صيانت از امام در برابر آفت تحريف موسسه امام(ره)!
آيا امام به دنبال استفاده ابزاري از دين براي عافيتطلبي، راحتطلبي و رفاه مردم بود؟
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- دكتر يدالله جواني- محمدرضا خاتمي كه پايگاه اطلاعرساني جماران از وي به عنوان يكي از برجستهترين شخصيتهاي جريان اصلاحطلبي ياد ميكند، در مصاحبهاي با اين پايگاه، مطالبي را در وصف حضرت امام (ره) و آرا و انديشههاي ايشان بيان كرده؛ فاصله اين مطالب با امام واقعي، نگارنده را بر آن داشت تا در اين راستا، نكاتي را هر چند به اختصار بر قلم جاري كند.
بهانه اين مصاحبه يا به عبارت ديگر هدف اصلي اين مصاحبه، مالهكشي بر سخنان چندي پيش سحرخيز در وصف اصلاحطلبان است. به گزارش خبرگزاريها و رسانههاي مختلف، عيسي سحرخيز از فعالان اصلاحطلب، مديركل مطبوعات داخلي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در دولت اصلاحات و از حاميان ميرحسين موسوي در انتخابات 88 و بازداشتي فتنه، طي گفتوگويي با يك سايت ضدانقلابي تأكيد كرده است: «خيلي از اصلاحطلبان به خلاف اول انقلاب ديگر علاقهاي به آقاي خميني ندارند.»
سحرخيز با ذكر و تأكيد بر ديدگاه انتقادي خود نسبت به حضرت امام (ره) و اينكه از نظر او بسياري از كارها در زمان امام خطا بود، «تغيير قانون اساسي»، «تغيير ساختاري قوه قضائيه» و «حذف نهاد ولايت فقيه» را جزئي از اصلاحات دانسته و ميگويد: «ما در اول انقلاب اشتباه كرديم كه با خوشبيني بسيار و اوليه به آيتالله خميني، به ولايت فقيه هم باور داشتيم.»
انتشار اين مصاحبه براي اصلاحطلبان بسيار گران تمام شد و برخي اصلاحطلبان را به تكاپو انداخت تا براي جلوگيري از فرو ريختن اندك پايگاههاي اجتماعي خويش در ميان مردمي كه علاقهمند به حضرت امام (ره) هستند، سخنان سحرخيز را تكذيب و خود را در زمره پيروان اصيل امام معرفي كنند! پايگاه اطلاعرساني جماران هم با همين هدف به سراغ محمدرضا خاتمي رفته و به مصاحبه با وي در همين خصوص ميپردازد. تأمل در اين مصاحبه تنظيمي (نه گفتوگويي)، هر انسان مسلمان و انقلابي متعهد به آرمانهاي حضرت امام خميني (ره) را، نگران ميسازد، چرا كه اين مصاحبه آن هم از سوي پايگاه اطلاعرساني جماران، زنگ خطر تحريف جدي امام (ره) را بيش از گذشته به صدا در ميآورد.
اين مصاحبه، يادآور آن جملات حضرت امام (ره)، در صدر وصيتنامه سياسي- الهي ايشان است كه مينويسند: «در صدر اسلام بيشترين ضربهها به اسلام و قرآن را، با نام اسلام و قرآن زدند.» اكنون، ديگر چهرههاي اصلاحطلبي چون عيسي سحرخيز، اكبر گنجي، سروش و امثالهم كه عناد، كينه و دشمني خود را با حضرت امام (ره) آشكار ساختهاند، خطري براي جامعه اسلامي و نظام ديني محسوب نميشوند. مردم بايد هوشيار در برابر كساني باشند كه تظاهر به دوستي با امام، تظاهر به اعتقاد به امام و تظاهر به پيروي از حضرت امام و خط آن عزيز سفر كرده ميكنند، لكن در عمل تلاش ميكنند راه خود را، به نام راه امام طي كنند.
