اسلام هراسی دشمنان؛ دلایل و وظیفه ما
غرب زمانی با اسلام چهره به چهره شد که دیگر آن پتانسیل انقلابی سابق را در حوزه های گفتمانی و استدلالی نداشته است. اروپا بحران های غیر قابل پیش بینی و جدیدی را تجربه کرد و علاوه بر آن، در حوزه نظر و عمل مورد تردید پرسش های جدی قرار گرفت.
طی سه هفته گذشته و پس از واقعه تروریستی فرانسه، اقلیت های مسلمان و نمادهای اسلامی در فرانسه، بلژیک، آلمان، ایتالیا، انگلیس و حتی آمریکا صدها بار مورد حمله قرار گرفتند و حتی چهار نفر در آلمان، فرانسه و بلژیک قربانی این موج اسلام هراسی شدند.
البته، وقوع این جریان به همراه اهانت نشریات غربی نسبت به مقدسات اسلامی، باعث شده است که جوامع مسلمان نیز واکنش نشان دهند. غرب در مواجهه با اسلام گزینه فضای امنیتی را انتخاب کرده و حس می کند در این اوضاع و احوال منافعش بهتر تأمین می شود و اسلام نیز منزوی می شود. اگر بخواهیم کل ماجرای دو هفته اخیر فرانسه و اروپا را در یک جمله خلاصه کنیم، می توانیم بگوییم که «غرب به دلایلی نمی خواهد در حال حاضر با اسلام یک گفتمان متقابل و سازنده داشته باشد.»
وقتی شرایط امنیتی می شود، دایره اتهامات بر استدلال و عقل غلبه می کند و معمولا کسانی از این حربه استفاده می کنند که از گفت وگوی رودررو در یک بستر طبیعی هراس دارند.اما، چرا غرب در مواجهه با اسلام از این روش استفاده می کند و چرا به عنوان مثال، این مأموریت را به دانشگاه ها و چهره های دانشگاهی واگذار نمی کند، تا همان طور که طی سده های گذشته دوره های رنسانس و اصلاح دین را پشت سرگذاشت، (به زعم خود) از اسلام هم عبور نماید؟
پاسخ روشن است غرب زمانی با اسلام چهره به چهره شد که دیگر آن پتانسیل انقلابی سابق را در حوزه های گفتمانی و استدلالی نداشته است. اروپا بحران های غیر قابل پیش بینی و جدیدی را تجربه کرد و علاوه بر آن، در حوزه نظر و عمل مورد تردید پرسش های جدی قرار گرفت.
انسان ها وقتی به هزل و تمسخر و توهین متوسل می شوند که از خود ضعف داشته باشند، می خواهند که از محاجه جدی بپرهیزند. ما در اینجا به جای پرداختن به محتوای تحولات اروپا و این که در کشمکش میان کلیسا و روشنفکران اروپایی، حق با چه کسی بود و یا کدام طرف در چه مواردی استدلال های محکمی را داشت و کدام طرف نداشت، به شکل ماجرا کار داریم؛ در تحول 400 ساله غرب، روشنفکران برای اثبات ایده های خود، به تمسخر و توهین متوسل نمی شدند؛ آن ها استدلال ارائه می کردند، خطابه می گفتند، کتاب می نوشتند، اختراع می کردند و از طریق مقالات جدی، طرف دیگر (کلیسا) را به چالش می کشیدند و کم کم توده ها را نیز با خود همراه می کردند.
