بغض دردناک یک مرد / خانوادهای 5 نفره با 4 بیمار در زیرپوست شهر
خانواده پنج نفرهای که تنها یک عضو سالم در خانواده دارد، پدر ستون خانواده با مشکل اعصاب در حال مبارزه است، همسر از بیماری قلبی و پسر نیز از دو پا فلج است.
به گزارش پارس به نقل از فارس «زیرپوست شهر» واژهای آشناست که بهکارگیری آن در موضوعات مختلف، حکایت از اتفاقات تلخ و شیرین دارد، این گزارش مربوط به خانواده پنج نفرهای است که درد و رنج، بیکاری و بیماری، سختی و ناکامی، همه را یکجا در خود دارند و همه اعضای خانواده به نوعی با «درد» سرشاخ شدهاند.
خانواده پنج نفرهای که تنها یک عضو سالم در خانواده دارند، پدر ستون خانواده با مشکل عصبی که از پدرش به ارث برده در حال مبارزه است، همسر خانواده از درد و رنج سایه سرش به بیماری قلبی دچار شده، پسر خانواده با 13 سال سن از دوپا در بدو تولد فلج شد و علاوه بر مشکل جسمی پا به بیماری دیگری مبتلا است و بزرگتر خانواده مادربزرگ که درد رنج همسرش را با بیماری اعصاب و روان بهسر کرد، در حال حاضر در کنار پسر بیمارش نظارهگر درد و رنج بوده و تنها دختر خانواده است که شاهد این مشکلات بوده و شاید نقطه قوت!
پس از به صدا در آوردن زنگ خانه با مردی خوشسیما مواجه میشویم که به ظاهر آثاری از بیماری در وی وجود ندارد، تنها عصایی که در دست و لنگشی که در پا داشت، حکایت از بیماری ظاهریاش میکرد، پس از احوالپرسی، وارد خانه محقر استیجاری آنها میشویم.
* داستان غمبار زندگی
محمد حاجیکتریمی حکایت زندگی خویش را از بیماری اعصابی که از پدر به ارث برد، مطرح کرد؛ با کمی دقت در رفتار وی و لرزش دستانش در حین صحبت و پفی که در چهرهاش وجود داشت، مشخص شد که ظاهراً بیماری اعصابش نیز جدی است و حتی قرصها و نیز زنجیری که در زیر تخت قرار داشت، نشان میداد که آواز دهل از دور خوش است، در پس سیمای ظاهریاش غم سنگینی نهفته بود.
حاجیکتریمی از بیماری اعصاب خودش لب به سخن گشود، از مشکلاتی که با این بیماری داشت صحبت کرد، از کمردرد شدید که نیز گریبانگیرش هست گلایه کرد؛ ناتوانی برای فعالیت در محیط کار و فقر هم از معضلات اساسی زندگی وی است.
وی از انسانهای معمولی که در اطرافش بودند و سالی چندبار سفر حج رفتند صحبت کرد اما در حین صحبتهایش به ورود درد و رنجی دیگر به زندگیاش اشاره کرد، که تحمل شنیدن آن سخت است.
چهره بشاش و خندهروی وی ناشی از آن بود که برای اینکه بتواند چند لحظهای با ما صحبت کند، 11 عدد قرص اعصاب مصرف کرده است.
حاجیکتریمی بیان کرد: 13 سال پیش پشت درب اتاق زایمان در پوست خودمان نمیگنجیدیم، پس از یکساعت وقتی که درب اتاق باز شد، پسر زیبا و خوشرو توسط پرستار به ما نشان داده شد، یکی دو ساعت بعد از زایمان در تدارک برای انتقال همسر و پسرم به منزل بودیم که به ما اعلام شد که فرزند شما بیمار بوده و ممکن است که زنده از بیمارستان خارج نشود و یک ساعت بعد هم گفتند که فرزند شما فوت کرد.
* قصه پرغصه به دنیا آمدن فرزند
تحمل این موضوع با توجه به اشتیاقی که در خانواده برای داشتن پسر وجود داشت، سخت بود، مشیت الهی را پذیرفته بودیم و بهجای انتقال فرزند به خانه، در تدارک انتقال جسد کودک به قبرستان بودیم؛ همه این اتفاقات در روز تاسوعا رقم خورد، خودم بهدلیل اشتغال در یکی از مساجد شهر و تدارک مراسم عزا، صلاح دیدم که بعد از مراسم تاسوعا مراسم کفن و دفن و ترخیص بیمارستان انجام شود.
پس از اتمام دستهروی تاسوعا برای انتقال جسد به بیمارستان مراجعه کردم که با گریه کادر پرستاری مواجه شدیم و مشخص شد، اشک شوق است و طفل من دوباره به زندگی بازگشت.
