آيا حصر برداشته شده است؟
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، محمدجواد اخوان نوشت:
انتشار اظهارات منسوب به يكي از سران فتنه - كه در حصر قانوني به سر ميبرد- در فضاي مجازي و رسانههاي ضدانقلاب در روزهاي اخير نكات قابل تأملي را با خود به همراه داشته است كه در خور بررسي است.
اولين نكته قابل تأمل زمان انتشار اين اظهارات است. در آستانه سالگرد 9 دي بهعنوان روزي كه موج حماسه ملت خاموشي آتش فتنه را سبب شد، ميتوان انتشار اين اظهارات را واكنشي انفعالي از سوي فتنهگران در قبال بصيرت امت و تلاشي نافرجام و براي جلوگيري از ميرايي نهايي فتنهگران دانست.
دومين نكته، گاف مضحكي است كه ضمناً درون انتشار اين اظهارات وجود دارد و به نحوي ميتوان از آن به پارادوكس اينان ياد كرد. اگر اينان حقيقتاً آنطور كه ادعا ميكنند، محصور هستند چگونه اظهاراتشان رسانهاي ميشود و حقيقتاً اين اظهارات متعلق به شخص آنها است؟ پس از چه محدوديتي شكايت دارند؟ در يك فرايند عقلاني ناچاريم كه يكي از دو نتيجهگيري منطقي را بپذيريم، يا اين اظهارات، آنگونه كه رسانههاي جريان فتنه گفتهاند، متعلق به اينان نيست –كه اين دليل واضحي خواهد بود بر دروغگويي رسانههاي فتنه- يا آنكه اين اظهارات دقيقاً متعلق و منسوب به فتنهگران هستند كه در صورت پذيرش اين فرض، عملاً ادعاي محدوديت براي سران فتنه زير سؤال ميرود.
آيا مخاطبان از اين رسانهها نميپرسند كه اين چه حصري است كه فرد در آن ميتواند نظام سياسي را همچنان به چالش بكشد و اظهارات او به بيرون درز پيدا و رسانهاي شود؟
نكته قابل تأمل سوم متوجه نهادهاي ذيربط و مسئول است. همانگونه كه ميدانيم بر اساس اظهارات مقامات ذيصلاح هيچ تغييري در وضعيت سران فتنه به وجود نيامده و پس از انتخابات رياست جمهوري يازدهم هم كه عملاً بار ديگر سلامت نظام انتخاباتي كشور با فاصله 0. 7 درصدي نامزد پيروز، به اثبات رسيد، مماشات و تساهل با آنان كه به نظام اتهام تقلب را زدند، وجهي ندارد.
به نظر ميرسد رسانههاي وابسته به فتنهگران با زيركي و هوشمندي تلاش ميكنند با انتشار اين اظهارات، واكنش عمومي و دستگاههاي ذيربط را در قبال آن بسنجند. در اينجا بايد از نهادهاي ذيربط پرسيد چرا در مقابل تاكتيك محكزني اصحاب فتنه سكوت اختيار كردهاند. آيا جز اين است كه ممكن است برخي خوشخيالانه تصور كنند دستگاههاي قانوني كشور به دنبال تساهل يا حتي رفع حصر اينان و اين اظهارات نيز نشانه از شروع اين روند است؟
همانگونه كه ميدانيم مطالبه عمومي و بهحق امت حزبالله از مراجع ذيربط، محكوميت سران فتنه به اشد مجازات بوده و هست و بههيچعنوان پذيرفتني نيست كه وضع موجود برخي نخبگان سياسي را به اين طمع اندازد كه از اين آب گلآلود ماهي خود را گرفته و به دنبال تقويت سرمايه اجتماعي خود از طريق مماشات يا حتي احساس تساهل با فتنهگران باشند.
بازگشت و عاديسازي فعاليت و موضعگيري فتنهگران، آنگونه كه به نظر ميرسد مطمحنظر عدهاي است، علاوه بر آنكه در تضاد كامل با منافع ملي و امنيت ملي كشور است به زيان خود تسهيلگران نيز هست. فعاليت آزادانه كساني كه در عمل عدم پايبندي خود را به همه ضوابط قانوني كشور نشان دادهاند، علاوه بر آنكه احتمال تكرار اقدامات غيرقانوني آنان را فراهم ميكند، زمينه را براي بروز بيقانونيهايي از سوي ديگراني –كه لزوماً با اين تسهيلگران همسو نيستند- را نيز به دنبال خواهد داشت. آيا براي مواجهه با موج قانونگريزي و قانونستيزي ناشي از روند فوق انديشيدهاند؟
به نظر ميرسد برخي از آناني كه به دنبال باز كردن درها به روي سران فتنه هستند، دچار يك نوع رودربايستي با بخش اندكي از سرمايه اجتماعي ظاهري خود هستند كه از قضا اين بخش كوچك سرمايه اجتماعي مانند خود فتنهگران روحيه پرخاشگر و صداي بلندي دارد. بلندي صدا و پرخاشگري اين بدنه موجب ميشود صداي اكثريتي كه مطالبات ديگري از جمله بهبود معيشت دارند، شنيده نشود. آنگونه كه در سال 88 طبقهاي مرفه با فرياد بلند و هياهو و هوچيگري تلاش كرد صداي اكثريت خاموش شنيده نشود.
آيا تساهلكنندگان و تسهيلگراني كه از روي رودربايستي با اين طبقه كوچك به دنبال تأمين نظر آنان هستند، به قسمت بعدي ماجرا فكر كردهاند؟ آيا از خود نپرسيدهاند كه باز شدن درهاي فعاليت روي فتنهگران، همين سرمايه اجتماعياي را كه براي جلبنظر آن اين قدر به تكاپو افتادهاند، خواهد ربود و اين طبقه خاص ديگر فيلشان به ياد هندوستان خواهد افتاد؟ آيا از اين نميهراسند كه اين جماعت از اينان نيز عبور خواهند كرد؟
با اين تفاسير، واقعيت صحنه از دو حال خارج نيست! يا حقيقتاً تلاشهايي پنهاني براي مهيا شدن فضا براي فتنهگران در حال پيگيري است كه اولاً ملت بصير ايران نخواهد گذاشت به موفقيت بينجامد و در فرض موفقيت هم بازنده اصلي آن همان جرياني است كه نابخردانه اين مسير را فراهم آورده است.
حالت ديگر آن است كه اتفاقاً جريان بازيگر ميدان هوشمندانه در اين صحنه فعالشده و با تاكتيك «كجدار و مريز» اولاً مانع از شكست سرمايه اجتماعي خود شده و از طرف ديگر نميگذارد با حضور فتنهگران رقيبي براي خود در عرصه سياسي پيدا شود. در اين حالت ميتوان گفت فتنهگران و حاميانشان همانگونه كه يكبار فريب نظام سلطه را خورده و پياده نظام مطامع استكبار و صهيونيسم شدند، اين بار نيز بازيچه جريان هوشمند سياسياي شدهاند كه بهخوبي ميداند از مهرهها چگونه استفاده كند.
ارسال نظر