اما، اکنون پس از گذشت یک قرن از زمان اعلام لائیسیته در فرانسه، در زمانی که مردم آخر ماجرا و مدینه فاضله روشنفکران را در شکل جوامع تهی از معنا و معنویت لمس کردند و می کنند و به دنبال راه سومی می گردند و به اسلام نیز اقبال نشان می دهند، می بینیم که شرایط از گفت وگوی متقابل خارج شده است و به جای گفتمان، در یک دعوای ساختگی گلوله رد و بدل می شود؛ به جای گفت وگو میان اندیشمندان دو طرف، تروریست ها و نیروهای امنیتی رو در روی هم قرار می گیرند. به جای این که کتابی نگاشته شود، کاریکاتور کشیده می شود و توهین و ناسزا نیز جای منطق را می گیرد. با این شرایط به وجودآمده، آیا نباید باور کنیم که قدرت های غربی فقیرتر و مفلوک تر از آنند که بتوانند گفت وگوی سازنده و علمی داشته باشند. اکنون کار سیاستمداران غربی به آنجا کشیده شده است که می خواهند از طریق کاریکاتورهای توهین آمیز، از اصول «لائیسیته» خود مقابل اسلام دفاع بکنند!
این یک پروژه سیاسی - امنیتی است. چراکه این اقدام از نشانگانی برخوردار است که آن را یک پروژه امنیتی سیاسی از سوی سرویس های غربی و با هدف ادامه فشار بر مسلمانان و سد راه نفوذ جهان اسلام معرفی می کند.
نشانگانی که این گمانه زنی را تقویت می کنند عبارتند از:
1- نوع حمله در پاریس و از سوی تروریست هایی که پیش از این شناسایی شده و در فهرست همان تروریست هایی قرار داشتند که پیش از این با کمک دستگاه های امنیتی و سیاسی فرانسه برای کمک به جریانات تکفیری در یمن و سوریه عزیمت کردند، یا به عبارت واقعی تر برای پیوستن به آنانی که از سوی کاخ الیزه «دوستان سوریه» نامیده می شدند، اعزام شده بودند.
2- شناسایی سریع تروریست ها با پوشش بر جا ماندن برگه های هویتی یکی از آنان مشابه ادعایی که در واقعة 11 سپتامبر برای انتساب حوادث به جریانات مورد ادعای غرب بود.
3- قلع و قمع تروریست ها و عدم دستگیری آنان و حتی مرگ مشکوک برخی نیروهای دست اندرکار پرونده که نشان از نگرانی فرانسه نسبت به روشن شدن اصل ماجرا دارد.
4- برگزاری راهپیمایی برای دادن ابعاد تبلیغاتی به این ماجرا از سوی سران کاخ الیزه که یکی از استقبال کنندگان آن هم نخست وزیر رژیم کودک کُش، تروریستی و غاصب فلسطین و نماد دشمنی و خصومت علیه مسلمانان بود.
تمام این حرکات نمایشی علیه تروریسم در حالی است که خود غرب از زمان مقابله با شوروی سابق با کمک متحدان عربی خود، گروه های تروریستی در خاورمیانه را خلق کرده و همین الان هم با ارسال کمک و ایجاد پادگانهای آموزشی در ترکیه، اردن و عربستان با پوشش معارضان دولت سوریه به آموزش، سازماندهی و تجهیز آنان مشغول است. بالاتر از این، برخورد ریاکارانه و مشکوک غرب و ائتلاف ادعایی آمریکا علیه داعش با تروریست هایی است که غرب با از دست دادن امید به همکاری و یا به عبارت واقعی تر سخت تر شدن امکان اداره و به کارگیری آنان، به جداسازی شان از تروریست های میانه رو پرداخته و جنگ نمایشی علیه داعشی ها را به راه انداخته است.
حال آن که واقعیت این است که تروریسم، خوب و بد ندارد و تکفیری هایی که از وهابیت انگلیسی، انرژی تکفیری می گیرند و یا منافقین رو سیاهی که سال هاست مهمان کاخ الیزه بوده و با ویتامین سکولاریزم غربی تقویت می شوند، جملگی ماهیت مشابه دارند و تنها تفاوت در ماسک مورد استفاده است که بر یکی ریش بلند سلفی و بر دیگری ریش تیغ زده و سبیل شبه روشنفکری، نقش بسته است، اما هر دو آلت دست غرب اند که البته به تناسب نقش واگذار شده، یک روز در سوریه و عراق و یک روز هم در فرانسه و انگلیس بازی دیکته شده را دنبال می کنند.
