علی بن الحسین الموسوی معروف به الشریف المرتضى (متوفای ۴۳۶ هـ)، ج ۳، ص ۲۵۱، ناشر: مؤسسة إسماعیلیان - قم، چاپ : الثانیة، ۱۴۱۰.
۲. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی (متوفای ۹۷۳ هـ)، ج ۲، ص ۴۴۱، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۷ م، الطبعة: الأولى، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط.
۳. نهج البلاغه، نامه ۶۲.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پرسش: چرا حضرت علی(علیه السلام) مقر حکومت اسلامی را از مدینه به کوفه انتقال دادند؟
پاسخ: به امیر مومنان علی (ع) گزارشهای هولناک و تکان دهنده ای رسید و معلوم شد پیمان شکنان به کمک مالی بنی امیه و نفوذ و احترام همسر پیامبر جنوب عراق را تسخیر کرده اند و پس از تصرف بصره دهها نفر از یاران و کار گزاران حضرت را به ناحق کشته اند. حضرت برای سرکوب ناکثان مدینه را به عزم بصره ترک کرد و جنگ جمل رخ داد و سرانجام سپاه امام (ع) پیروز گردید و بصره مجدداً به آغوش حکومت اسلامی باز گشت. امام در بازگشت از بصره پس از شور و تبادل نظر با یاران خود به دو دلیل راه کوفه را برگزید و در ۱۲ رجب ۳۶ هجری قمری روز دوشنبه وارد شهر کوفه شد و مرکز خلافت اسلامی از مدینه به عراق منتقل گردید.
۱. بیشتر سربازان و جان نثاران امام را مردم کوفه و حوالی آن تشکیل می دادند، زیرا امام علی(ع) به وسیله عمار یاسر و امام حسن (ع)، از مردم کوفه یاری خواست و گروه انبوهی از مردم آن منطقه به ندای حضرت پاسخ مثبت دادند. لذا حق شناسی ایجاب می کرد حضرت از خانه و زندگی این مردم دیدن کرده و جهادگران را تقدیر نماید.
۲. امام می دانست شورش ناکثان و غائله بصره با تشویق و تحریک و فریب معاویه بوده است. لذا باید ریشه فساد قطع و شاخه شجره ملعونه بنی امیه از پیکر جامعه اسلامی بریده شود نزدیک ترین نقطه به شام کوفه است. گذشته از این عراق منطقه ای لشگر خیز و فدایی پرور بود و امام بیش از هر نقطه باید بر آن جا تکیه می کرد.
این دو علت سبب شد امام (ع) کوفه را به عنوان مقر حکومت خود برگزیدند. (۱)
پی نوشت:
۱ . جعفر سبحانی، فروغ ولایت، انتشارات صیحه، ۱۳۶۸ ش. ص ۴۲۷.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
پرسش: آیا درست است که میگویند حضرت علی(ع) شبی هزار رکعت نماز می خوانده اند؟
پاسخ: شکی نیست که یکی از برترین عبادت کنندگان از نظر کمیّت و کیفیت علی بن ابی طالب(ع) بوده است.
کثرت عبادات حضرت مورد تأیید مورّخان است. علامه مجلسی روایات متعددی را در رابطه با هزار رکعت نماز خواند امام علی(ع) ذکر کرده است:
امام زین العابدین بعضی نوشته هایی را که درباره عبادت علی(ع) بود مطالعه کرد و بعد آن را کنار گذاشت و با تعجب و حسرت گفت: "مَن یقوی علی عبادة علی بن ابی طالب؛ (۱) چه کسی طاقت دارد مانند علیبنابیطالب عبادت کند". روایات دیگری نیز در این زمینه وجوددارد؛ بنابراین اصل مسئله که حضرت هزار رکعت نماز میخوانده، صحیح است، و از نظر عقلی، امکان دارد. امام صادق(ع) فرمود: «انّ علیاً فى آخر عمره فى کل یوم و لیله الف رکعة؛ على بن ابى طالب(ع) در آخر عمرش در هر روز و شب هزار رکعت نماز بجا مى آورد. (۳)
این امر اختصاص به امیرالمومنین نداشته و مطابق روایاتی خواندن هزار رکعت نماز در یک شبانه روز به امام سجاد (ع) (ارشاد، ج ۲، ص ۱۴۳) و امام رضا (ع) (عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۳) نیز نسبت داده شده است. امام باقر(ع) فرمودند: امام سجاد(ع) در هر شب و روز هزار رکعت نماز مى خواند آن چنانکه حضرت امیر(علیه السلام) انجام مى داد، و براى آن حضرت پانصد نخله خرما بود که نزد هر یک از آن نخله ها دو رکعت نماز بجا مى آورد. (۲)
نقل شده است که برخی از اهل سنّت در مورد این که یک شخص بتواند در یک شب هزار رکعت بخواند، تشکیک میکردند و میگفتند این مطلب ممکن نیست. مرحوم علاّمه امینی در برابر آنان یک شب تا صبح هزار رکعت خواند و به آنان فهماند که میشود یک نفر در یک شب هزار رکعت نماز بخواند مخصوصاً اگر نماز بدون مستحبات به جا آورده شود. بنابراین محال نیست که شخصی مانند امیرالمؤمنین(ع) یا امام سجاد(ع) در شبانه روز یعنی ۲۴ ساعت، هزار رکعت نماز بخواند. بعضی گفتهاند مقصود از هزار رکعت، تعداد کثیر میباشد و معیّن در هزار رکعت نمیباشد. بنا بر این معنا میتوان گفت حضرت همیشه نماز بسیار میخواند.
