پارس بررسي مي كند:
یافتههایی درباره «حلقه نجفآباد»/ بخشی از اطرافیان آقای منتظری درشبکه زیتون تعریف شده بودند+ تصاوير
علیالقاعده کانونهای اطلاعاتی میکوشیدند افراد و منابع خود را جهت کنترل و خطدهی و تأثیرگذاری بر آيتالله منتظری در اطراف ایشان قرار دهند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حسين قاسمي(مورخ و صاحبنظر سياسي)- بنظر می رسد تعدادی از اعضای گروه ودوستان شهیدمحمد منتظری، باند سید مهدی هاشمی و بخشی از اعضای حزب زحمتکشان مظفربقایی، علاوه برروابط تنگاتنگ با یکدیگر و از سوی دیگر با آيت الله منتظری، به عنوان حلقه اصلی اطراف اونقش مهمی درشناساندن و حتی بزرگنمایی آيت الله منتظری درجریان انقلاب و پس از انقلاب داشتند. لذا طبیعی است که به دلیل نقش وي در نهضت امام و نوع شخصیت اش، نفوذ و یارگیری در این حلقه مدنظر ساواک و سایر شبکه های جاسوسی بوده است. خصوصا پس از شهادت فرزند برومند امام(ره)، این روند اهمیت بیشتری پیدا می کند.
حسين قاسمي مورخ و صاحبنظر سياسي
1- «حلقه نجفآباد» و دکتر مظفر بقایی کرمانی
گزارش مورخ 1356/8/9ساواک که هشت روز پس از شهادت حجت الاسلام سید مصطفی خمینی فرزند حضرت امام(ره) تهیه شده نشان می دهد که تا آن مقطع ساواک گزینه اصلی جانشینی امام ره را حاج آقا مصطفی خمینی با ویژگیهای برجسته و شبیه به امام (ره) می دانست. در این گزارش آمده است:
«مرگ مصطفی خمینی همه افراد خانواده و روحانیون را غافلگیر کرد و از نظر عناصر افراطی و روحانیون مخالف و ایرانیان منحرف در خارج از کشور که از نام خمینی کمال بهرهبرداری را می کنند این حادثه جنبه مرگ را برای خود آنان در برداشت زیرا عناصر موصوف در گذشته کوشش داشتند مصطفی را کمکم به سرحد خمینی برسانند تا پس از فوت پدرش جانشینی از دیدگاه آنان وجود داشته باشد و در حقیقت خمینی دومی هم باشد که بتوانند از نام و نشان او بر ضد دولت ایران استفاده کنند که با مرگ ناگهانی او تمام نقشه های آنان نقش بر آب شد...»
در ادامه همین گزارش ساواک آمده است:
«قرائن نشان می دهد که فعالیتهای سیاسی خمینی بوسیله فرزند متوفای او صورت می گرفت و با مرگ او احتمالاً این فعالیتها مختل خواهد شد، مضافاً به این که تا زمان نامحدودی در ادامه فعالیت اطرافیان خمینی وقفه ایجاد می شود و احیاناً روی روشهای جاری او تأثیر می گذارد.»
در گزارش سه ماه بعد ساواک، تاریخ 10/ 11/ 1356، به جانشینی احتمالی آيتالله منتظری اشاره شده:
«موضوع بسیار مهم و قابل توجهی که مدتی است بطور کاملاً محرمانه در برنامه کار خمینی و گروههای وابسته یا نزدیک به او گنجانده شده مسئله جانشینی اوست که کوشش میکنند شیخ حسینعلی منتظری را که هم اکنون در ایران زندانی است در آینده به عنوان جانشین او برگزینند و این تصمیم بدون آن که بر زبان رانده شود کاملاً سرّی اتخاذ شده و ظاهراً سعی میشود دولت ایران متوجه نشود تا اقداماتی در این زمینه به عمل آورد.»
در همین گزارش ساواک مهمترین نقطه ضعف آيتالله منتظری اینطور ارزیابی شده است:
«منتظری برخلاف خمینی دارای سادگی و زودباوری و دهنبینی خاصی است که در نتیجه هرچه اطرافیانش پیشنهاد و مطرح کنند بدون بررسی و تعمق لازم آن را تأیید و صحه خواهد گذاشت درحالی که خمینی هرچه را مطابق رأی و عقیدهاش نباشد تأیید نمیکند.»
