به گزارش پارس به نقل از مهر ، در آستانه پایان ضرب الاجل مذاکرات هسته ای ایران و گروه ۱+۵ برای دستیابی به توافق هسته ای، گفتگویی با «آنتونی کارتولوچی» تحلیلگر آمریکایی مسائل خاورمیانه و مسائل ژئوپولتیک انجام شده است که وی در این گفتگو با اشاره به نامه ۴۷ سناتور جمهوری خواه کنگره آمریکا به ایران و مخالفت صوری آنها با سیاست های کاخ سفید در قبال ایران ماهیت واقعی نظام آمریکا با ایران را خصومت و دشمنی دانسته و معتقد است در این خصومت فرقی میان جمهوری خواهان و دموکرات ها وجود ندارد و هدف مشترک هیئت حاکمه آمریکا تضعیف نظام ایران است و این نامه نشان از نفاق آمریکایی ها در قبال ایران دارد.

مشروح این گفتگو در زیر آمده است.

* در همان حال که برخی از سیاستمداران دیدی انتقاد آمیز نسبت به نامه سرگشاده ای داشتند که از سوی ۴۷ سناتور جمهوری خواه ایالات متحده آمریکا و خطاب به رهبران ایران نگاشته شده بود، این نامه نشان دهنده ایده و رویکرد برخی از چهره ها و احزاب داخل آمریکا نیز هست. اکنون سوال این است که تاثیر نگارش چنین نامه ای بر نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا به چه نحو خواهد بود؟ به نظر شما آیا این نامه می تواند نظر مساعد مردم آمریکا و گروه های اجتماعی این کشور را به سوی نامزدهای جمهوری خواه پست ریاست جمهوری آمریکا جلب کند؟

مقالات سیاسی آمریکا، به ویژه گزارشی که در سال ۲۰۰۹ از سوی اندیشکده بروکینگز تحت عنوان «کدام راه به سوی ایران؟» منتشر شد، بر این نکته اذعان می کنند که اقداماتی با هدف تغییر نظام ایران در سطح جهان بسیار نامحبوب هستند. از این روی، شرایط ایجاب می کرد که داستان های متنوعی شکل بگیرد تا در درجه اول چهره ایران را به حد کافی در انظار مردم نامطلوب جلوه دهند و در درجه بعد این مطلب را به رخ بکشند که ایالات متحده آمریکا، پیش از آنکه غرب به اکراه مجبور به مقابله با ایران شود، هر گونه شانسی را در اختیار این کشور قرار داد تا از جنگ و درگیری پیشگیری کند.

در واقع، غرب از همان آغاز به شدت تمایل داشت تا به ایران حمله کند و با برکناری نظام فعلی، حکومتی را بر سر کار بیاورد که بیشتر مطلوب حال دولت های غربی باشد – و این دقیقا همان کاری است که آنها در سراسر جهان انجام داده اند. لذا، این تصور که «دموکرات ها» و «جمهوری خواهان» در مواجه با ایران برنامه های سیاسی متفاوتی را دنبال می کنند خیال پردازی محض است.

هیچ چیز بیش از جنگ نیابتی که در حال حاضر علیه متحد ایران - سوریه – به راه افتاده است موید حقیقتی که در بالا به آن اشاره کردم نیست. در واقع، مهندسی و طراحی جنگ سوریه به سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۶ میلادی و زمان ریاست جمهوری «جرج دبلیو بوش» که یک جمهوری خواه است باز می گردد. در عوض، روند اجرایی شدن این جنگ تحت ریاست جمهوری «باراک اوباما» که یک دموکرات است حاصل شد. در حالیکه اوباما به گروه های تروریستی سوریه تسهیلات مالی چند میلیارد دلاری اعطا می کند، سناتورهای جمهوری خواهی نظیر «جان مک کین» نیز به معنای واقعی کلمه در صحنه حضور دارند تا دست همکاری با وی بفشارند.