حضرت علي عليهالسلام در همين خصوص ميفرمايند: «من اظهر عداوته قل كيده» هر كه دشمني خود را آشكار سازد، نقشه و نيرنگش كاستي گيرد.» آن حضرت در نامه 7 نهجالبلاغه ميفرمايند: «من بر شما از مرد منافقي ميترسم كه دروني دوچهره و زبان عالمانه دارد. گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.» شهيد مطهري بر همين اساس پيكار با جريان نفاق را سخت و دشوار دانسته و ميگويند:«اين پيكار با نفاق از پيكار با كفر به مراتب مشكلتر است، زيرا در جنگ با كفر، مبارزه با يك جريان مكشوف و ظاهر و بيپرده است و اما مبارزه با نفاق، در حقيقت مبارزه با كفر مستور است و درك آن براي تودهها و مردم عادي بسيار دشوار و گاهي غيرممكن است.»
عيسي سحرخيز دشمني خود و دشمني بخش افراطي و فتنهساز اصلاحات با حضرت امام (ره) را آشكار ساخت، فلذا از ناحيه او و امثال او، خيلي خطري براي خط امام متصور نيست، خطر اصلي از ناحيه كساني است كه با ادعاي در خط امامي بودن به دنبال «تحريف امام» مطابق خواستهها و اميال نفساني خويش هستند. در اين شرايط بايد مردم، خود امام واقعي را بيشتر و بهتر بشناسند و راه و رسم مدعيان خط امام را، با خط اصيل امام محك بزنند. بر همين اساس، نكاتي از مصاحبه محمدرضا خاتمي مورد اشاره قرار گرفته و در مواردي هم ديدگاهها و نقطهنظرات حضرت امام (ره)، به اجمال مرور ميشود و قضاوت بر عهده خواننده اين سطور خواهد بود.
محمد رضا خاتمي در اين مصاحبه ميگويد:
1- حكومت ديني در منطق امام خميني حكومت فقيهان نيست، حكومت فقه هم نيست.
2- اگر حكومت ولايت فقيه را داريم، به معناي اين نيست كه يك فقيه هر چه در نظر داشت عمل كند، بلكه او آنچه را كه برآيند خردجمعي اجتماعي به شمار ميرود، با احكام دين پيوند ميدهد و گاه مصلحت را ترجيح ميدهد.
3- او (ولي فقيه) بر اساس ولايتي كه دارد و بر اساس آن دانايي، آگاهي، تقوا و خلوصي كه دارد، تفسيري از دين ارائه ميكند كه زندگي را براي مردم راحت ميكند، نه اينكه زندگي را براي آنها سخت و پر از حرج و ضرر كند.
4- مردم امروز قرائت اصلاحطلبان را بيشتر از قرائت اصولگرايان از امام ميپسندند.
5- اصلاحطلبان بارها و بارها گفتهاند كه اساس كار آنان انديشه امام است و اگر ما ميگوييم اصلاحات! يعني در مقابل انحرافهايي كه در نظام از انديشه اصلي كه انديشه امام خميني است پديد آمده است.
6- اين حرف دوست عزيز آقاي سحرخيز كه از قول اصلاحطلبان ميزنند حرف غلطي است.
7- بعد از آنكه جريان اصلاحات روي كار آمد، تمام بحث ما اين بود كه انديشههاي اساسي امام را عملي كنيم، يعني اصلاحطلبان فكر ميكنند كه انديشههاي امام، مظلوم و غريب واقع شده است، بايد تلاش كنند اين انديشهها را دوباره زنده كنند و منطق ايشان را روي كار بياورند.
به خصوص اينكه تنها از اين كانال ممكن است كه نسل جديد ما بتواند دوباره با امام رابطه برقرار كند، از كانال بازخواني اصلاحطلبانه انديشههاي امام كه در حال انجام است. در حقيقت هدف رساندن امام به جايگاهي در نسل جديد است كه نزد خود ما داشت.
8- آقاي محمدرضا خاتمي در اين مصاحبه، دليل اصلي برخورد حضرت امام (ره) با نهضت آزادي را، منحصر به مواضع و مخالفتهاي نهضت آزادي در قبال جنگ دانسته و ميگويد: اگر امام امروز بودند؛ با اين طبقه و طايفه (نهضت آزادي) اينگونه برخورد نميكردند.