با توجه به این روان شناسی آيتالله منتظری، که در گزارش ساواک به آن اشاره شده، علیالقاعده کانونهای اطلاعاتی میکوشیدند افراد و منابع خود را جهت کنترل و خطدهی و تأثیرگذاری بر آيتالله منتظری در اطراف ایشان قرار دهند.
شهید غلامحسین حقانی در بازجویی ساواک گروهها و افرادی را که به دنبال چهرهسازی از آيتالله منتظری بعنوان جانشین آيتالله(امام) خمینی بودند را تا حدودی روشن کرده است:
«طلبههای نجفآبادی که یکی از آنها داماد آقای منتظری میباشد که مایلاند آقای منتظری را هر چه میتوانند پر و بال دهند و آنطور که شنیدم از طرف ایشان میان طلاب اصفهانی شهریه تقسیم میکنند که عدهای از طلاب اصفهانی هم با آن مخالفت ورزیدهاند و از گرفتن ان خودداری می کنند و به همین جهت هم اختلافی میان طلاب و فضلاء اصفهانی ایجاد شده است که طرفداران آقای منتظری سخت از آيتالله گلپایگانی آنطور که مشهود است انتقاد میکنند.»
این روانشناسی آقای منتظری را ساواک نه در سال 1356 بلکه حداقل یازده سال قبل از آن شناخته بود. آقای منتظری در خاطرات خود درباره مواجهه با مرحوم آذری قمی در ساواک در سال 1345 درباره اساسنامه گروه 11 نفره آورده است:
«خلاصه ما به طور طبیعی گفتیم این برنامه معمولی بوده و ما اصلاً این اساسنامه و تشکیلات و سازمان فلان و سازمان بهمان سر در نمیآوریم، اتفاقاً بعداً آقای فلسفی میگفت: مقدم گفته ما میدانیم مغز آقای منتظری مغز این چیزها نیست، اما دنبال این هستیم که این اساسنامه از چه مغزی تراوش کرده و کی این را نوشته، ما دنبال او میگردیم...»
میان سه گروه، بخشی از اعضای حزب زحمتکشان مظفر بقایی، تعدادی از اعضای گروه و دوستان شهید محمد منتظری و باند سید مهدی هاشمی، روابط خاصی حاکم بود.
اسدالله بادامچیان درباره ارتباط شهید محمد منتظری و سید حسن آيت گفته است:
«آقای آيت نجفآبادی بود و با آقای منتظری رفیق بود و دیدار و جلسه داشت. شهید محمد منتظری هم سال ۵۷ با آيت همراه بود. محمد منتظری باعث شد تا ارتباط ما با [سید حسن] آيت بیشتر شود...»
اسرافیلیان، از اعضای حزب زحمتکشان مظفر بقایی، مدعی است که حسن آيت به مبارزه مسلحانه با رژیم شاه معتقد بود:
«سال 1347 بقایی از آيت دعوت کرده بود به یک مراسم یا بهتر بگویم جلسهای که قرار بود از طرف حزب در کوهرنگ تشکیل شود برود و وقتی در آن جلسه شهید آيت با صداقت از جنگ و مبارزه مسلحانه دفاع کرد، بقایی او را از حزب زحمتکشان اخراج کرد. آيت در همان سال 47 گروه زیرزمینی خودش را تشکیل داده بود و میگفت ما دو راه داریم: یا باید بمیریم یا این که دست به اسلحه ببریم که خودش راه دوم را انتخاب کرد.»
آیا این امکان وجود دارد که سیر و حرکت شهید محمد منتظری به سمت اقدامات مسلحانه تحت تأثیر دکتر آيت انجام گرفته باشد؟
به این گفته ابراهیم اسرافیلیان توجه شود:
«من از سال 1341 که امام راحل علیه انجمنهای ایالتی و ولآيتی بیانیه صادر فرمودند، فعالیتهای خود را علیه رژیم شاه شروع کردم. یعنی در ابتدا از پخش اعلامیه آغاز کردم تا این که وارد یک گروه به اصطلاح زیرزمینی شدم. آن گروه را مرحوم شهید آيت تشکیل داده بود و افرادی چون شهید محمد منتظری در آن حضور داشتند.»
