پايگاه خبري تحليلي «پارس»- جعفر تكبيري- «نامه‌اي تازه از اوباما به رهبر انقلاب...» اين خبري بود كه چند روز قبل يك عضو هيئت رئيسه مجلس شوراي اسلامي آن را منتشر كرد؛ موضوعي كه البته نوبخت سخنگوي دولت در نشست خبري خود آن‌را تكذيب كرد و روز دوشنبه نيز يك مقام ارشد دولت امريكا به صورت ضمني گزارش‌ها در خصوص ارسال نامه توسط باراك اوباما براي رهبر جمهوري اسلامي را رد كرد. 

فارغ از اينكه اين نامه يا پيام وجود خارجي داشته باشد يا نه اين واقعيت اكنون براي ‌ سران كاخ سفيد به اثبات رسيده است كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك كشور باثبات و امنيت‌ساز در منطقه از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است و آنها راهي جز تن دادن به اين اقتدار ندارند و مجبورند در معادلات بين‌المللي جايگاه ايران را مورد توجه قرار دهند.

در زمان جنگ عراق كه امريكايي‌ها با موجي فزاينده از جنگ‌هاي داخلي در اين كشور روبه‌رو شده بودند و به خاطر اين افتضاح مورد شماتت رسانه‌ها و افكار عمومي قرار گرفته بودند، ارسال يك نامه از سوي ايالات متحده به مقامات ايراني و استمداد از كشورمان براي حل بحران عراق، باعث شد كه سفير ايران در عراق به عنوان نماينده جمهوري اسلامي نخستين دور از مذاكرات با مقامات امريكايي را آغاز كند و راهكارهاي بازگشت آرامش به عراق را در اختيار جنگ‌سالاران امريكايي‌قرار دهد. اين اتفاق پس از حمله تروريست‌هاي داعش به عراق نيز تكرار شد و گفته مي‌شد كه امريكايي‌ها طي چندين نامه از ايران دعوت كرده بودند كه براي مقابله با موج افراط‌گرايي به ائتلاف ضد داعش بپيوندد اما جمهوري اسلامي به دليل آنكه عزم كشورهاي غربي و به ويژه امريكايي‌ها را در اين خصوص غيرجدي مي‌ديد، حاضر به پذيرش اين درخواست‌ها نشد و ترجيح داد به گونه‌اي ديگر به كمك مردم و دولت عراق بشتابد. حركتي كه ثمرش بسيار بيشتر از ادعاهاي غربي در خصوص ائتلاف ضد داعش بود. 

   درك امريكايي‌ها از برد كلامي‌رهبر انقلاب
تمامي اين وقايع در حالي است كه امريكايي‌ها به خوبي از محبوبيت رهبر انقلاب و برد كلامي ايشان در داخل كشور مطلع هستند و مي‌دانند كه جلب نظر رهبر ديني و سياسي در ايران مي‌تواند بسياري از معادلات را تغيير دهد؛ دركي كه با روي كار آمدن باراك اوباما و دموكرات‌ها در سال ۲۰۰۸ به آن دست يافتند و همين موضوع باعث شد كه باراك اوباما برخلاف ساير رؤساي جمهور امريكا به سمت سخن گفتن با رهبر انقلاب پيش برود. به عنوان نمونه پس از چندين دور شكست خوردن مذاكرات بر سر موضوع هسته‌اي ايران، بار ديگر مقامات امريكايي نامه‌اي به رهبر معظم انقلاب نوشتند و از ايشان خواستند تا اجازه دهند كه اين مذاكرات بار ديگر شكل بگيرد. 

اين واقعيتي بود كه خود مقام معظم رهبري نيز در جريان ديدار اخيرشان با مسئولان نظام آن را مورد تأكيد قرار دادند و عنوان كردند: «متقاضي اين مذاكرات امريكايي‌ها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن اين دولت اين مذاكرات شروع شد. آنها درخواست كردند، واسطه‌اي قرار دادند و يكي از محترمين منطقه، آمد اينجا با من ملاقات كرد، گفت كه رئيس‌جمهور امريكا با او تماس گرفته و از او خواهش كرده و گفته است كه ما مي‌خواهيم مسئله‌ هسته‌اي را با ايران حل‌وفصل كنيم و تحريم‌ها را هم مي‌خواهيم برداريم. 

دو نكته اساسي در حرف او وجود داشت: يكي اينكه گفت ما ايران را به‌عنوان يك قدرت هسته‌اي خواهيم شناخت؛ دوم اينكه گفت ما تحريم‌ها را در ظرف شش‌ماه به‌تدريج برمي‌داريم. بياييد بنشينيد مذاكره كنيد، اين كار انجام بگيرد. من به آن واسطه‌ محترم گفتم كه ما به امريكايي‌ها اطميناني نداريم، به حرف اينها اطميناني نيست. گفت حالا امتحان كنيد؛ گفتيم خيلي خب، اين دفعه هم امتحان مي‌كنيم. مذاكرات اين‌جوري شروع شد.»

   سابقه نامه‌هاي امريكا به رهبر انقلاب
در همين خصوص گفته مي‌شود كه باراك اوباما در اواخر سال ۸۷ و چند ماه پس از به دست گرفتن قدرت در ايالات متحده نامه‌اي را به رهبر انقلاب مي‌نويسد؛ نامه‌اي كه بازتابي در ميان رسانه‌ها نداشت و حتي برخي افراد نيز به دنبال تكذيب آن رفتند اما مقام معظم رهبري در سخنان نوروزي خود در سال ۸۸ در مشهد مقدس، خبر از دريافت اين نامه دادند و در پاسخ به آن عنوان كردند كه امريكا به سمت اعتمادزدايي مي‌رود نه اعتمادزايي. 