اشتباه غرب اما این است که به جای عبرت آموزی از اشتباه گذشته و احترام به مقدسات جهان اسلام، همچنان تلاش می کند با سوء استفاده از این عناصر جاهل و نادان به چهرة رحمانی اسلام چنگ انداخته و با اهانت به پیامبر رحمت، موج نفرت مسلمانان از جهان غرب را افزایش دهد.
سیاستمداران سکولار و دین ستیز غربی که متأثر از صهیونیزم و فرماسونری، به دنبال نابودی اصل دیانت هستند، امروز حتی هشدار روحانیت مسیحی را نیز ندیده گرفته و به بهانه آزادی بیان، اهانت به مقدسات دینی را روا داشته و مورد حمایت وقیحانه قرار می دهند. این موضوع نشان می دهد اسلام هراسی را نه فقط برای محدودسازی مسلمان و جهان اسلام، بلکه برای برافروختن آتش کینه و نفرت همه جانبه علیه تمامی ادیان دنبال می کنند و بنابراین استقبال نخست وزیر رژیم صهیونیستی از اقدامات تبلیغی کاخ الیزه، ترجمان نقش صهیونیزم و فراماسونری، به عنوان دو موج اسلام هراسی است که آتش آن با هیزم نفاق برآمده از وهابیت و سکولاریزم در جهان اسلام فراهم می شود. تردیدی نیست که پشت ماجرای اسلام هراسی، فراماسون ها و صهیونیست هایی قرار دارند که دیروز شوکت مسیحیت و امروز قدرت جهان اسلام، سد اصلی دنیاطلبی و سلطه آن محسوب می گردد.
امروز پیام های ناب دینی قلوب ملت ها را تسخیر کرده است و قدرت اسلام بر همه قدرت های دنیا غلبه کرده و موجب خواری دشمنان شده است. امروز موج پیوستن به اسلام در آمریکا و اروپا هر روز بیشتر می شود. این روند حتی به گونه ای است که بسیاری از زنان تحصیلکرده اروپایی، اسلام ناب را انتخاب می کنند.
روزها و سال های آینده باید شاهد حوادث بسیار مهم در آمریکا در راستای مبارزه با یهودیت و صهیونیسم باشیم؛ چراکه اسلام گرایی همانند توفانی توپنده در جهان گسترش می یابد. امام راحل(ره) می فرمودند که «اسلام کلیدهای جهان را فتح خواهد کرد». بر همین اساس موج اسلام خواهی و اسلام گرایی در جهان به ویژه در کشورهای اروپایی به سرعت در حال گسترش است. از نظر امام راحل(ره)، روحانیت شیعه همواره پیشتاز و مهم ترین پایگاه مدافع اسلام بوده و هستند و نباید با غفلت خود فرصت ها را به استکبار جهانی بدهند. حوادث روزهای آینده در جهان، فرمایشات امام(ره) را بیش از پیش بازگو می کند و به یقین روحانیت زمینه ساز حکومت جهانی اسلام هستند.
اسلام هراسان چه تصویری از اسلام در غرب ارائه می دهند؟
تصویر ذهنی ای که از اسلام ارائه می دهند عبارت است از:
1. اسلام جامد و تغییر ناپذیر است و هرگونه تلاشی را برای تطبیق خود با واقعیت ها یا تغییرات زمانه رد می کند.
2. اسلام ارزش های مشترکی با سایر ادیان بزرگ ندارد.
3. اسلام و ارزش های آن عقلانی نبوده و حتی رویکردی عقل ستیز دارد.
4. اسلام با تروریسم پیوند دارد.
5. اسلام موجب خشونت می شود.
این ها تصاویری است که قرن ها تلاش شده در اذهان غربیان و یا غیر مسلمانان کاشت شود تا آنان را به اصطلاح از درون در برابر گرایش به اسلام محافظت نماید.