صادقانه بگویم، نامه ای که خطاب به ایران نگاشته شد یک حرکت نمایشی بود – اجرایی از نمایش «پلیس خوب، پلیس بد» که آمریکا در مقابل ایران بازی می کند. در واقع، در این بازی هر دو پلیس با یکدیگر همکاری می کنند و امیدوارند که بالاخره یکی از آن دو (یا نتیجه تلاش های مشترکشان) منجر به در هم شکستن ایران شود.

* انتظار می رود توافق احتمالی که ممکن است در پی مذاکرات هسته ای با ایران حاصل شود از یک سو مورد استقبال برخی از سیاستمداران آمریکایی قرار بگیرد و از سوی دیگر با عدم استقبال برخی از گروه های سیاسی این کشور نظیر لابی های عربی و اسرائیلی مواجه شود. حال سوال این است که اساسا حصول یک توافق هسته ای با ایران تا چه حد برای دولت اوباما مهم است؟

آمریکا هیچ قصدی مبنی بر حصول توافق با ایران ندارد. در آینده، به هر طریقی که ممکن باشد از این مذاکرات و اصولا هر نتیجه ای که در پی آن حاصل شود به ضرر ایران استفاده خواهد شد. به این ترتیب که چنانچه ایران با آمریکا به توافق برسد، ایالات متحده در خفا به رژیم صهیونیستی چراغ سبزی برای حمله به مواضع ایران نشان خواهد داد. این اقدام منجر به جنگی می شود که لزوما ایالات متحده را نیز به جانبداری از رژیم اسرائیل مجاب به شرکت در آن می کند.

استدلالی نیز که در توضیح این جنگ افروزی ارائه خواهد شد این است که چاره ای برای اسرائیل باقی نمانده بود – اینکه آمریکا بیش از اندازه در برابر ایران نرمش به خرج داد آن هم ایرانی که به ادعای رژیم صهیونیستی از همان ابتدا نیز قصد پایبندی به اصول توافق را نداشت.

از سوی دیگر، چنانچه توافقی حاصل نشود، آمریکا می تواند ادعا کند که قصد این کشور دستیابی به سلاح هسته ای است. بنابراین، ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای به هر وسیله ای که ممکن باشد از جمله توسل به اقدام نظامی واجب است.

باز هم یادآوری می کنم که آمریکا دائما به آتش جنگ خانمان سوز سوریه – متحد ایران- دامن می زند تا در نهایت با اجرای سناریویی مشابه در داخل ایران به هدف آشکار خود مبنی بر تضعیف این کشور نائل شود. این حقیقت نشان دهنده آن است که واشنگتن هیچ حسن نیتی نسبت به تهران ندارد.

برای اوباما دست یافتن به توافق با ایران تنها تا زمانی حائز اهمیت است که بتواند از آن به عنوان یک ابزار ضروری برای چراغ سبز نشان دادن به اسرائیل در حمله به ایران استفاده کند. به این ترتیب رژیم صهیونیستی به صورت یکجانبه و مستقل وارد جنگی می شود که آمریکا را نیز (که متعهد به دفاع از منافع اسرائیل است) به ناچار و البته با کمال میل درگیر می کند.

* توافق احتمالی با ایران چه تاثیری بر منطقه خواهد داشت و آیا منجر به شکل گیری ائتلاف های جدید می شود؟

ایران باید در عین حال توانایی خود را برای مقابله با هرگونه تهاجم احتمالی افزایش دهد. برای سالهای متمادی، قابلیت های دفاعی ایران به ویژه در زمینه جنگ های نامتقارن از دغدغه های اصلی واشنگتن بوده است. این نگرانی ذهن غربی ها را آنچنان درگیر کرده است که گمان می کنند حتی یک حمله هوایی موفق علیه ایران نیز از تاثیر ناچیزی برخوردار است.

ایران می تواند ملت و اهداف خود را از طریق رسانه های خود به جهانیان معرفی کند و پایبندی خود را به صلح را نشان دهد. به این ترتیب است که ایران می تواند نقشه های غرب را نقش بر آب کند.