حرفهای دخترانه-پسرانه از زندگی در خانههای دانشجویی
به گزارش پارس به نقل از ایران جوان وقتی روزهای بالا و پایین رفتن از پلههای دانشگاه و دقیق شدن روی برگههای انتخاب واحد و ثبتنام میگذرد و دانشجویان یاد میگیرند که بهترین موقع رفتن به غذاخوری چه زمانی است و اخلاق استادها و مقررات حضور در کلاس هم دستشان میآید، احتمالا تازه چشمشان به روی یک حقیقت تازه باز میشود: زندگی در یک فضای جدید با آدمهای جدید؛ زندگی دانشجویی.
زندگی دانشجویی یا در بستر خوابگاه شکل میگیرد یا خانهای چند نفره موسوم به خانه دانشجویی؛ جایی که آنها احتمالا با چند دوست دانشجوی دیگر زیر یک سقف زندگی میکنند و از حالا به بعد لحظههایشان با آنها پیوند میخورد.
سبکی به نام دانشجویی
«بچهها چرا اینقدر سر و صدا میکنید، میخوام درس بخونم... چراغ رو خاموش کن، میخوام بخوابم... برو بیرون با تلفن حرف بزن، حوصله ندارم... امروز نوبت توئه غذا بگیری... ظرفها رو کی میشوره، دیگه هیچ ظرفی نداریم... پکیج رو روشن کن، سرده...»
اینها تنها بخشی از گفتوگوهای صورت گرفته در محیط خوابگاه است که میتواند در مواردی اندک در خانههای دانشجویی نیز رخ دهد. مطمئنا هر دانشجویی که تجربه زندگی در خوابگاه را داشته یا دارد با این بگو مگوها یا اصطلاحا گفتگوهای خوابگاهی کاملا آشناست و احساس غریبگی نمیکند. حالا عدهای این گفتوگوهای روزمره خوابگاهی را به هزار و یک دلیل درست یا نادرست تاب نمیآورند، عدهای اصلا با کل محیط خوابگاه حال نمیکنند و دیگرانی هستند که زندگی در یک اتاق با سه چهار نفر برایشان سخت است و یا در حالتی دیگر به عدهای اصلا خوابگاه تعلق نمیگیرد و دانشگاه هیچ مسئولیتی در قبال اسکان دانشجویان ندارد. پس تمام موارد دست به دست هم میدهند تا حالا که در شهری دیگر دانشگاه قبول شدهای در فکر یک سقفباشی، سقفی برای زندگی تنها یا در کنار دیگران. تا فرصتی باشد که همزمان با درس خواندن، به تحصیل در دانشگاه زندگی نیز بپردازی و مرحله جدیدی از زندگی با اسم دانشجویی برایت آغاز شود. زندگیای که خود دانشجویان سبک و سیاقش را تعریف کردند و بد و خوبش پای خودشان است.
سبکی از زندگی به نام «دانشجویی» به زمانی برمیگردد که دانشگاهها توسعه و ظرفیتها افزایش یافت. دانشجویانی که از شمالیترین نقطه ایران به جنوبیترین نقطه آن رفتند و از شرقیترین به غربیترین. شهرهای دانشجوخیز با وجود دانشگاههای متعدد دانشجویان زیادی را پذیرفتند و توسعه یافتند. دانشجویان با خودشان پول جابجا کردند و حتی فرهنگ خاص خودشان را به شهرهای دیگر انتقال دادند. آنها اقتصاد بخشی از این مناطق را متحول کردند و آن را به سمت رونق پیش بردند. چنانکه برخی شهرهای کوچک در نتیجه وجود دانشگاه و دانشجو دچار تحولات عظیم اقتصادی و عمرانی شدند.
در پی ورود دانشجویان به شهرهای مختلف و تحولات به وجود آمده فارغ از مشکلات و مسائل درون سبکی –منظور سبک زندگی دانشجویی- مسائل بیرونی نیز زندگی دانشجویی را تحت الشعاع قرار میدهد. به طور مثال دانشجویانی را تصور کنید که میخواهند به هر دلیلی خانه بگیرند. در این زمان پیگیری برای انتخاب خانه و البته همخانه آغاز میشود.
بهناز، شیما، پریسا، فاطمه، مریم، رها، مرجان و شبنم هشت نفری هستند که بعد از دو ترم استفاده از خوابگاه باید از خوابگاه بروند و برای خودشان خانه بگیرند، چراکه دانشگاه فقط برای دو ترم به دانشجویانش خوابگاه میدهد. هر هشت نفر با هم دوست هستند اما برای خانه گرفتن و جلوگیری از مشکلاتی که از کنارهم بودن در خوابگاه داشتند با هم مشورت میکنند که چه کسانی با هم یک خانه بگیرند. پس به دو گروه تقسیم میشوند. وقتی با این دو گروه صحبت میکنیم همهشان میگویند انتخاب همخانه از همه لحاظ خیلی مهم است. همخانهها باید از یک سطح فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی برخوردار باشند.
