سر دشت هنوز میسوزد/گزارشی دردناک از شهری فراموش شده
وقتی آمدند، نشسته بود توی ایوان خانه و افق کوهستانی غرب را نگاه میکرد. شهر، هرچند خنکای کوه را داشت اما کرخت بعد از ظهر تابستان بود و شاید فقط بالادست همین خیابان، توی میدانگاهی، و آن سوتر نزدیک بانک و طرف بازار بود که مردم بیرون بودند و شهر شلوغ بود.
به گزارش پارس به نقل از روزنامه قانون دو کودک، سرمست از نخستین روزهای تعطیلات تابستانی، از سمت میدانگاهی میآمدند و بستنیهای نارنجی رنگ یخی را لیس میزدند و به سمت کوچه پله پله انتهای خیابان میرفتند. کلاغی از جایی آمده و روی سیم برقی نشسته بود. از سنگینی وزنش سیم تاب تاب خورد و آسمان را خط زد و از کنار تاب خوردن همین خط بود که آمدن هواپیماها را دید. خودی نبودند. صدایشان حجیم بود و تند و تیز و همچون آواری بر شهر خراب میشد و میآمد. یک دور کامل بالای شهر زدند. لابد یکی از همینها مسلم، پسرش را، سالهای اول جنگ در جنوب زده بود. بچهها با بستنیهای توی دست، هواپیماها را نشان میدادند و میشمردند. وقتی صدیق هم به صرافت این که چندتا بودند افتاد دیگر از بالاسرش رد شده و رفته بودند سمت کوههای سبز سردشت. کمی بعد، هرچند دیده نمیشدند اما صدایشان انگار نزدیک میشد. صدیق، نابهخود، ساعتش را نگاه کرد. از ۳ گذشته بود وقتی دوباره از روی سرش رد شدند. هواپیماها برگشته بودند. ارتفاع کم کرده بودند و نفسشان میکشید به نفس داغ شهر. چیزی توی گلوی صدیق ورم کرده بود. نفسش بالا نمیآمد. سرها از پنجرهها بیرون آمده بود. هواپیماها شیرجه زدند و به چهار طرف رفتند. یکی سمت خروجی شهر رفت و یکی دیگر سمت بازار و هواپیماهای دیگر را صدیق فرصت نکرد که ببیند. از زیر شکم هواپیماها چیزی آزاد شد. بمبها افتادند و پودری سفید آسمان را غبارآلود کرد. نمیفهمید صدیق. پشت سر هم صدای چندین انفجار میآمد، خفیفتر از همه بمبهایی که تا حالا افتاده بود. بچهها چسبیده بودند به دیوار و پودر همه جا پخش میشد. روی ماشینهای لکنتهای که خیلی وقت بود از کنار دیوار تکان نخورده بودند. روی مغازههای بسته و بانکهای باز. روی آدمهایی که سرک کشیده بودند و اشک و سرفهشان گرفته بود. روی دیوارها و پشت بامها و ایوانها. مردم مثل همیشه سرهاشان را بیرون آورده بودند ببینند کجا را زدهاند. بعضی هم دویده بودند بیرون تا به کمک همشهریای که نمیشناسند بروند. یک ساعت نشده، جیغ و فریاد و ناله همه جا را گرفته بود. شهر شکل ضجهای نفس بریده به خود گرفته بود. بوی تند سیر میآمد و آژیرها خیابانهای شهر را میشکافتند. مردم سمت سالن تربیتبدنی میرفتند، با مردان و زنان بزرگ و کوچکی که تاول زده بودند، میسوختند، کور شده بودند و مرده بودند و کسانی که آنها را بر دوش گرفته بودند از مرگشان بیخبر بودند. هفتم تیرماه ۱۳۶۶ با زخمها و آهها و ضجهها در تاریخ ثبت شده بود.
جمهوری اسلامی ایران، این حمله را غیرانسانی اعلام کرد و شهر سردشت را اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هستهای هیروشیما نامید. مجامع جهانی به دلیل نفوذ پشتیبانان صدام حسین، اقدام قابلتوجهی انجام ندادند و البته این نخستین بار نبود که عراق علیه ایران از سلاحهای شیمیایی بهره میبرد. بمبهای مسموم عراقی از آغاز جنگ تا پایان آن گاه و بیگاه بر سر ایرانیان فرو میریخت. یک بار هم که در فروردینماه سال ۱۳۶۵ سرانجام اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در واکنش به جنایتهای جنگی آشکار صدام حسین، مصوبهای را در محکومیت بهکارگیری سلاح شیمیایی توسط او گذراندند با وتوی آمریکا بیاثر شد.