حسن آيت و اسرافیلیان هر دو نجفآبادی و همشهری محمد منتظری بودند و در مقطعی محمد منتظری با بخشی از حزب زحمتکشان ارتباط برقرار کرد.
طبق سند مورخ 18/ 2/ 1348 ساواک، محمد منتظری در جلسهای با حضور آيتالله منتظری، شیخ حسین لنکرانی، محمدرضا سعیدی و عدهای دیگر اظهار داشت:
«منتظری اضافه نمود من با بعضی از اطرافیان دکتر مظفر بقایی تازه آشنا شدهام. وضع بقایی چطور است [؟]»
آيتالله منتظری در خاطراتش بقایی را اینطور توصیف کرده است: «دکتر بقایی یک فرد سیاسی و حزبی است و ظاهراً با شاه و دولت بد است...»
نزدیکی و ارتباط تنگاتنگ برخی از اعضای حزب زحمتکشان با آيتالله منتظری بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد و این طیف به دنبال رهبری و قائممقامی ایشان بود.
حسن آيت نوار معروف و جنجالی خود از اهمیت آيتالله منتظری و لزوم قائممقامی او پس از امام خمینی (ره) میگوید و بر لزوم تبلیغ به سود آقای منتظری تأکید میکند:
«آيت: منتها الان ما برنامهمان این است که منتظری باشد یعنی آنجا هم دانشجوها عکسش را ببرند.
مخاطب: روی این مسئله بچهها خیلی حساب میکنند.
آيت: حرفش را بزنند، توی سخنرانی نامی از او ببرند، تمام اینها فعلاً باید روی منتظری باشد تا منتظری رو به روز بزرگتر بشود که اگر اتفاقی برای امام پیش آمد آن وقت دیگر ما خیلی کار نداشته باشیم.
مخاطب: درست است. بچهها روی کلمهای که امام گفته بود منتظری امید من است خیلی حساب میکنند.
آيت: باید این را خیلی در شهر هر چه میتوانند عکس بیشتر پخش بکنند چون بنیصدر عکس این هدفش هست. حتی آن روز عید که تبریک فرستاد برای نجفی فرستاد و برای گلپایگانی و برای شریعتمداری فرستاد ولی برای آقای منتظری نفرستاد.
مخاطب: بنیصدر؟
آيت: مهم نیست، اتفاقاً بهتر بود.»
ارتباطات برخی از اطرافیان آيتالله منتظری با مظفر بقایی و بخشی از اطرافیان او پس از انقلاب ادامه داشت به نحوی که «امید نجفآبادی»، از نزدیکان آيتالله منتظری و سید مهدی هاشمی، در سالهای پس از انقلاب به کرات به صورت تلفنی با مظفر بقایی ارتباط داشت.
آیا آنچه سید حسن آيت و ابراهیم اسرافیلیان دنبال میکردند، یعنی انتقال رهبری نظام جمهوری اسلامی به آيتالله منتظری، نظر مظفر بقایی نیز بود؟
2- امید نجفآبادی و منوچهر قربانیفر
امید نجفآبادی ارتباط بسیار نزدیک با منوچهر قربانیفر داشت. آيتالله منتظری درباره ارتباط امید نجفآبادی و منوچهر قربانیفر میگوید:
«در همان روزها که مصادف با افشای جریان مکفارلین بود، روزی مرحوم آقای امید نجفآبادی نزد من آمد و گفت من قبل از انقلاب با شخصی به نام منوچهر قربانیفر دوست بودهام و او در آن زمان برای چاپ تحریرالوسیله و [جزوه] حکومت اسلامی امام (آيت الله خمینی) مبلغ قابل توجهی کمک کرد؛ او فعلاً دلال اسلحه شده و با مقامات آمریکا و انگلیس نیز رفتوآمد دارد و اوست که واسطه خریدن موشک های تاو توسط ایران از آمریکا می باشد.»
منوچهر قربانیفر عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی
منوچهر قربانیفر عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی و شبکه اداره هشتم [ضد جاسوسی] ساواک و رفیق قدیمی سرتیپ منوچهر هاشمی رئیس آن اداره کل بود. قربانیفر به دلیل پیروزی انقلاب به غرب گریخت و از طریق نفوذ امنیتی و خرابکاریهای تروریستی در جهت براندازی نظام فعالیت کرد و از جمله مسؤلیت شاخه تدارکات کودتا و تهیه سلاحها و مهمات شبکههای آمریکایی و اسرائیلی، پول، خانه، ماشین و دیگر لوازم مورد نیاز در ایران را بر عهده داشت.