و اما به اقتضاي ظرفيت اين يادداشت و به تناسب آنچه آمد، به مواردي از ديدگاههاي حضرت امام (ره) اشاره ميشود:
1- نكاتي از نامه حضرت امام (ره) به آقاي محتشميپور در خصوص نهضت آزادي عبارت است از:
الف- نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به امريكا است و در اين باره از هيچ كوششي دريغ نكرده است.
ب- نهضت به اصطلاح آزادي صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانونگذاري يا قضايي را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار آنكه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بيمورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شيعه و تأويلهاي جاهلانه موجب فساد عظيم ممكن است بشوند، از ضرر گروهكهاي ديگر، حتي منافقين (اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان) بيشتر و بالاتر است.
ج- نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن چون موجب گمراهي بسياري از كساني كه بياطلاع از مقاصد شوم آنان هستند ميگردند، بايد با آنها برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند.
در اين سالها اصلاحطلبان مدعي خط امام در قبال نهضت آزادي، بر اساس نظر امام (ره) عمل كردند يا دقيقاً برخلاف نظر آن عزيز سفر كرده، از يك طرف به تحريف ديدگاههاي امام در خصوص نهضت آزادي روي آورده و از طرف ديگر به دنبال ميدان دادن و به صحنه آوردن آنان بودند؟
2- حضرت امام در خصوص ماهيت حكومت ديني، در كتاب ولايت فقيه در صفحه 33 ميفرمايند: «حكومت اسلامي، نه استبدادي است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است؛ البته نه مشروطه به معناي متعارف فعلي آن كه تصويب قوانين تابع آراي اشخاص و اكثريت باشد، مشروطه از اين جهت كه حكومتكنندگان در اجرا و اداره مقيد به يك «مجموعه شرط» هستند كه در قرآن كريم و سنت رسول اكرم (ص) معين گشته است. «مجموعه شرط» همان احكام و قوانين اسلام است كه بايد رعايت گردد. از اين جهت حكومت اسلامي، حكومت قانون الهي بر مردم است.»
سؤال، اين نگاه امام (ره) به حكومت ديني، با نگاه اصلاحطلبان مدعي خط امام و از جمله محمدرضا خاتمي كه به تعبير پايگاه اطلاعرساني جماران از برجستهترين شخصيتهاي جريان اصلاحطلبي است و ميگويد: «حكومت ديني در منطق امام خميني (ره)، حكومت فقيهان نيست حكومت فقيه هم نيست»، چگونه قابل جمع است؟
3- حضرت امام (ره)، مكتب مبارزه با ظلم، ستم، كفر، شرك، اسلام امريكايي، امريكا و صهيونيسم بينالملل را پايهگذاري كردند و در اين راستا سخنان بسياري دارند، مكتب امام كه ريشه در آموزههاي اسلام ناب محمدي(ص) دارد، مكتب مبارزه است و مبارزه هم سختيهاي خود، رنجهاي خود و مشقتهاي خود را دارد. مكتب تمامي انبياي الهي هم، همين بوده است. قرآن ترسيمكننده صحنههاي نبرد حق و باطل در دوران انبياي قبل از پيامبر اسلام است. در مكتب امام مبارزه با راحتطلبي و دنياگرايي جمع نميشود. ايشان در اين خصوص ميفرمايند:«ملت عزيز ما كه مبارزان حقيقي و راستين ارزشهاي اسلامي هستند، به خوبي دريافتهاند كه مبارزه با رفاهطلبي سازگار نيست و آنها كه تصور ميكنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايهداري و رفاهطلبي منافات ندارد، با الفباي مبارزه بيگانهاند و آنهايي هم كه تصور ميكنند سرمايهداران و مرفهان بيدرد با نصيحت و پند و اندرز متنبه ميشوند و به مبارزان راه آزادي پيوسته يا به آنان كمك ميكنند آب در هاون ميكوبند.» امام (ره) در پيام به مهاجران جنگ تحميلي در تاريخ 2/1/1368 با تذكر به مسئولان كه بايد بدانند، انقلاب اسلامي محدود به ايران نيست و اين انقلاب نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام است، در مورد سختيهاي اين راه و اينكه ملت ايران راه مبارزه را انتخاب كرده، ميفرمايند: «چه كسي است كه نداند مردم عزيز ما در سختي هستند و گراني و كمبود بر طبقه مستضعف فشار ميآورد، ولي هيچكس هم نيست كه نداند پشت كردن به فرهنگ دول دنياي امروز و پايهريزي فرهنگي جديد بر مبناي اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامي با امريكا و شوروي، فشار و سختي و شهادت و گرسنگي را به دنبال دارد و مردم ما اين راه را خود انتخاب كردهاند و بهاي آن را هم خواهند پرداخت و بر اين امر هم افتخار ميكنند. اين روشن است كه شكستن فرهنگ شرق و غرب بيشهادت ميسر نيست.»
