بزك هيولا در آرايشگاه تجديدنظرطلبان
آنگونه كه تأكيد شد «تزريق نگاه خوشبيني به غرب در جامعه» به كمك رسانههاي زنجيرهاي خود يكي از تاكتيكهاي مناسب اين جماعت است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد اسماعيلي- «كساني كه ميخواهند دشمني خباثتآلود امريكا و برخي دنبالهروهاي آن را با بزك تبليغاتي و رسانهاي بپوشانند در واقع به ملت و كشور خيانت ميكنند» اين عبارت را بايد مهمترين بخش از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار خانوادههاي شهداي حادثه هفتم تير دانست.
سخنان معظمله به خوبي نشان ميدهد كه جرياني در تلاش است تا به بهانههاي مختلف و با ابزارهاي متفاوت باورهاي مردم نسبت به نظام سلطه را تغيير دهد و پرده ضخيمي بر بيش از 50 سال دشمني و خباثت امريكاييها بكشد. بر همين اساس است كه رهبر انقلاب طي همين سخنراني «دشمنشناسي» را يكي از نيازهاي اساسي امروز كشور ميدانند و نمونههايي از اقدامات تروريستي امريكا و عوامل آن عليه ملت ايران را اينگونه بيان ميكنند:«حادثه 7 تير سال 1360»، «بمباران شيميايي سردشت در 7 تير 1366»، «ترور شهيد صدوقي در 11 تير سال 1361» و «ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران در 12 تير سال 1367.»
حال براي بازشناسي جرياني نشانهدار كه به شكلي فراگير طراحي شده در تلاش است تا «چهره خشن و وحشتناك و هيولايي امريكا را توجيه كند» بايد نگاهي كوتاه به برخي تحولات و اتفاقات عرصه سياسي انداخت تا هم مصداق سخنان رهبري در اين باره عينيت پيدا كند و هم تاكتيكهاي اين جريان براي رسيدن به چنين هدفي مشخص شود.
ذوقزدگي از روابط تهران- واشنگتن
«ذوقزدگي مفرط از روابط ايران - امريكا» 20ماهي ميشود كه وارد ادبيات سياسي كشورمان شده و علت آن هم تلاش رواني –رسانهاي طيف تجديدنظرطلب براي عاديسازي روابط تهران- واشنگتن است.
پس از روي كارآمدن دولت يازدهم تا به امروز جريان مورد اشاره تلاش فراواني داشته تا با بهرهگيري از تاكتيكهايي نظير «برجستهسازي» مواضع و رفتارهاي به ظاهر دوستانه مقامات غربي در رسانههاي زنجيرهاي خود و تعريف و تمجيد از رويكرد كنوني دولتمردان امريكا نگاه مردم به عملكرد سران اين كشور را تغيير دهد. پدرخواندههاي اين جريان تلاش ميكنند تا بر همين اساس ضرورت تجديدنظر در مباني سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران را مطرح كرده و اين را القا كنند كه «مسامحه و گسترش روابط با امريكا» مطالبه عمومي مردم بوده و دشمني با امريكا بهرهاي جز تحريم و محدوديتهاي بينالمللي ندارد. برهمين اساس آنها تلاش دارند روحيه استبكارستيزي مردم را تبديل به سازش ناعادلانه با غرب نموده و حاكميت را در مسيري هدايت كنند تا به بسياري از خواستههاي نامعقول غرب و بهخصوص امريكا پاسخ مثبت دهد.
بنابراين تزريق نگاه خوشبيني به غرب در جامعه آن هم به كمك رسانههاي پرشمار خود را بايد يكي از تاكتيكهاي مناسب اين جماعت دانست آنگونه كه طي 20 ماه اخير بارها تلاش شده تا كماهميتترين اقدامات مقامات امريكايي، پراهميتترين موضوعات ترجمه شده و به «اساسيترين قدمهاي امريكايي» جهت مصالحه با جمهوري اسلامي ايران تعبير شود كه ميتوان به نمونههايي از آن اشاره كرد.