نه اولین بار بود، نه آخرین بار
اولین حمله شیمیایی ثبت شده توسط سازمان ملل در جنگ ایران و عراق مربوط به تاریخ 23/10/59 بود که در 50 کیلو متری غرب ایلام توسط عراق علیه نیروهای ایرانی انجام شد. عراق در سال 1360 نیز چهار بار در مناطق هویزه، ارتفاعات ا... اکبر، پل نادری و خرمشهر اقدام به استفاده از گلوله های شیمیایی کرد که عمدتاً توسط توپخانه یا خمپاره انداز پرتاب شد. در سال 1361 عراق 11بار از گاز اعصاب استفاده کرد و مناطق مورد استفاده شامل آبادان، ساوجی (در شمال مریوان)، ارتفاع 175، موسیان، تنکاب (در منطقه شمال غرب)، شلمچه، گردنه بایو (در کردستان) و شهرهایی درجنوب بوده که در برخی از این مناطق موارد استفاده مکرر گزارش شد. سال 1362 میزان بهکارگیری این سلاح توسط عراق از افزایش قابل توجهی برخوردار شد که از نمونههای آن عملیات والفجر 6 در جبهه مرکزی و عملیات خیبر در جبهه جنوبی بود. در این سال مجموعاً 45 مورد استفاده عراق از این سلاح گزارش شد و عناصر شیمیایی مورد استفاده شامل عوامل تهوعزا، تاول زا، خردل، اعصاب و ترکیبی از خردل و تاولزا بوده است. این اولین سالی بود که علاوه بر توپخانه از هواپیما نیز برای پرتاب سلاحهای شیمیایی استفاده شد. پیرانشهر و چند روستای مجاور آن در تابستان ۱۳۶۲ توسط دو هواپیما بمباران شیمیایی شدند.
کارشناسان سازمان ملل که از محل حمله به پیرانشهر دیدن کردند مشاهدات خود را چنین گزارش کردند: «ما شاهد مرگ دلخراش کودک چهارسالهای از دو ساعت قبل از مرگش بودیم. ما اثرات وحشتناک و دلخراش گاز موستارد را بر بدن زن باردار جوانی که جنین چهار ماهه در شکم داشت از نزدیک مشاهده کردیم.»
در سال 63 میزان حملات به 34 مورد رسید که عموماً در منطقه عملیاتی جنوب مخصوصا در جزایر مجنون انجام شد و هواپیماها نقش غالبی را در پرتاپ بمبهای شیمیایی ایفا کردند. در این حملات، تنوع عوامل شیمیایی بهکار گرفته شده افزایش یافت و از عوامل خفه کننده، اشک آور، سیانور، تاول زا، اعصاب، خون و خردل استفاده شد.
بی تردید وسعت تهاجمات شیمیایی رژیم عراق در بهمن 1364 در تاریخ جنگهای شیمیایی در جهان بیسابقه است. از شروع عملیات آفندی والفجر 8 تا اواسط اسفند 1364 متجاوز از 7000 گلوله توپ و خمپاره حاوی مواد سمی بر علیه مواضع نیروهای ایرانی شلیک شد و در طول 20 روز به طور مداوم هواپیماهای عراقی بیش از 1000 بمب شیمیایی در صحنه عملیات والفجر 8 فرو ریختند. یک اسیر جنگی عراق به نام مهدی حبیب جمعی گارد ریاست جمهوری عراق که در فاو به اسارت نیروهای ایران در آمده بود گفت: زمانی که گردان ما در خط مقدم جبهه به محاصره نیروهای ایران درآمد، ناگهان شماری از هواپیماهای عراق بر بالای سر ما ظاهر شدند و بمبهای شیمیایی خود را روی مواضع نیروهای ایرانی و ما که در محاصره آنها بودیم فرو ریختند که در اثر آن تعداد قابل ملاحظهای از گردان ما مجروح شدند که من یکی از آنها هستم.