در رابطه با این حدیث به چند نکته باید توجه داشت:
اولاً: خواندن هزار رکعت نماز همیشگی نبوده است. ثانیاً: این هزار رکعت نماز، نماز مستحبی بوده است و در نمازهای مستحبی خواندن سوره بعد از حمد واجب نیست و میتوان در حال حرکت و انجام کارهای روزمره انجام داد. بنا بر این، با کارهای روزمره منافات ندارد. ثالثاً: هر دو رکعت نماز مستحبی، حدود یک تا یک و نیم دقیقه وقت نیاز دارد. که در مجموع در ده ساعت، میتوان هزار رکعت نماز خواند. ده ساعت در شبانه روز، با خواب و خوراک و دیگر کارهای زندگی منافات ندارد. (۴)
از روایات مربوط به هزار رکعت نماز خواندن امیرالمومنین (ع) استفاده می شود که این مسأله در ماه رمضان بوده که فرصت بیشتری برای عبادت و نماز وجود دارد.
پی نوشتها:
۱. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات اسلامیة، تهران۱۳۶۳ ش، ج ۴۱. ص ۱۷.
۲. همان، ص ۱۵.
۳. همان، ص ۲۳.
۴. ر. ک. دانش نامة امامعلی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ج ۱۰، ص ۱۴ ـ ۲۳.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پرسش: حضرت علی(ع) چند فرزند داشتند و با توجه به اختلاف بین امام علی و خلفا، دلیل نامگذاری فرزندان امام علی به نام خلفای پیش از خود چیست؟
پاسخ: در مورد تعداد فرزندان امام علی (ع) پاسخ دقیق و روشنی از متون تاریخی یافت نمی شود.
برخی مورخان مجموع فرزندان حضرت را بیست و هفت تن (دوازده پسر و پانزده دختر) برشمرده اند و برخی از این بیش تر تا به سی و شش فرزند (هفده پسر و نوزده دختر) افزایش داده اند. در مورد اسامی فرزندان تا سی و سه اسم ذکر کرده اند، لیکن نمی شود استفاده کرد که حتما فرزندان حضرت به سی و سه تن رسیده است، چرا که عرب ها چند نوع اسم برای بچه های خود می گذاشتند. ممکن است دو یا سه اسم مربوط به یک فرد باشد یا کنیه و اسم یک نفر به عنوان دو نفر جدا حساب شده باشد.
فرزندان گرامى آن حضرت در ارشاد شیخ مفید ۲۸ نفر آمده است. و آنان عبارتند از:
امام حسن مجتبى(ع) و امام حسین(ع) محسن، حضرت زینب و ام کلثوم، محمد بن الحنفیه، حضرت عباس و جعفر و عثمان و عبدالله و یحیى و محمد و عبیدالله و عمر الاطرف و رقیه و ام الحسن و رمله و نفیسه و زینب الصغرى و رقیه الصغرى و ام هانى و امامه و فاطمه و خدیجه و میمونه و ام الکرامه و جمانهُ و ام سلمه. (۱)
در رابطه با نامگذاری برخی از فرزندان آن حضرت به نام خلفا باید عرض کنیم:
اولاً: اسامی خلفا در زمان حضرت علی(ع) از جمله اسامی متداولی بوده که در آن زمان استفاده می شده، بنابراین، نام یکی از خلفا توسط علی(ع) برای یکی از فرزندان دلیل بر تأیید آن خلیفه نمیشود.
ثانیاً، وجود تنفر از بعضی اسامی در اثر مرور زمان به وجود آمده است؛ به این معنی که در آن زمانی که از این اسامی استفاده میشد چنین تلقی وجود نداشت و کسی از این نوع اسامی نفرتی نداشت. شکى نیست که شیعیان از یزید بن معاویه و اعمال زشت او تنفر شدیدى داشته و دارند؛ ولى در عین حال مىبینیم که در بین شیعیان و اصحاب ائمه (ع) کسانى بودهاند که نام شان یزید بوده است؛ مانند: یزید بن حاتم از اصحاب امام سجاد (ع)، یزید بن عبد الملک، یزید صائغ، یزید کناسى از اصحاب امام باقر (ع)؛ یزید الشعر، یزید بن خلیفة، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحة، یزید بن فرقد، یزید مولى حکم از اصحاب امام صادق(ع).