با تشدید روند اسلام گرایی در سه دهه اخیر به طور همزمان تلاش شد نشانه هایی از رفتار مسلمانان برای اثبات صحت تصویر فوق از اسلام تدارک شود؛ خلق و تقویت جریان های مشکوک سلفی و افراطی توسط سرویس های اطلاعاتی ایالات متحده در حین جنگ شوروی در افعانستان و بهره گیری از آنان در دوران پساکمونیسم در راستای اهداف مذکور درون همین پروژه انجام گرفت.
ناظران و بعضی از سیاستمداران غربی که از واکنش های مسلمانان در قبال اهانت به مقدساتشان، نگرانند؛ از خود می پرسند در حالی که فضا هرچه می گذرد احساسی تر می شود؛ چرا بعضی از افراطیون در غرب با پوشش گرایش های دینی یا سکولار با انجام رفتارهای تحریک کننده نظیر قرآن سوزی یا تهیه فیلم و کاریکاتور نفت بر آتش می ریزند؟
اهداف اسلام هراسان
مهم ترین اهداف اسلام هراسان عبارت است از:
1. کشاندن مسلمانان به تله رفتارهای احساسی و واکنش های هیجانی
2. به موضع احساسی و واکنشی کشاندن پیروان ادیان دیگر برای جلوگیری از گرایش آنان به اسلام.
3. ایجاد فضای پیشتازی برای جریان های سلفی و تندرو به منظور کنار زدن جریان عقلگرا که اکثریت قاطع مسلمانان را نمایندگی می کنند.
4. حساسیت زدایی از مسلمانان با پیش بردن هجوم به مقدسات تا هسته مرکزی یعنی پیامبر خدا(ص).
5. نشان دادن چهره جامد و تغییر ناپذیر از اسلام با پیشتاز نمایاندن سلفی ها و وهابی ها.
6. انطباق تصویر خشونت و تروریسم را بر اسلام با شعله ور کردن آتش احساسات مسلمانان و رخ دادن وقایعی نظیر کشته شدن افراد غیر مرتبط یا بی گناه.
حقیقت آن است که غرب دیگر تاب سکوت در مقابل گسترش و نفوذ اسلام را ندارد و با رفتارهای وقیحانه ای چون اهانت به پیامبر(ص) و قرآن کریم، اوج عجز و ناتوانی (و البته نگرانی و هراس) خود را فریاد می زند.
این اقدامات مذبوحانه، نشانه های روشنی از فروپاشی غرب سلطه طلب است که در برابر منطق و جذابیت های اسلام و تفکر نورانی قرآن، مستأصل شده و در مقابل خود چاره ای جز اهانت به کتاب آسمانی مسلمانان نمی بیند.
به یقین اسلام ستیزی آمریکا آن هم با نمایش پاره کردن صفحات و یا آتش زدن قرآن و کاریکاتور موهن، دستاوردی جز افزایش نفرت جهانی نسبت به آنان، آن هم از سوی 5/1 میلیارد مسلمان و موحدان و خداپرستان بی شمار دنیا، نخواهد داشت.
صورت گرفتن این جسارت در 11سپتامبر نشان دهنده آن است که استکبار همچنان اصرار دارد تا با ایجاد اختلاف میان ادیان الهی و با نسبت دادن انفجار برج های دو قلو به مسلمانان، تروریسم و اسلام را معادل سازی کرده و با دستمایه قرار دادن آن و به بهانه مبارزه با تروریسم همچنان به جنایات و غارتگری خود در منطقه ادامه دهد.
اهداف اهانت به پیامبر اعظم(ص)
مهم ترین دلایل را می توان در این موارد خلاصه کرد:
- برای شکستن ابهت پیامبران و متفرق ساختن افراد حق جو و حق طلب از گرد آنان.
- برای ضعف و ناتوانی شان در مقابل منطق نیرومند رسولان الهی، چون نمی توانستند پاسخی به دلایل دندان شکن آنان بدهند.
- برای این که دین اسلام سنت شکن بوده و با وضع نابسامان محیط به مبارزه بر می خیزد، اما جاهلان متعصب که قدرت و سنت های غلط خود را جاودانی و ابدی می پندارند.