دکتر امیرمحمود حریرچی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در این خصوص میگوید: «محیطی که دانشجو در آن زندگی میکند محیطی است که افراد با شرایط متفاوت در کنار هم هستند و میتوانند تاثیرات زیادی را بر هم بگذارند پس اگر دانشجویان قدرت انتخاب داشته باشند و همخانههایی هم سطح انتخاب کنند میتوانند از لحاظ روانی در آرامش بیشتری به سر ببرند و این آرامش به پیشرفت در زندگی و تحصیل آنها نیز کمک میکند. چه بسا ما افسردگیهایی که به لحاظ تفاوتهای اجتماعی در خوابگاه مشاهده میکنیم اما همینها در خانههای دانشجویی به حداقل میرسد و دانشجویان کمتر آسیب میبینند.»
خانهها و صاحبخانههای پر دردسر
از مرحله انتخاب هم خانه میرسیم به انتخاب خود خانه! امید، سینا، عرفان و محمد در بنگاه نشستهاند و دفترچه املاک را زیرو رو میکنند.
عرفان میگوید: «خانه باید نورگیر خوبی داشته و دلباز باشد، من در خانه تاریک دلم میگیرد.»
امید با خنده میگوید: «بیخیال مگه میخوایم چیکار کنیم سه روز که بیشتر نیستیم دیگه چه اهمیتی داره.» مشاور املاک چند مورد دیگر معرفی میکند و بچهها میروند تا خانه را ببینند شاید بپسندند. درمسیر وقتی با این گروه هم صحبت میشویم، از مشکلات
پیدا کردن خانه و اذیتهایی که برخی بنگاهیها دارند، میگویند. عرفان میگوید: «خیلیها در شهرستان نظر خوبی نسبت به دانشجویان مجرد پسر ندارند و پسرها خیلی سختتر از دخترها صاحب خانه میشوند. حتی بعضی اوقات قیمت را هم گرانتر میگیرند و این برای ما خیلی سخت است.»
محمد از گیردادنهای بعضی از صاحبخانهها میگوید که هر روز به بهانهای مزاحم آنها میشوند، رفت و آمدشان را کنترل میکنند، حتی به نوع لباس پوشیدن و مدل موهایشان ایراد میگیرند، مواردی که هیچ ربطی به صاحب خانه ندارد. بعضی اوقات حتی از رفت و آمد دوستانشان شکایت میکنند، در حالی که رفت و آمدها خیلی معمولی است و هیچ خطایی هم در میان نیست.
سینا که خیلی کم حرف است به نقض حریم خصوصی اشاره میکند و میگوید: «این مشکل فقط شامل حال ما نمیشود و خیلی از دانشجویان در شهرستان این مشکل را دارند و صاحب خانهها فکر میکنند خانه را که اجاره دادهاند میتوانند هر کاری دلشان خواست بکنند و انواع و اقسام اذیت و آزارها را روا میدارند. به طوریکه گویا تو را خریدهاند.»
امید که از همه شوخ طبعتر است میگوید: «من که دو روز در هفته بیشتر نیستم اما همین دو روز هم واقعا آسایش ندارم. من از محیط خوابگاه به خاطر مشکلاتی که داشت بیرون آمدم، اما برخی صاحبخانهها که تعدادشان هم کم نیست آرامش تو را از از بین میبرند.»
محمد در ادامه به خاطره یکی از دوستانش اشاره میکند که تا مرز دعوا و کتک کاری با صاحبخانهشان پیش رفته بودند و نهایتا از صاحب خانه شکایت کرده و او را محکوم کرده بودند. اما خیلی از دانشجوها با صاحب خانه کنار میآیند یا با بیتوجهی از کنار مسائل میگذرند و میگویند تمام میشود، مهم نیست.
محمد البته میگوید این دوستانش وکیل بودهاند و خوب توانستهاند از پس صاحب خانه بر بیایند.
وقتی از بچهها سوال میکنم چرا سعی دارند موضوعات را خودشان حل کنند و مشکلاتی مثل مواردی که نقض حریم خصوصی تلقی میشود را با خانواده یا قانون در میان نمیگذارند، میگویند: «ما چند سال بیشتر نیستیم، پس لزومی ندارد به کسی چیزی بگوییم. از طرفی خیلی دوست نداریم خانوادهها که قبول کردهاند ما در شهری غیر از شهر خودمان درس بخوانیم به زحمت دوباره ناشی از مشکلات دانشجویی بیفتند. دانشگاه هم که تکلیفش مشخص است و ما اصلا سمت اشاره به مشکلات آنهم در دانشگاه نمیرویم، چراکه امیدی به دانشگاه نداریم.»