به عنوان مثال در طول هفتههاي ابتدايي پس از توافق ژنو 3، اعترافات دوپهلوي برخي ديپلماتهاي غربي درباره «حقوق هستهاي ملت» را به شدت برجسته يا سخنان مرموزانه نمايندگان نظام سلطه در مورد «لغو تحريمها» را با آب و تاب فراوان در سطح رسانههايشان جهيده ميكردند، اما برعكس، مواضع خصمانه و قلدرمآبانه سياسيون غربي را عليه مردم سانسور ميكنند يا بسيار كمرنگ و كمرمق پوشش خبري ميدهند. در يكي ديگر از نمونهها، برخورد دوگانه با مواضع وندي شرمن، مذاكرهكننده ارشد تيم امريكايي در نشست ايران با 5+1 در ژنو است. درحالي ارگانهاي مطبوعاتي تجديدنظرطلب – در آذر 92 - مذاكرات ژنو را بسيار مثبت و اميدواركننده ارزيابي ميكردند كه ونديشرمن در اظهاراتي بيادبانه و شرمآور بيان ميكند:«فريب و نيرنگ بخشي از DNA ايرانيان است» و در ادامه ميگويد: ما به دنبال حذف تحريمهاي وسيع عليه ايران نخواهيم بود و تنها به ايران فرصت ميدهيم براي از بين بردن نگرانيهاي ما، مدتي «استراحت» كند. در آن مقطع زماني نه تنها رسانههاي هواخواه ليبراليسم در داخل به سخنان توهينآميز مذاكرهكننده ارشد تيم امريكايي در مذاكرات هستهاي واكنشي درخور توجه آن هم در قالب نوشتن يادداشت و مقاله نشان ندادند، بلكه حاضر نشدند حتي اصل خبر را هم در صفحات خود براي تنوير افكارعمومي و حداقل رعايت حق ابتدايي مردم، پوشش خبري دهند.
پايان دشمني ايران – انگليس!
نمونه ديگري از تلاش روزنامههاي وابسته به جماعت تجديدنظرطلب را بايد مقطعي دانست كه بعد از سالها رئيسجمهور كشورمان با نخستوزير انگليس ديداري دوجانبه داشتند. همزمان با ديدار روحاني – كامرون در نيويورك انبوهي از رسانههاي اين طيف با ذوقزدگي اين ديدار را «تاريخي» و «پاياندهنده روابط سرد 36 ساله» توصيف و با عبارتهايي مبالغهآميز اين اتفاق را دستاوردي بزرگ و تأثيرگذار براي كشورمان عنوان كردند. از سوي ديگر برخي مقامات دولتي مانند حميد ابوطالبي، معاون سياسي دفتر رئيسجمهور در صفحه توئيتر خود پس از اين ديدار با جملاتي تأملبرانگيز و سراسر احساسمحور مينويسد:«اين ديدار... در روابط اروپا و ايران تغييرات اساسي ايجاد كرده و مذاكرات هستهاي را تحت تأثير قرار خواهد داد. لذا از دستاوردهاي مهم سفر امسال دكتر روحاني به نيويورك، تحول در روابط تهران- لندن و بحث هستهاي، پس از ديدار سران ايران و انگلستان است.»
ختم كدورتها با تأسيس دفاتر جديد ديپلماتيك ايران و امريكا در خاك دو كشور!
آنگونه كه تأكيد شد «تزريق نگاه خوشبيني به غرب در جامعه» به كمك رسانههاي زنجيرهاي خود يكي از تاكتيكهاي مناسب اين جماعت است.
يكي ديگر از تلاش تجديدنظرطلبان براي عاديسازي روابط ايران- امريكا و پيرو آن تعديل روحيه استكبارستيزي جامعه را ميتوان در صفحات نخست روزنامههاي زنجيرهاي در ارديبهشت ماه جستوجو كرد آنجايي كه نسبت به خبر غير موثق تأسيس دفاتر جديد ديپلماتيك ايران و امريكا در خاك دو كشور واكنش نشان دادهاند. روزنامه آرمان رسانه نزديك به خانواده هاشمي تيتر نخست خود را به همين موضوع اختصاص داده؛ «ساختمانها نو ميشود» و از ضرورت توسعه روابط اينگونه ياد كرده: «به اين ترتيب عاديسازي روابط بين واشنگتن و تهران با همه پيچيدگيهايش زمان زيادي خواهد برد و بايد اين را اضافه كرد كه اين بازگشايي دفاتر ديپلماتيك را ... يك قدم پيش از روابط كامل ديپلماتيك دو كشور باشد. اين در حالي است كه حسن روحاني، رئيسجمهور سال گذشته گفته بود عدم رابطه و شرايط ايران و امريكا تا قيامت نخواهد بود.» روزنامههاي شرق، مردمسالاري و اعتماد هم در مطالبي با عنوان «افتتاح دفاتر جديد حافظ منافع ايران و امريكا» به ذوقزدگي از خبر روزنامه واشنگتن پست پرداختند.