- برای این که بسیاری از پیامبران و پیروان آن ها زندگی شان بسیار ساده بوده و هست، آن ها که شخصیت را بر اثر کوردلی در ثروت و زندگانی مجلل می دانند، تعجب می کنند که انسان های ساده زیست ممکن است رهبر و راهنمای جوامع شوند و لذا به استهزاء برمی خیزند.
همان گونه که اکنون ایرانیان مسلمان خصوصاً جوانان بی مدعا و دل بریده از ظواهر فریبنده و تجملات دنیایی، با تلاش علمی و پژوهشی خود، یکی پس از دیگری قله های دانش و اعتلا را فتح می کنند و هر روز محصول جدیدی از مطالعات و ابتکارات مستمر خویش را به جهانیان ارائه می دهند، راهی جز استهزاء مکتبی که چنین جوانانی را پرورش داده، برای جاهلان سلطه جو باقی نمانده است و هر روز پروژه و دسیسه ای جدید را دنبال می کنند و همان گونه که قرآن در آیات گوناگون، سرنوشت شوم استهزاء کنندگان را متذکر شده، نتیجه ای جز انفعال و استیصال و افتضاح، دامنگیرشان نمی شود.
از دیگر ریشه های استهزاء که قرآن به آن ها اشاره کرده است می توان به جهالت (بقره 67)، گناه و اصرار بر آن، دشمنی و انتقام، عدم تعقل و تفکر (روم 10) اشاره کرد.
از دیدگاه قرآن، برای مقابله با اهل استهزاء، راهکارهایی وجود دارد که ازجمله مهم ترین آن ها ترک دوستی با آنان است: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزواً و لعباً من الذین اوتوا الکتَاب من قَبلکم و الکفار اولیاء و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! کسانی را که دین شما را به ریشخند و بازی گرفته اند [چه ] از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [چه از] کافران، دوستان خود مگیرید و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید. (مائده 57)
وظایف ما در مقابل اسلام هراسان چیست؟
در این زمینه می توان به تکالیف متعددی اشاره کرد که برخی از آن ها عبارتند از:
1. روشنفکران و اندیشمندان مسلمان، پرچم مقابله با اسلام ستیزی را در دست گرفته و امواج احساسات مقدس را در مسیر هوشمندانه دفاع عقلانی هدایت نمایند.
2. ایران اسلامی هدف جانبی «پروژه اسلام هراسی» است لذا عقلا باید تا حد امکان با پیشتازی هوشمندانه، واکنش مسلمانان را از مسیر احساس محض به مسیر خردگرایی هدایت نماید.
3. واکنش های حقوقی اندیشمندان و روشنفکران در سطح جهان قادر است اسلام هراسی را در کنار مفاهیم منفی ای چون نژاد پرستی تثبیت نماید.
4. کنفرانس اسلامی و جنبش غیرمتعهدها با مدیریت ایران قادر است موجی را در سازمان ملل پدید آورد که با تصویب قطعنامه ها یا مصوباتی ریشه اقدامات ضد اسلامی را تا حد امکان بخشکاند.
5. رسانه ها و نهادهای اطلاع رسانی و نیز دانشگاهی مسلمانان باید تصویر واقعی از اسلام را که در تضاد کامل با تصویری است که اسلام ستیزان تصویر می کنند؛ در جهان گسترش داده و تبلیغ نمایند. تصویری خردگرا؛ بالنده و صلح جو.
6. وزارت خارجه و یا نهادهای مشابه سیاسی و فرهنگی در ایران باید دفاع حقوقی و دیپلماتیک از اسلام را با بهره گیری از تمام ظرفیت ممکن در بالای دستور کار وظلیف خود قرار دهند. فعال سازی نهادهای دیپلماتیک سایر کشورها.
7- طبیعی است که واکنش مسلمانان در مقابل اهانت ها امری قابل فهم و توجیه بوده و نمی توان هیچ خرده ای بر آن گرفت ولی نباید اجازه داد افراد سلفی تحت هدایت کانون های توطئه در غرب احساسات مقدس را ازمسیر واقعی آن دور نمایند.
ارسال نظر