قربانی فر را یعقوب نیمرودی کشف کرد. او با برادران عالیخانی، گردانندگان شبکه زیتون، دوست بود و به حسب ظاهر از راه بازرگانی ثروت سرشاری به هم زده بود. بعبارت دیگر، منوچهر قربانیفر عضو شبکه جاسوسی اسرائیل در ایران، معروف به «شبکه زیتون»، بود.
در قضیه مکفارلین، قربانیفر اطلاعات و مدارکی را از طریق امید نجفآبادی دراختیار آيتالله منتظری قرار داد. آيتالله منتظری میگوید:
«این ماجرا یک جریان سری بود، شخصی به اسم منوچهر قربانیفر اهل ایران دلال و واسطه خرید اسلحه و آدم ثروتمندی بود. این شخص رفته بود خارج و با همه اینها مربوط بود. با آمریکا و کشورهای خارج ارتباط داشت. این شخص با مکفارلین نماینده ریگان آمده بود ایران. اینطور که من شنیدم دکتر محمدعلی هادی هم از طرف مسئولین با آنان تماس میگیرد. من اینها را خبر نداشتم. مأمور خرید اسلحه هم یک نفر به اسم محسن کنگرلو، یکی از اعضای سپاه، بود. او واسطه بوده که منوچهر قربانیفر برای آنها اسلحه و قطعات خریداری کند. این اسلحه و قطعات را آمریکا داشته و آمریکا میخواسته بدین وسیله با ایران رابطه برقرار کند. قربانیفر به ضمانت کنگرلو پول اجناس را داده بوده و کنگرلو در وقتی که میبایست پول را بدهد نداده بود و کار آنان به مشاجره کشیده بود. بعد آقای قربانیفر دو تا نامه به آقای کنگرلو مینویسد که یکی ده صفحه و دیگری نوزده صفحه بود و فتوکپی آنها را خود آقای قربانیفر به عنوان این که من قائممقام رهبری هستم به وسیله مرحوم آقای امید نجفآبادی برای من فرستاد و در واقع با نوشتن این دو نامه جریان را لو داد. چون آقای محسن کنگرلو به وعدههایی که به او داده بود عمل نکرده بود. البته محسن کنگرلو هم یک واسطه بوده. بعد از این که این نامهها دست من رسید تازه فهمیدم که یک چنین جریان و قرارداد و ارتباطی بوده است و مکفارلین و هیئت آمریکایی با قربانیفر به تهران آمدهاند و سلاح آوردهاند.»
3- ارتباطات امید نجفآبادی، منوچهر قربانیفر و مظفر بقایی کرمانی
حجتالاسلام والمسلمین مرحوم حاج سید احمد خمینی درباره امید نجفآبادی نوشته است:
«جناب آقای منتظری! حتماً میدانید که امید نجفآبادی چه مفاسدی داشت و سرنوشت او با قوم لوط گره خورده بود. مگر فروش و چاپ رساله و تحریر و مبارزه موجب میشود که از کسی که محکوم به اعدام است، دفاع کنیم. و اما دفاع شما از آقای امید نجفآبادی هم به دلیل ساده اندیشی شما به جهت القائات و فشارهای همهجانبه و حساب شده افراد بیت شماست که توانستهاند از روح لطیف و حساس شما در جهت خواستهها و اهداف خود استفاده نمایند.»
مظفر بقایی کرمانی
همزمان با واکنش باند سید مهدی هاشمی و بخشی از بیت آيتالله منتظری به قضیه مکفارلین، بخشی از مرتبطین و اعضای سابق حزب زحمتکشان نیز عدهای را در مجلس شورای اسلامی همراه کردند و طی نامهای از وزیر امور خارجه توضیح خواستند.
عباس سلیمی نمین مینویسد:
«محتملاً خط دهندگان به آنان افراد مرتبط با حزب زحمتکشان همچون آقای زوارهای بودهاند. کسانی که در تاریخ معاصر نقش مظفر بقایی را رصد کردهاند به خوبی میدانند که وی چگونه در مقاطع حساس به نفع آمریکا عمل کرده است.»