همين واكنش عمومي مقام معظم رهبري به نامه باراك اوباما باعث شد كه وي بار ديگر دست به قلم شود و در ارديبهشت سال ۸۸ و پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري نامه ديگري به مقام معظم رهبري بنويسد، بلكه بتواند پس از ۳۱ سال، از لابه‌لاي اين همه خصومت راهي به سمت دنياي ايران بگشايد؛ ايراني كه هر روز بر تأثيرگذاري‌اش در منطقه افزوده مي‌شد و امريكايي‌ها خوب اين موضوع را درك كرده بودند كه براي كنترل اين روند كه در ادامه منجر به شكل‌گيري بيداري اسلامي شد، بايد ايران را پاي ميز مذاكره بكشانند. در همان زمان يكي از سايت‌ها در خصوص اين نامه نوشت كه هرچند هنوز مفاد و جزئيات نامه اوباما پخش نشده است، ‌ولي برپايه برخي شواهد، حدس زده مي‌شود كه رئيس‌جمهوري امريكا خواهان باز شدن راهي براي آغاز مذاكرات ايران و امريكاست. اين سايت البته خبر داد كه «رهبر انقلاب، همان هنگام پاسخ‌ نامه اوباما را همراه با استدلال‌هايي فرستادند.»

اوايل شهريور ۱۳۸۸ وب‌سايت تابناك بار ديگر گزارش داد كه باراك اوباما نامه ديگري براي مقام معظم رهبري فرستاده است. 

واشنگتن‌تايمز هم خبر داد كه اوباما در آن نامه خواهان همكاري بهتر دو كشور شده بود. حدود دو ماه بعد از اين نامه مقام معظم رهبري دوباره اشاره‌اي به نامه‌هاي باراك اوباما كرد. ايشان در سخناني فرمودند: همين رئيس‌جمهور جديد امريكا، حرف‌هاي قشنگي زد؛ به ما هم مكرراً پيغام داد؛ شفاهي، كتبي، كه بياييد صفحه را عوض كنيم، بياييد وضع تازه‌اي درست كنيم، بياييد در حل مشكلات عالم با همديگر همكاري كنيم؛ تا اين حد! ما هم گفتيم پيش‌داوري نكنيم؛ ما به عمل نگاه مي‌كنيم. گفتند، مي‌خواهيم تغيير ايجاد كنيم. گفتيم خوب، ببينيم تغيير را. 

اين روند نامه‌نگاري‌هاي مداوم باعث شد كه در ۲۵ بهمن سال گذشته روزنامه وال‌استريت ژورنال از ارسال نامه‌اي از سوي مقام معظم رهبري، به باراك اوباما، رئيس‌جمهور امريكا خبر بدهد. وال‌استريت ژورنال از يك ديپلمات ايراني نقل كرده بود كه اين نامه در پاسخ به نامه‌اي است كه باراك اوباما در ماه اكتبر به ايشان نوشته بود و در آن در مورد امكان همكاري امريكا و ايران در جنگ با داعش در صورت حصول توافق هسته‌اي ميان دو كشور صحبت كرده بود. اين ديپلمات گفته بود كه نامه رهبر ايران «محترمانه» بوده اما هيچ‌گونه تعهد و قولي در بر نداشته است. اگرچه پس از اين ادعاي وال‌استريت ژورنال، وزارت خارجه و سخنگوي اين وزارتخانه به صورت جداگانه اين اخبار را تكذيب كردند. 

   قلم‌فرسايي بازي با افكار عمومي
تمامي اين‌ها در حالي است كه اين روند نامه‌نگاري باراك اوباما نتوانست باعث تغييري در رويكرد دو كشور نسبت به يكديگر شود. دليل آن نيز بسيار مشخص بود چراكه امريكا در كنار تمام اين روندهاي نمايشي براي مذاكره، از سوي ديگر بارها زبان به تهديد نظامي گشوده بود و در كنار آن هم هر روز بر دامنه تحريم‌هاي سنگين خود كه مستقيماً اقتصاد مردم ايران را هدف گرفته بود، پافشاري مي‌كرد. همين رويكردهاي دوگانه و عدم‌تغيير در روند رفتاري ايالات متحده بود كه باعث شد تمام قلم‌فرسايي‌هاي آنان بي‌نتيجه باقي بماند و جمهوري اسلامي همچنان به امريكا بي‌اعتماد باشد. البته اخيراً نيز پس از همين پيشنهاد مذاكره بود كه مقام معظم رهبري واكنشي صريح به آن نشان دادند و با عنوان كردن اينكه «من ديپلمات نيستم بلكه يك انقلابي هستم و سخنان خود را صريح مي‌گويم» عملاً آب پاكي را روي دستان امريكايي‌ها ريختند و سخن از عدم‌تغيير رويكرد و ادامه روند قبلي حركت انقلاب به ميان آوردند. اين در حالي است كه ايالات متحده با اتخاذ سياست نامه‌نگاري با ايران و انتشار اخبار در اين حوزه، عملاً مي‌كوشد ضمن تأثيرگذاري بر افكار عمومي، خود را كشوري حامي صلح و طالب برقراري ارتباط معرفي و در مقابل جمهوري اسلامي را كشوري مخالف اين روند در جهان مطرح كند.