حملات شیمیایی عراق در سال 65 به 79 مورد رسید. در سال ۱۳۶۶ و با تغییر تاکتیک نظامی ایران مبنی بر تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به شمال و ادامه عملیات در مناطق شمال غرب و کردستان عراق، بمباران گسترده شیمیایی این مناطق توسط عراق شدت یافت و این حملات عمدتاً با هواپیما صورت گرفت.
در حمله 7 تیر 66 که یکی از فجیع ترین حملات عراق علیه مناطق مسکونی محسوب میشود، حداقل 4500 نفر از جمعیت 12هزارنفری این شهر مجروح شدند، هرچند که تعداد آسیبدیدگان را تا ۸۰۰۰ نفر هم تخمین زدهاند. این حمله که به وسیله گاز موستارد روسی در مناطق مسکونی و مخصوصاً بازار شهر انجام شد منجر به شهادت 130 تن از مردم این شهر شد.
یک کارشناس سازمان ملل که در گزارش خود از مجروحان شیمیایی زن و مرد سالخورده 70 ساله تا جوانان و کودکان سخن گفته میگوید: «نوزادان در شکم مادران قبل از تولد از اثرات گاز موستارد آسیب دیده بودند. یک زن باردار 7 ماهه، 5 روز بعد از تهاجم وحشیانه شیمیایی عراق همراه با نوزادش شهید شد. زن باردار دیگری چند روز پس از تهاجم شیمیایی رژیم عراق وضع حمل کرد که در همان روز نوزاد و 12 روز بعد مادر به علت عفونت و تحریکات عفونی در حالی که در بخش آی سی یو تحت مراقبت بودند شهید شدند.»
سلیمان جعفرزاده، از سرداران جنگ در زمان بمباران شیمیایی سردشت، درباره این ماجرا میگوید: «متاسفانه در زمان بمباران شیمیایی وقتی از خط مقدم جبهه وارد شهر شدیم تمام شهر بمباران شیمیایی شده بود و به دلیل اینکه امکانات کافی در این شهر نبود هفتهها آثار گاز خردل در دیوارها و نقاط شهر باقی مانده بود و همین مسئله باعث بیشتر شدن تلفات این جنایت شد.»
در این حمله ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر کشته و هشت هزار نفر دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. این نخستین جنایتی بود که طی آن یک شهر و محل سکونت غیرنظامیان در جهان بمباران شیمیایی میشد. سکوت مجامع بینالمللی و وتوی قطعنامههای سازمان ملل متحد در محکومیت این جنایت توسط غربیها موجب شد تا صدام به این روش خود، یعنی استفاده از سلاحهای کشتار جمعی، ادامه دهد. چند ماه بعد، در آخرین روزهای سال ۱۳۶۶ و در آستانه نوروز، استقبال بیسابقه مردم شهر حلبچه از ورود نیروهای ایرانی به آن، رژیم بعثی را آن چنان عصبانی ساخت که تصمیم به قتل عام سراسری شهر با استفاده از گاز سیانور گرفت. در طول ۲۴ ساعت، صدها بمب شیمیایی بر فراز حلبچه و روستاهای مجاور ریخته شد و مردم بیپناه و هر موجود زندهای در منطقه قربانی سیاست سرکوبگرانه نیروهای عراقی شدند.
در این فاجعه دست کم پنج هزار نفر از مردم کشته و بیش از هفت هزار نفر مجروح شدند. پزشکان انگلیسی میگویند: بازماندگان بمباران شهر حلبچه که بیش از ۵ هزار کشته داشت، به بیماریهای روانی، پوستی و مغزی بسیار خطرناک مبتلا هستند و تعداد بیماران سرطانی بسیار زیاد است. این سلاحها دارای تأثیر موروثی بوده و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
این حملات وحشیانه در حالی صورت میگرفت که عراق جزو ۱۲۰ کشور امضا کننده پروتکل ژنو درباره منع استفاده از سلاحهای سمی، خفه کننده و ترکیبات باکتریولوژیک بود. امضاکنندگان این پروتکل تاکید کرده بودند: «استعمال گازهای خفه کننده و مسموم یا امثال آنها و همچنین هر قسم مایعات و مواد یا عملیات شبیه به آن حقا مورد تنفر افکار دنیای متمدن است. همچنین دول متعهد تقبل میکنند ممنوعیت استفاده از گازهای خفه کننده و مسموم شبیه آن را به موجب این اعلامیه به رسمیت شناخته و همچنین تعهد مینمایند که ممنوعیت مزبور را شامل وسایل جنگ میکروبی نیز دانسته و خود را ملزم به رعایت مدلول مراتب فوق بدانند.»