امیرحسین، سه ماه از زندگیاش را طی کرد، فرزندم شرایط عادی نداشت، با مراجعه به چند پزشک مشخص شد که فرزندم آتروفی مغزی دارد.
امیرحسین 13 بهار از زندگیاش را طی کرد، از دو پا فلج است و شرایط نگهداری فرزندی که دارای این بیماری بوده، بسیار مشکل است، چراکه امکان خوردن غذای حجیم برایش وجود ندارد، بیشتر طول روز مایعات مصرف میکند و چای غذای مورد علاقه او است.
برای درمان وی نیز به چندین پزشک مراجعه کردیم که به ما اعلام کردند که امکان درمانش وجود ندارد و ریسک عملش بسیار بالا است.
* شرایط سخت زندگی با فرزند معلول
حاجیکتریمی به شرایط سخت نگهداری فرزندش نیز اشاره میکند و میگوید: در برخی از مواقع امیرحسین دچار تشنج شدید میشود که تنها کاری که از دست ما برمیآید، باید مواظب باشیم که سرش دچار آسیب نشود، از طرفی خود من هم در زمانی که بیماری اعصابم عود میکند، باید به تخت با زنجیر بسته باشم.
حاجیکتریمی به شرایط زندگی سخت خودش و از اینکه با وجود مشکلات بیماری خودش و پسرش مستأجر نیز هست، لب به گلایه گشود.
او بهسختی توانست خانهای محقر در نزدیکی مرکز درمانی بهدلیل بیماری حادی که پسرش دارد تهیه کند، تأمین اجارهبها و دارو که ماهانه به 500 هزار تومان میرسد، تأمین هزینه بهداشتی فرزندش، از طرفی بیماری قلبی همسرش که مدتی است دامنگیر این خانواده شده، از مشکلاتی بود که پایههای این خانواده را سست و لرزان کرد.
حاجیکتریمی اضافه کرد: بهدلیل بیماری که گریبانگیر خودش نیز هست، امکان حضور در محل کار برایش مقدور نیست.
* کمکهای ناکافی دستگاههای خدماترسان
وی درباره کمک بهزیستی و نهادهای خدماترسان گفت: با پیگیری انجامشده در طی یکسال اخیر، بهزیستی ماهانه 50 هزار تومان برای بیماری امیرحسین کمک میکند که با توجه به شرایط جسمی فرزندم و تهیه دارو، این پول چندان کفاف هزینهها را نمیدهد.
نقطه قوت زندگی حاجیکتریمی مادر پیر و دختری است که با آنها زندگی میکند، مادربزرگ خانواده که از درد بیماری اعصاب همسر و فرزندانش از دست روزگار به تنگ آمد و بهدلیل فوت همسر به پسر بیمارش پناه آورده و با پسر معلول خانواده اخت شده است و امید به بهبودی فرزند و نوهاش دارد تا شاید سختیها و مرارتهایی که در خانه همسرش کشیده را اینجا از یاد ببرد، ولی ظاهراً قرار نیست که این رنج و مشقت از او دست بردارد.
زندگی مشقتبار حاجیکتریمی از مساعدتهای همسایهها میگذرد ولی نداشتن سرپناهی که مجبور نباشد هر چند سال با وجود مشکلاتی که دارد، خانهبهدوش باشد و نیز زیرپوشش قرار گرفتن چتر بیمهای که مجبور نباشد بابت تأمین هزینه گزاف درمانش دست نیاز بهسوی همسایهها دراز کند، از مهمترین دغدغههایش است.
* کلافگی از پرداخت اجارهبها
بغض، امان را از انسان میگیرد که به داشتن سرپناه 40 متری نیز قانع بود، ترسش از این بود که نکند بنگاهداران زیرپای صاحبخانه را برای دریافت اجارهبهای بیشتر خالی کنند، چون شنیده بود که بهدلیل داشتن حیاط خوب، مکان خوبی برای نگهداری کالا محسوب میشود و چند پیشنهاد از طرف صاحبان کالا به صاحبخانه نیز شده بود، با این وجود از همکاری صاحبخانه نیز رضایت داشت ولی پرداخت اجارهبها ماهی 200 هزار تومان در اوج بیماری خود، همسر و فرزندش نیز سخت است.
تنها کمکی که توانستیم به حاجیکتریمی با این همه مشکلات و مشقات که با آن دستوپنجه نرم میکند، کنیم بیان دغدغه و درد جانکاه زندگیاش است که شاید خیران به این مرد نظری کنند.
ارسال نظر