حتى یکى از اصحاب امام صادق (ع)، نامش شمر بن یزید بوده است. (۲)
آیا این نام گذاریها مىتواند دلیل بر محبوبیت یزید بن معاویه نزد ائمّه و شیعیان آنان باشد؟
پیروان مکتب خلفا این نامگذاری ها را نشان دهنده محبت اهل بیت نسبت به خلفا می دانند، در حالی که اسناد معتبر تاریخی وجود چنین رابطه دوستانهای را به شدت انکار میکنند.
مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب معروف خود «صحیح» نقل می کند: خلیفه دوم در حضور افرادی چون عثمان و عبدالرحمان بن عوف و ... خطاب به عباس عبدالمطلب و امیرمومنان علی (ع) می گوید: «ابوبکر از دنیا رفت و من جانشین پیامبر و ابوبکر میباشم پس شما دو نفر مرا دروغ گو، گناهکار، حیله گر و خائن می دانید.»(۳)
آنچه بیان شد تنها یک نمونه از روابط امیرمومنان علی(ع) با خلیفه دوم بود، البته نمونه های بیشتری وجود دارد که تدبر در آن ما را به این نتیجه می رساند که دلیل این نامگذاری ها چیز دیگری است و رابطه دوستانهای بین امیرمومنان علی (ع) و خلیفه دوم وجود نداشته است.
اما فرزندان امام علی(ع) که هم نام خلفا بودند:
عمر بن علی
در نامگذاری فرزند امیرمومنان علی(ع) به نام «عمر» هیچ اختلافی بین مورخین دیده نمیشود و جای هیچ تردیدی نیست، اما سوال اصلی اینجاست که واقعیت این نامگذاری چه بوده است.
مدارک معتبر تاریخی قضاوت در این موضوع را برای ما آسان می کند: ذهبی مورخ مشهور اهل سنت می گوید: «عمر بن خطاب، عمر بن علی را به اسم خود نام نهاد.»(۴)
شاید سوال شود که تغییر نام یک فرد چندان هم ساده نمیباشد و چطور می توان پذیرفت که خلیفه دوم نام خود را بر فرزند امیرمومنان علی(ع) بگذارد و نام اصلی ایشان از خاطره ها پاک شود؟
باید گفت این کار عمر در موارد زیادی انجام شده و چون که این کار توسط خلیفه انجام می شد که دارای جایگاه اجتماعی و اعتقادی نزد مردم بود، مورد اقبال قرار می گرفت.
ابوبکر بن علی
اولاً: اگر قرار بود که امیر مؤمنان (ع) نام فرزندش را ابوبکر بگذارد، از نام اصلى او (عبد الکعبه، عتیق، عبد الله و... با اختلافى که وجود دارد) انتخاب مىکرد نه از کنیه او؛
ثانیا: ابوبکر کنیه فرزند علی (ع) بوده و انتخاب کنیه براى افراد در انحصار پدر فرزند نمىباشد؛ بلکه خود شخص با توجه به وقایعى که در زندگیاش اتفاق مىافتاد کنیهاش را انتخاب مىکرد.
عثمان بن علی
اولاً اسناد و مدارک معتبر تاریخی دلیل این نامگذاری را برای ما بیان میکند و نشان میدهد هیچ رابطهای میان نام خلیفه سوم (عثمان بن عَفّان) و نامگذاری فرزند امیرمومنان علی(ع) به نام «عثمان» وجود ندارد. ابوالفرج اصفهانی از قول امیرمومنان علی (ع) نقل میکند: «همانا او را به اسم برادرم عثمان بن مظعون نامگذاری نمودم.»(۵)
پی نوشتها:
۱. ارشاد، شیخ مفید، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ج ۲، ص ۵۱۷.
۲. الأردبیلی الغروی، محمد بن علی (متوفای ۱۱۰۱ هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج ۱ ص ۴۰۲، ناشر: مکتبة المحمدی.
۳. النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای ۲۶۱ هـ)، صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۳۷۸، ح ۱۷۵۷، کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَیْءِ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی ـ بیروت.
۴. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۴، ص ۱۳۴، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳ هـ.
۵. الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای ۳۵۶(، مقاتل الطالبیین، ص ۸۹.
اگه هر رکعت فقط 2دقیقه به طول بکشه می شود 2هزار دقیقه واین یعنی 33ساعت
توی متن گفته شده هر نماز دو رکعتی یک تا یک و نیم دقیقه...
یعنی پونصدتا یک دقیقه...
که میشه پونصد دقیقه یعنی حدود نه ساعت...