به گزارش پارس به نقل از کیهان، اینها سخنان یک منتقد بی‌سواد و بی‌شناسنامه نیست که بخواهد با سیاه‌نمایی علیه دولت یازدهم، مردم را ناامید کند حرفهای یک کاسب تحریم هم نیست که از به نتیجه رسیدن! مذاکرات هسته‌ای ناراحت شده باشد! اینها بخشی از حرفهای استاندارفارس، چند روز قبل از سفر اخیر رئیس‌جمهور محترم وهیات همراه به شیراز است که از قضا به  اصلی‌ترین مشکلات استان پرداخته  و آرزو کرده بتواند در این سفر موضوع انتقال آب را به نتیجه برساند. 
اما چه نسبتی بین خواست ومطالبه حیاتی و واقعی استاندار منتخب دولت یازدهم و مردم شیراز با سخنان رئیس جمهور محترم در آن سفر وجود دارد؟اینکه گفته شود« استان فارس استان حائز اهمیتی در جنوب کشور بوده و دارای استعدادها و قابلیت‌های فراوانی است... استان فارس و شهر شیراز مرکز علم، دانش، مرکز ادب و فرهنگ و تمدن و پایگاه بزرگ معنوی برای کشور است ... استان فارس با دارابودن تخت‌جمشید و پاسارگاد مرکز تمدن باستانی است....» کدام گره از شیراز را باز میکند؟ اشتباه نشود! اینها - وخیلی فضیلت‌های دیگر- درباره  شیراز و مردم آن  و مردم دیگر مناطق کشور درست و بجاست اما بحث بر سر اولویت‌بندی مشکلات و تلاش برای حل آنهاست نه تعریف وتمجید و ارائه تاریخ استان!  بعنوان نمونه‌ای از جابجایی اولویت‌ها و تولید مسائل ساختگی، مدتی قبل در همین شیراز به حضور وسخنرانی یک نماینده مجلس اعتراضاتی شد. صرفنظر از ماهیت معترضین و قضاوت درباره آن ماجرا، این موضوع در کوتاه زمانی به مسئله اصلی استان وحتی کشور تبدیل شد و رئیس جمهور برای رسیدگی به مسئله‌ای در این حد نازل، کمیته‌ای مستقل با حکمی ویژه تشکیل داد! حال پرسش این است که کمیته ویژه رئیس جمهور برای رسیدگی به بحران بی‌آبی استان کجاست؟اعضا آن چه کسانی هستند و تا به حال چه کاری کرده‌اند!؟پاسخ این سوالات روشن است و نیازی به تطویل وتفصیل نیست. موضوع این نوشتار اما سفر دولت به شیراز و بررسی مشکلات استان- که در جای خود بسیار مهم وقابل توجه است- نیست. این مقدمه از آن رو گفته شد تا به این موضوع ومساله مهم برسیم که مشکلات حقیقی و واقعی مردم - و نه دغدغه‌های فانتزی و ویترینی برخی مسئولین و رسانه‌ها-  چه وقت در دستور کار رسیدگی قرار میگیرد؟جابجایی مشکلات اصلی با دغدغه‌های ساختگی با هدف سرپوش گذاشتن بر بی‌برنامگی‌ها و کوتاهی‌ها  تا کی ادامه خواهد یافت؟ برای اثبات این فراموشی دغدغه‌های اصلی و جایگزین کردن موهومات و تخیلات، می‌توان به دهها  نمونه از مشکلات واقعی و دلمشغولی‌های  فانتزی و فکاهی اشاره کرد تا موضوع بیشتر آشکار شود:
1- دی ماه سال قبل ،موسی الرضا ثروتی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، آمار تکان دهنده‌ای  درباره میزان واردات رسمی و همچنین قاچاق کالا به کشور ارائه کرد و گفت :« آمار واردات به مناطق آزاد و ویژه بیش از 8 میلیارد دلار است و به همین دلیل مناطق آزاد به مرکز قاچاق رسمی تبدیل شده‌اند»8میلیارد دلار! یعنی بیش از بیست‌وپنج هزار میلیارد تومان! این خبر تلخ را بگذارید کنار اظهارات اخیر معاون سازمان صنایع کوچک که گفته 40 درصد صنایع کوچک با کمتر از نصف ظرفیت خود کار می‌کنند! و مقایسه کنید با  تلاش مستمر برخی دولتمردان برای گسترش مناطق آزاد اقتصادی حتی در مرکز کشور! وقتی رئیس مناطق آزاد و مشاور رئیس‌جمهور معتقد است تخصص ایرانیان، پختن آبگوشت بزباش و قورمه‌سبزی است، انتظاری جز این می‌توان داشت؟! همین نوع نگاه سبب می‌شود شرکت چینی در یکی از مناطق آزاد بازارچه عرضه مستقیم کالا برپا کند و حتی اجازه ندهد کارگر ایرانی بعنوان فروشنده در آنجا کار کند و کارگرانش را هم از چین بیاورد و در بازارچه خود بکار مشغول کند! یعنی علاوه بر سیل واردات و ایجاد اشتغال در صنایع چین، در بازار عرضه کالا هم برای آنها اشتغال ایجاد شده! اما اینجا خبری از کمیته ویژه رئیس جمهور نیست !