نویسنده کتاب سوداگری مرگ درباره این بمباران می نویسد: «بعد از بمباران، گزارشگران با صحنه هايی روبهرو شدند که مو بر اندامشان راست شد. نه سربازی در تیررس نگاه بود و نه اثری از آن همه بمباران به چشم می خورد. خیابانهای شهر 70هزار نفری حلبچه پر از اجساد مردم بود . زن و مرد و کودک و سالخورده در هنگام فرار از فاجعه، از پای در آمده و نقش خیابانهای شهر شده بودند.»
در سال 67 نیز حملات شیمیایی عراق ادامه یافت. روز12 مرداد 1367 ایران اعلام کرد که منطقه شیخ عثمان (مجاورشهر اشنویه) توسط عراق بمباران شده است. کارشناسان سازمان ملل ضمن تأیید حمله، از گاز خردل به عنوان عامل مورد استفاده علیه نظامیان و غیر نظامیان نام بردند و آنرا حمله به وجدان بشری دانستند و به این ترتیب بهکارگیری سلاح شیمیایی تا پایان جنگ ادامه یافت و به عنوان سلاحی استراتژیک در جنگ ایران و عراق همیشه مد نظر و مورد استفاده حکام عراقی بود.
تنها ۴۰۰ نفر از مزایای جانبازی بهره میبرند
بر اساس آمارهای رسمی تعداد کل شهدای حملات شیمیایی در طول جنگ حدود ۲۶۰۰ شهید و تعداد کل مصدومان نظامی و غیرنظامی حملات شیمیایی ۱۰۷ هزار نفر و تعداد جانبازان شیمیایی (که در حال حاضر تحت پوشش بنیاد جانبازان هستند) حدود ۴۵ هزار نفر است. اکنون ۲۸ سال از حمله به سردشت گذشته است و هنوز درد کسانی که رفتند بر جان خانوادهها هست و آنان هم که ماندند با آثار و پیامدهای این بمباران دست به گریبانند. به گفته فرماندار سردشت ۱۴۰۰ نفر از مردم این شهر جانباز شیمیایی هستند و برای بسیاری از آنان هنوز پرونده و کمیسیون پزشکی تشکیل نشده است. از این میان تنها 400 نفر از مزایای جانبازی بالای 25 درصد برخوردارند و بررسیها نشان میدهد كه وزارت امور خارجه ایران بعد از پایان جنگ تحمیلی نام 4600 از قربانیان بمباران شیمیایی سردشت را به سازمان ملل اعلام كرده است در حالی كه بیش از 8 هزار شهروند این شهر مرزی قربانی سلاح شیمیایی شدند.
بمبی که عمل نکرد
13تیرماه سال 1390 یک کارگر ساختمانی در حالی که زمین را برای پی ریزی ساختمان حفاری می کرد در عمق دو متری متوجه جسمی شبیه به بمب شد. این کارگر به سرعت موضوع را به مسئولان گزارش داد و مسئولان سردشت بعد از دریافت گزارش، اطراف بمب را حصار کشیده و برای مراقبت از آن دو نگهبان قرار دادند. خبر کشف یک بمب شیمیایی عمل نکرده از دوران جنگ به سرعت در شهر کوچک سردشت پیچید. پس از تماس فرماندار سردشت از تهران تیمهای ویژه خنثیسازی بمب به سمت سردشت اعزام شدند و در اولین اقدام بمب را به محل دیگری منتقل کردند.
مسئولان گفتند محتویات این بمب توسط کارشناسان اعزامی OPCW با دستگاههای مخصوص و بدون تماس با بمب بررسی خواهد شد و نوع و مقدار ماده داخل آن و همچنین میزان پوسیدگی دیواره بمب مشخص خواهد شد. به گفته آنان جمهوری اسلامی ایران اجازه خنثیسازی این بمب را نیافت و بمب شیمیایی پس از اتمام فعالیت بازرسان OPCW با جداسازی چاشنی آن از بین خواهد رفت. خبری که سرانجام آن هیچگاه در رسانهها مشخص نشد.
ارسال نظر