آیا دانشگاه حامی دانشجوست؟
اینکه دانشجویان نمیخواهند مشکلاتشان را با خانواده مطرح کنند، شاید به خاطر مراعات حال خانواده و موضوعاتی مثل سربار نبودن باشد. اما اینکه چرا دانشگاه از دانشجو آنقدر فاصله گرفته که دانشجویان نه تنها توقع حمایت ندارند که جرات بیان مشکلات را هم ندارند، بحثی است که باید از سوی دانشگاهیان پاسخ داده شود. دانشگاهیانی که بعضا برای جذب دانشجو به هر دری میزنند حالا چگونه است که برای رفاه و آرامش دانشجویان مجالی ندارند.
دکتر مرتضی موسی خانی رئیس دانشگاه آزاد واحد قزوین در خصوص قوانین حمایتی از دانشجویانی که برای خودشان مستقل خانه میگیرند، میگوید: «آموزش عالی قانون خاصی در این باره ندارد، در حالی که همواره تاکید میشود برای جلوگیری از تبعات احتمالی زندگی دانشجویی، دانشجویان مورد نظارت و حمایت قرار گیرند.»
وی ادامه میدهد: «هر چند دانشجویان احساس استقلال میکنند و شاید نظارت را تاب نیاورند و روی خوشی به نظارت و کنترل نشان ندهند، اما در پس وقوع حوادث غیر مترقبه حداقل نظارت توصیه میشود و ضروری است. به طور مثال پیشنهاد میکنیم اداره اماکن در این خصوص در همکاری با دانشگاهها به دریافت اطلاعات ساکنین دانشجو در خانههای استیجاری اقدام کند و دانشجویان از حمایتهای معنوی برخوردار باشند.»
موسی خانی معتقد است برای حفظ و حراست از دانشجویان غیر بومی که برای تحصیل به شهر دیگر میروند باید بستههای حمایتی- مادی و معنوی – ارائه شود.
وی میافزاید: «دانشجویان غیربومی تقریبا در شهر دانشگاه محل تحصیل خود غریب هستند و ممکن است با انواع و اقسام مسائل مثل زورگویی، کم لطفی برخی شهروندان و خواستههای نابجا درگیر شوند که نیاز است دانشگاه به عنوان تنها حامی مادی و معنوی دانشجویان ساز و کاری برای ورود به موضوعات و حمایت از آنها داشته باشد.»
رئیس دانشگاه آزاد واحد قزوین البته تاکید میکند: «دایره حقوقی دانشگاهها در صورت اعلام شکایت دانشجویان از مسائل پیرامون زندگی دانشجویی به بررسی و حمایت از دانشجو میپردازد. موضوعی که شاید خیلی از دانشجویان از آن بیخبر باشند. چه بسیار مواردی بوده است که دانشجویان به طور مثال با صاحب خانه خود به مشکل خوردهاند و پس از در میان گذاشتن موضوع با دایره حقوقی دانشگاه توانستهاند موضوع را حل کنند.»
موسی خانی با تاکید بر همکاری دانشجویان با دانشگاه میگوید: «دانشجویان باید بدانند دانشگاه حامی آنهاست و قصد تهدید استقلال و نقض حریم خصوصیشان را ندارد، بلکه هدف کمک به دانشجویان برای زندگی بهتر در شرایط دور از خانواده است.»
وی با توضیح اینکه برخی دانشجویان به دلیل مشکلات خوابگاه اعم از ترکیب بندی دانشجویان با فرهنگ و تربیت خانوادگی مختلف در یک اتاق و اختلافات به وجود آمده ترجیح میدهند محیط خوابگاه را با مزیتهایی که دارد ترک کنند و برای خودشان مستقل شوند میگوید: «لذا برای جلوگیری از حوادث احتمالی باید دانشجویان با دانشگاه تعامل داشته باشند تا دانشگاه نیز به بهترین شکل از آنها حمایت کند.» از تمام حرفها معلوم است که دانشجویان میخواهند همه چیز را یا فراموش کنند یا تحمل. حال آنکه اگر مشکلات و مسائل را با خانواده و یا دانشگاه مطرح کنند، شامل حمایتهایی خواهند شد تا هر کسی نتواند هر کار دلش خواست انجام دهد و دانشجویان در پس زندگی دانشجویی با مشکلات ریز و درشت ناشی از عدم حمایتهای سازمانی دست و پنجه نرم نکنند.
ارسال نظر