2- ماجرای «دزد دزد گفتن»‌های مکرر برخی مسئولان دولتی ،چیزی نیست که برای مردم ناآشنا باشد و از آن خبری نداشته باشیم. از قضا این صحبت‌ها بیشتر از زبان کسانی گفته می‌شود که خود در راس قله‌های ثروت و رانت هستند و به احزاب و قبایلی چون کارگزاران وابسته‌اند! اگر چنین است پس چرا دائما در این شیپور می‌دمند!؟ گرچه این ماجرا دلایل متعددی دارد – و در یادداشت پیشین به برخی از آنها اشاره شده - اما اشاره به  یک نکته مهم و نوعا مغفول، خالی از فایده نیست. در اواخر دولت دهم و اوایل دولت یازدهم، بورس اوراق بهادار با شاخص نزدیک به نود هزار و سرمایه 400 هزار میلیارد تومانی، رونق خوبی داشت و محل مناسبی  برای سرمایه‌گذاری مردم بود. دولتمردان یازدهم، اعم از رئیس‌جمهور و وزیر اقتصاد و... در 15 ماه  نخست دولت، بیش از چهل وپنج بار از مردم برای سرمایه گذاری در بورس دعوت کردند. این مهمترین کار برای جذب نقدینگی سرگردان در بازار بود به امید آنکه در سایه این کار تورم کنترل شود. هفت میلیون نفر، هستی و سرمایه خود را به بورس آوردند تا با اعتماد به قول دولتیان و در آرزوی وصال به «توافق برد- برد»! و گشوده شدن درهای دنیا به روی ایران!- که دولت و رئیس‌جمهور دائما وعده آن را می‌دادند- به صنعت کشور کمک کنند.آنها سهم خود را برای کنترل تورم و آبادانی کشور دادند. اما با فروکش کردن جو روانی و کاذب مذاکرات و با آشکار شدن واقعیت تلخ و نگران‌کننده‌ای به اسم بی‌برنامگی دولت برای صنعت و با گشوده شدن درهای واردات، ناگهان طوفان ویرانگر سقوط، بورس را در نوردید و تنها تا بهمن ماه پارسال قریب به 120 هزار میلیارد تومان به سهامداران بورس زیان وارد شد! این رقم وحشتناک پس از آن و در پی عدم شفافیت آمار‌ها، به روز رسانی نشد اما از سقوط پی درپی و دائمی شاخص بورس می‌توان فهمید که سرمایه‌گذاران بورس، بخش اعظم و عمده سرمایه خود را ازدست داده‌اند. حکایت این روزهای بورس و باز و بسته کردن نمادها و ماجراهایی مثل مبین و دخالت آشکار وپنهان برخی وابستگان به دولت و... هم حکایت تلخ و ملال آور دیگری است که شرح آن را به وقتی دیگر وامی‌گذاریم. در برابر این زیان هنگفت و وحشتناک مردم، هیچ کمیته ویژه‌ای تشکیل نشد، رئیس‌جمهور به کسی ماموریت رسیدگی نداد،حتی هیچ کس از مال باختگان عذر خواهی هم نکرد! هیچ یک از ابر سرمایه داران دولت، با دهها شرکت و موسسه و صرافی، ریالی در این بازار سرمایه نداشتند که نگران به خطر افتادن آن باشند و... حالا می‌توان فهمید که چرا آژیر دزد دزد آقایان قطع نمی‌شود! هفت میلیون سرمایه گذار با احتساب حداقل چهار وابسته می‌شود 28 میلیون نفر!کسانی که به یک سوم جمعیت کشور چنین زیان هنگفتی وارد کرده‌اند و جرات عذر خواهی هم ندارند، باید با فرار به جلو و تکرار هزاران باره نام بابک زنجانی در رسانه‌هایشان، حواس‌ها را پرت کنند و آدرس غلط بدهند!بگذریم که همین شخص هم، دست پرورده خودشان است و عکس‌های یادگاری و لوح تقدیر‌های دریافتی اش از رئیس جمهور کنونی و رئیس دولت سازندگی،گویای همه چیز است.