یکی از امضاکنندگان نامه فوق ابراهیم اسرافیلیان، از حلقه نجفآبادی حزب زحمتکشان مظفر بقایی، است. در این واقعه نیز هماهنگی و همراهی حزب بقایی و جریان مهدی هاشمی را شاهد هستیم.
4- قتل آيتالله شمسآبادی
درباره روابط بخشی از افراد نزدیک به مرحوم آيتالله منتظری و شهید محمد منتظری با ساواک مطالب و شایعاتی وجود داشته است.
همچنین درباره سفر برخی از اعضای گروه محمد منتظری به قدس اشغالی (دولت غاصب صهیونیست)، در زمان شاه، با عنوان «نفوذ در اسرائیل»، نیز ابهامات جدی وجود دارد.
آيتالله شمسآبادی
در این رابطه، نزدیکی سید مهدی هاشمی با مرحوم آيتالله منتظری و شهید محمد منتظری قابل تأمل است.
سید مهدی هاشمی از سال 1346 به خدمت ساواک در آمد. او در ایام خدمت سربازی نیز در واحد ضداطلاعات ارتش و دادرسی کل ژاندارمری مشغول به کار شد و در فعالیتهای امنیتی و مخفی تجربیاتی کسب کرد.
در گزارش ساواک چنین آمده است:
«سیدمهدی هاشمی پس از انجام خدمت سربازی و آگاه شدن از اوضاع اجتماعی مملکت روی منبر علاوه بر آن که مطالبی برخلاف امنیت مملکت یا مصالح آن عنوان ننموده، اغلب در اطراف انقلاب سفید شاه و مردم و اثرات آن و همچنین اشرافیت در مملکت صحبت و در خاتمه با بیان استقلال مملکت صراحتاً به شاهنشاه آریامهر و خاندان جلیل سلطنت دعا نموده است.»
روابط ساواک و سید مهدی هاشمی بعدها در ماجرای قتل مرحوم شمسآبادی و دستگیری مهدی هاشمی تقویت شد.
سید مهدی هاشمی با جلال میرلوحی (درجهدار بازنشسته ارتش و عامل شاخص ساواک استان اصفهان) و میرزا آقا رضوی نجفآبادی (فرزند سید جلال، مسئول عملیات و سربازجوی ساواک اصفهان) مرتبط شد تا فعالیتهای آقای منتظری و محمد منتظری و دیگران را گزارش کند:
«رضوی از من خواسته بود چنانچه از محمد منتظری سرنخی پیدا کردی و یا از رفتوآمد آيتالله منتظری اطلاع حاصل کردی به ما اطلاع بده که یک بار که آيتالله منتظری یک نصف روز برای استراحت به منزل آمده بودند به آنان گفتم.»
ارتباطات سید مهدی هاشمی و ساواک در جریان جنجال کتاب «شهید جاوید» و قتل آيتالله شمسآبادی به اوج رسید و به همین دلیل، علیرغم مشخص بودن قاتلین، احکام صادره از سوی دادگاه در زمان شاه به مرحله اجرا در نیامد.
با توجه به نزدیکی آقای شمسآبادی به آيتالله العظمی خویی (ره)، ساواک به دنبال ایجاد اختلاف میان این دو مرجع بزرگ تقلید بود که ایجاد درگیری میان حوزههای علمیه نجف و قم و طرفداران و مقلدین امام و آقای خویی را در پی داشته باشد و انشقاقی زشت در میان شیعیان ایجاد کند.
در سال 1355 سید مهدی هاشمی و یارانش به دلیل قتل آيتالله شمس آبادی دستگیر و زندانی شده و تعدادی از آنها به اعدام محکوم شدند. مهدی هاشمی طی نامهای به ریاست ساواک اصفهان تمایل خود را به همکاری [بیشتر] اعلام کرد و برای اخذ تخفیف در مجازات اطلاعات خود را در اختیار ساواک گذارد. با طولانی شدن روند پرونده سرانجام آنها در روزهای منتهی به ۲۲بهمن 1357 از زندان گریختند.