و واكنش احساسي روزنامههاي اين جماعت اين سؤال را مطرح ميكند كه چرا طيف تجديدنظرطلب حتي يك بار هم تهديدات پردامنه مقامات امريكايي عليه كشورمان را در صفحات نخست خود پوشش نميدهند و به جاي آن يك خط در ميان از ضرورت بازگشايي دفاتر جديد ديپلماتيك سخن به ميان ميآورند. يا اينكه چرا به رغم بدعهدي امريكا طي چندماه اخير و افزايش چندباره تحريمها عليه كشورمان هيچگاه به ضرورت هوشمندي و عدم اعتماد تيم مذاكرهكننده به غربيها نپرداخته و به جاي آن خواهان گسترش روابط با ايالات متحده امريكا شدهاند.
سانسور اظهارات مقامات غربي پس از لوزان
پس از صدور بيانيه لوزان همين رويكرد از سوي جماعت تجديدنظرطلب تكرار شد؛ آنها از يك سو تلاش كردند ضمن سانسور مواضع تند مقامات غربي درباره ايران، چهره آنها را تطهير كرده و از سوي ديگر بيانيه لوزان را به عنوان دستاوردي بزرگ پاياني بر تمام مشكلات داخلي عنوان نمايند. به عنوان نمونه اين جريان آن بخش از اظهارات تند اوباما و كري كه نشان ميداد دشمني آنها با ملت ايران تمامي ندارد را كمرنگ و تا حد ممكن سانسور كرده و آن بخش از سخنان آنها كه به ظاهر بوي تفاهم و همكاري با ملت ايران را داشته برجسته كردهاند. در يكي از اين اقدامات رسانههاي زنجيرهاي بخش مهمي از سخنان «جان كري» وزير خارجه امريكا كه پس از اتمام گفتوگوهاي فشرده لوزان به ميان خبرنگاران آمده بود را تا حد امكان سانسور ميكنند.
هدف از بزككردن چيست؟
1«مخدوشكردن الگوي مقاومت در مقابل غرب» يكي از اهدافي است كه جريان دومخردادي سالهاست به دنبال آن بوده، آنگونه كه اين جماعت ماهها قبل از برگزاري انتخابات يازدهم رياست جمهوري اين را به افكار عمومي منتقل ميكرد كه تنها عامل مشكلات معيشتي و اقتصادي مردم ديپلماسي تهاجمي و فعالانه ايران در بحث هستهاي است كه در صورت تغيير در اين رويه رفتاري، گشايش فراواني در زندگي آنها اتفاق خواهد افتاد. اين جريان در ماههاي پيش با بهرهگيري از اتفاقات بحثبرانگيزي نظير «ديدار چهره به چهره دو رئيسجمهور ايران و امريكا» و همچنين «استمرار مذاكرات دو طرفه با نمايندگان نظام سلطه» تلاش دارد به جامعه اين را تلقين نمايد كه تحقق اين موارد ميتواند پوششي مناسب براي كاهش تحريمها و ترميم چهره بينالمللي ايرانيان به شمار آيد و اين يعني شكستن هيبت نماد مقاومت در مقابل امريكا.
2 «استحاله اصول و مباني سياست خارجه جمهوري اسلامي ايران» هم يكي ديگر از اهداف است، به صورتي كه مهمترين مؤلفه اين سياست خارجه كه همان مبارزه با استكبار و مقاومت بر سر اصول است، جاي خود را به سازش، تسليم و روابط عادي دوطرفه داده تا ديگر در سياست خارجه كشورمان نتوانيم جايي از مبارزه و مواجهه با قدرتهاي استعمارگر بيابيم.
3«فشار به حاكميت اسلامي از دالان افكار عمومي» هم در اين طرح مورد توجه قرار گرفته است. با اين توضيح كه رهبران تئوريك اين جريان به خوبي ميدانند كه «تغيير نگرش مردم تغيير گفتمان و قواعد رفتاري در كارگزاران نظام را در پي دارد» بنابراين بايد تلاش شود تا مردم جامعه در حوزههاي مختلف از جمله نوع مواجهه با نظام سلطه دچار تغيير نگاه شوند و به اين باور برسند كه ادامه مقابله با امريكاييها دستاوردي جز تحريمهاي بينالمللي به همراه نداشته است. زماني هم كه اين باور عمومي نهادينه شد خود به خود حاكميت تحت فشار خواستههاي مردمي قرار گرفته و از نبرد با نظام سلطه دست بردارند.
ارسال نظر