 3- سال پیش زندگی مردم چند استان تحت تاثیر هجوم ریز گردها ،بشدت آسیب دید و از حالت طبیعی خارج شد. نفس کشیدن برای مردم سخت شده بود اما صدای اعتراض آنها به پایتخت نمی‌رسید! در خوزستان وضع خراب‌تر از دیگر مناطق بود اما از نظر مسئولان امر، این موضوع عادی بود وگرفتاری میلیون‌ها هموطن مرز نشین ،ارزش حتی یک سفر رئیس سازمان محیط زیست را هم نداشت! حتی سفر وزیر بهداشت هم با بی‌ادبی وگستاخی مشاور رئیس سازمان مواجه شد! تنها چند ماه بعد از آن روزها، چند سگ در شیراز به روشی ناراحت‌کننده معدوم شدند. بلافاصله «ان جی او»‌های گوش به فرمان ،در تهران و شیراز تجمع کردند .معاون رئیس جمهور که روزگاری مردم اهواز را تنها گذاشته بود در جمع معترضینی که شعار «من همان سگ هستم » را انتخاب کرده بودند، حاضر شد و به همدردی با آنها پرداخت!
دغدغه‌های فانتزی  تمامی ندارد و ظاهرا قرار هم نیست تمام شود ! وقتی برای دغدغه‌های اصلی مردم برنامه‌ای نباشد، باید هرروز با حرف و سخنی، عکس و تیتر روزنامه‌های گوش به فرمان را تدارک دید تا سر مردم را گرم کنند! باید در دانشگاه از امیرکبیر و بزرگی او و از قتلش در اثر توطئه درباری‌ها  سخن گفت، اما نگفت که امیرکبیر فرزندانش را به شریان‌های ثروت نگماشت و اجازه نداد در معاملات کلان پورسانت بگیرند، دست شاهزادگان را از بیت المال کوتاه کرد و درباریان را محدود کرد.
این دغدغه‌ها بجز آنکه از بی‌برنامگی‌ها خبر می‌دهد،یک پیام تلخ دیگر را هم در خود مکتوم دارد .پیام از پایگاه اجتماعی و سطح اعتماد عمومی به دولت. از نخستین ماه‌های کار دولت یازدهم، برخی چهره‌های نزدیک به دولت به صراحت از فقدان پایگاه اجتماعی آن سخن می‌گفتند! به تدریج  روش بسیاری از دولتمردان، هم شیب این ادعا را تندتر کرد و هم صحت آن را به اثبات رساند. افزون بر رفراندوم یارانه‌ای سال پیش، دهها شاهد دیگر صحت این سخن را تایید می‌کند که بعنوان یک نمونه ساده باید پنهان کاری شگفت‌انگیز درباره موضوع هسته‌ای و عدم انتشار فکت شیت و جزئیات مذاکرات  را مورد اشاره قرار داد که به وضوح حاکی از این امر است و اگر چنین نیست و پایگاه اجتماعی مستحکمی وجود دارد چه بیم و ابایی می‌تواند مانعی برای  درمیان گذاشتن همه چیز با مردم باشد!؟ کاش تا فرصت باقیست دولتمردان جای دغدغه‌های فانتزی و ساختگی را با مشکلات حقیقی عوض کنند تا در چنین بزنگاه‌هایی بتوانند صمیمانه با مردم سخن بگویند.