محمد غرضی میگوید:
«در سال 1354 قتل شمس آبادی به وقوع پیوست و آقای سید مهدی هاشمی متهم به قتل شد و دستگاههای حکومتی آن موقع تشخیص داد که موضوع مکتوم بماند در سال 1356 وقتی که در سوریه آقای محمد منتظری و بنده و جمعی دیگر تصمیم به اعتصاب غذا در پاریس گرفتیم برای این که نام سید مهدی هاشمی بین زندانیان سیاسی مطرح شود اختلاف نظر بوجود آمد عکس آيتالله منتظری وسط قرار گرفت و در یک ضربدر 13 نفر از زندانیان سیاسی، آن موقع به صورت تبلیغی در پاریس مورد توجه عامه مردم ایران قرار گرفتند. اختلاف جمعی از ما با آقای محمد منتظری سر سید مهدی هاشمی بالا گرفت. ایشان معتقد بود که آقای سید مهدی هاشمی با تراز بالاتر از بقیه به امور سیاسی پرداخته است و بایستی اسم ایشان ردیف اول باشد و ما مخالف بودیم. بالاخره ما پوستر خود را چاپ کردیم و آقای محمد منتظری هم پوستر سید مهدی هاشمی را چاپ کرد.»
علی جنتی از توصیه محمد منتظری به مهدی هاشمی به منظور تبدیل پرونده از جنایی به سیاسی خبر میدهد:
«مرحوم محمد منتظری که ارتباط بیشتری با سید مهدی هاشمی داشت، برایش پیغام فرستاد که این جریان به صورت جریان جنایی در حال بررسی است. اگر قضیه پیش برود به طور قطع شما را اعدام میکنند، بهتر است شما بیایید مطرح کنید که اصلاً مسئله ما مسئله جنایی نیست و کاملاً سیاسی است و به خاطر سوابق مبارزاتی که داریم رژیم ما را دستگیر کرده و این اتهامات را به ما بسته است. پس از رسیدن پیغام، سید مهدی از داخل زندان شروع کرد به نامهنگاری به مجامع حقوق بشر، سازمان عفو بینالملل و سایر سازمآنهایی که آن زمان به حمآيت از حقوق بشر معروف بودند. مرحوم محمد منتظری در جمع دوستان و در خارج هم گفت که ما نیز باید این جا روی این مسئله سر و صدا کنیم و جوی بسازیم که رژیم مجبور به عقبنشینی شود. ناگفته نماند که من اکنون تردید دارم در این که آیا واقعاً محمد منتظری میدانست که ایشان در قتل شمسآبادی شریک است یا نه؟ و آیا با علم به این که ایشان شریک است میخواست مسئله را سیاسی بکند و یا این که واقعاً فکر میکرد که اتهام ناروایی به ایشان زدهاند و برای دفاع از ایشان این کار را کرد. مرحوم محمد منتظری نامههای دفاع از مهدی هاشمی را به مجامع بینالمللی میفرستاد و حتی برخی را به بعضی مطبوعات لبنان میداد. وی در این باره نامهای نیز برای جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا فرستاد زیرا کارتر در آن سالها شعار دفاع از حقوق بشر را سر داده بود.»
5- مهدی هاشمی و غروی:
سید مهدی هاشمی و اطرافیانش به شدت تحت تأثیر سید محمدجواد غروی بودند. این تأثیرپذیری به حدی بود که مهدی هاشمی قتل شمسآبادی را متأثر از افکار غروی اعلام کرد.
طبق مجموعه اسناد منتشرشده ساواک (کتاب نوزدهم، صفحات ۱۹۴ و ۱۹۵) سید جواد غروی فرزند علیاصغر غروی از افراد مورد وثوق ساواک بود و ساواک او را از روحانیون مثبت و علاقمند به رژیم شاه معرفی کرده است.
علی اصغر غروی در کنار سید جواد غروی
دکتر سید علیاصغر غروی فرزند محمدجواد غروی، مراد مهدی هاشمی، مورد توجه و همکار سرلشکر منصور قدر رئیس اداره کل دوم ساواک و بعدها سفیر شاهنشاه در اردن و لبنان بود.
6- پس از انقلاب
در پرونده مهدی هاشمی آمده است:
«محمد قاسم زاده سفرهایی به خارج از کشور دارد... و علی هاشمی رفسنجانی و محسن صانعی نیز با او همکاری دارند... یک بار به من گفت درمورد افغانستان چنانچه به اسلحه برای مجاهدین نیاز داشته باشید ما از طریق اروپا میتوانیم تهیه و تأمین کنیم. گفتم چطور؟ گفت... یک نفر که وابسته به سازمان CIA میباشد به من گفته هر مقدار اسلحه که خواسته باشید در هر جای جهان میتوانیم تحویل شما بدهیم... یک بار دیگر می گفت... به اروپا رفته بودیم و در یکی از هتلهای سوئیس با یک هیئت عالیرتبه نظامی اسرائیلی ملاقات کردیم...»