حضرت امام (ره) در همين پيام، در مورد پيامدهاي اين مبارزه در راه خدا چنين مينويسند:« مگر بيش از اين است كه ما ظاهراً از جهانخواران شكست ميخوريم و نابود ميشويم؟ مگر بيش از اين است كه ما را در دنيا به خشونت و تحجر معرفي ميكنند؟ مگر بيش از اين است كه با نفوذ ايادي قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمين را پايكوب ميكنند؟ مگر بيش از اين است كه فرزندان اسلام ناب محمدي در سراسر جهان بر چوبههاي دار ميروند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزبالله در جهان به اسارت گرفته ميشوند؟ بگذاريد دنياي پست ماديت با ما چنين كند ولي ما به وظيفه اسلامي خود عمل كنيم.»
آري مكتب امام، خط و راه و رسم امام اين است، اما امروز يك پايگاه اطلاعرساني كه ارگان مؤسسهاي است كه با رسالت حفاظت از انديشههاي امام شكل گرفته و با پول بيتالمال اداره ميشود، با كسي مصاحبه و آن را منتشر مينمايد كه هدف اصلياش در مصاحبه تحريف امام است. به راستي اين سخنان و مواضع صريح و قاطع امام با اين سخن محمدرضا خاتمي در توصيف ولي فقيه با استناد به سيره امام چگونه جمع ميشود كه ميگويد: «او (ولي فقيه) بر اساس ولايتي كه دارد و بر اساس آن دانايي، آگاهي، تقوا و خلوصي كه دارد، تفسيري از دين ارائه ميكند كه زندگي را براي مردم راحت ميكند، نه اينكه زندگي را براي آنها سخت و پر از حرج و ضرر كند.» آيا امام واقعاً آنگونه بود كه اصلاحطلباني چون محمدرضا خاتمي وصفش ميكنند؟ آيا امام به دنبال استفاده ابزاري از دين براي عافيتطلبي، راحتطلبي و رفاه مردم بود؟ يا اينكه امام به دنبال آن بودند تا مردم را در مسير درست زندگي كردن هدايت كنند؟ آيا امام به دنبال تأمين صرف دنياي مردم بود، يا اينكه ميخواست دنيا و آخرت مردم را با هم تأمين كند؟ آيا اكنون تأمين دنيا و آخرت مردم طبق نقشه راهي كه امام ترسيم كردند، جز مبارزه با امريكا و ايستادگي در برابر زيادهخواهيهاي شيطان بزرگ، از راه ديگري تأمين ميشود؟ امروز پرچم مبارزه با امريكا در دستان كيست؟ امروز اصلاحطلبان مدعي خط امام با پرچمدار مبارزه با امريكا چگونه رفتار ميكنند؟ آيا اصلاحطلبان طبق سفارش امام پشتيبان ولايت فقيه هستند تا به كشور آسيبي نرسد، يا اينكه با تحريف امام و هزاران توجيه ديگر، به دنبال كنار آمدن با شيطان بزرگ به زعم خود براي تأمين رفاه و دنياي مردم هستند؟
جوان
ارسال نظر