۱.

«اسب» کلا موجود شگفت‌انگیزی است. همدم تاریخ آدمی بوده است و شاهد فراز و فرودهای بسیار. میتوانید وجه اسطوره‌ای و تک‌شاخ‌ها و اسبان بالدار و نیمی اسب نیمی انسان و نقاشیهای روی دیوار غارها و سفالینه‌ها و ... را بررسی کنید.

از خر عیسی بن مریم که صرف نظر کنیم، در دوره‌ای همه آدمهای مهم اسب‌های مهمی هم داشته‌اند. از تورنادوی زورو بگیرید تا رخشِ رستم و شبرنگِ سیاوش و ذوالجناحِ حسین بن علی(ع). حالا از رویای دختران دم بخت که شوهرانی سوار بر اسب سفید به سراغشان آید هم سخنی به میان نمی‌آورم. 

۲.
تابستان سال اول و دوم دبیرستان، برنامه تابستانی تغییراتی اساسی کرده بود. بجای کلاسهای کم‌بهره بدمینتون و پینگ‌پنگ، فوتبال چمنی و تیراندازی و اسب‌سواری تدارک دیده شده بود. رویای آن سریال خارجی که اسبی به نام مشکی در آن حضور داشت را در سر داشتیم و سفارش شریعت به آموختن سوارکاری را هم ضمیمه کردیم و راهی باشگاه سوارکاری ارتش جمهوری اسلامی شدیم. 

باشگاهی که چندین اصطبل برای نگهداری و تیمار کردن اسب داشت. عمده اسبها متعلق به ارتش بودند و برای آموزش یا مسابقات چوگان و یا گشت‌زنی استفاده می‌شدند. البته چندتایی اسب خصوصی هم بودند. اسب‌های ارتش در برابر این اسبها، کرّه الاغی بیش نبودند. یکی از اسبها هم نام آقای هاشمی رفسنجانی را به عنوان مالک یدک می‌کشید. اسبی از نژاد عرب بود و به رنگ سیاه. سربازهای قدیمی پادگان میگفتند این اسب هدیه پادشاه سعودی است و یکی دو باری هم آقای هاشمی با آن سواری کرده. 

به هر صورت چهل پنجاه جلسه با همان به اصطلاح اسبها کار کردیم. جلسات آخر به پرش از روی موانع نیم متری و یک متری هم رسیدیم. البته در این راه چند باری زمین خوردیم و قندها و سیبها و هویجهای بسیاری را در حلقوم اسبها ریختیم و یکی دو بار هم شلاق به دست شدیم. 

۳.
پنج‌شنبه‌ای که گذشت به تماشای مستند «آتلان» در خانه هنرمندان رفتیم. حقیقتا فوق‌العاده بود. ایلحان (اسب اصلی داستان) و علی (صاحب ایلحان) داستان شگفت‌انگیزی دارند. داستانی که با تصاویر خیره‌کننده و موسیقی بسیار خوبی روایت میشود. 

داستانی که یادآور همان آشنایی دیرینه انسان و اسب است و رویاهای گره‌خورده با تاختن. داستانی که هم از تاثیرات فرهنگی اسب می‌گوید و هم از معادلات اقتصادی شکل‌گرفته پیرامون آن. 

خلاصه اینکه حتما این مستند را ببینید ...