نکته پایانی:
ساواک، موساد و سایرسازمآنهای اطلاعاتی با توجه روان شناسی آيت الله منتظری، اورا درحلقه ای محصور ساختند که برخی از افراد این حلقه ازعناصر مرتبط و نزدیک به آنها بود.
باتوجه به افرادکاشته شده توسط این سرویسها اطراف ایشان و ساده لوحی و دهن بینی و عدم دوراندیشی آيت الله منتظری، گزینه مناسبی برای آنهامحسوب می گردید.
بخشی از اطرافیان آقای منتظری درشبکه زیتون تعریف شده بودند مانند امید نجف آبادی، بخشی نیزکه قبل از انقلاب با ساواک کار می کردند پس از انقلاب در اختیار موساد قرارگرفتند واز آنجا هدآيت شده اند. به این دلیل که برخی ازکارکنان امنیتی ساواک که با کیس های وِیژه مربوط بودند مانند پرویز ثابتی مدیرکل سوم ساواک(امنیت داخلی)، رضاعطارپور با نام مستعار دکترحسین زاده معاون ودوست نزدیک ثابتی درزمان وقوع انقلاب به اسرائیل رفتند وبه فعالیت خود در موساد ادامه دادند.
این حلقه قبل و بعد از انقلاب مهمترین تاثیررا بر آيت الله منتظری داشته است و اگر نبود عنايت الهی و رهبری های هوشمندانه حضرت امام(ره)، این انقلاب ازمسیر ایشان دراختیار بیگانگان قرارمی گرفت.
اونوقت چرا آیت ترور شد؟
محسن کنگر لو اخیرا طی مصاحبه ای گفته است که منوچهر قربانی فر را علی یونسی دادستان نظامی بدلیل همکاری خیلی خوبش در کودتای نوژه به وی وصل کرده بود!
منوچهر قربانی فر در پرونده حمله هوائی طبس که حدود دوماه قبل از کودتای نوژه بود دستگیر شد و در تمامی اسناد و مصاحبه های پخش شده از سوی دست اندرکاران آنروز اطلاعاتی قبل از کودتای نوژه از زندان فرار میکند و در کودتای نوژه هم مسئول شاخه تدارکات بود و دستگیر نمی شود .
دوماه بعد از کودتا ودر آستانه حمله صدام همین قربانی فر با نام مستعار منوچهر سوزنی مسئول فراری دادن سران ضدانقلاب (عناصری مانند تیمسار مدنی )بوده است .
...
نتیجه:
1-آقای یونسی که عضو تشکیلات قبل از انقلاب علی جنتی بوده است و این تشکیلات قادر بوده افرادی مانند زهرا پیشگاهی فرد و شوهرش شریف خانی را جهت جمع آوری اطلاعات نظامی برای الفتح به اسرائیل اعزام کند !!!؟
2-کاپیتولاسیون واقعی بلکه مصونیت آهنین منوچهر قربانی فر در پناه چه کسانی غیر از همین آقایان بوده است؟!
3- بعدا ارسال خواهم کرد
نکته عجیب کمک مالی قربانی نفر برای چاپ تحریر الوسیله امام است !!! مگر قربانی فر ساواکی نبود چطور کمک مالی کرد ؟ ثانیا اگر قربانی فر قصد براندازی داشت چطور در ماجرای کودتای نوژه کمک کرد وبعد راحت از ایران فرار کرد ؟ آدم سرش گیج میره به خدا .البته در این متن جایی به نقل از مرحوم سید احمد در جواب مرحوم منتظری می گوید: کمک کردن برای چاپ تحریر الوسیه و... مانع اعدام نمی شود یعتی سید احمد هم غیر مستقیم تایید می کند که امید نجف ابادی بواسطه قربانی فر برای جاپ تحریر الوسیله پول داده است حالا این سط چی گیر قربانی فر می امد مگر ساواکی نبود؟ بابا من گیج شدم نکند خدای ناکرده ...
نه نه نه نه نه