لاری: عارف نامزد اصلاحطلبان نبود
به گزارش پارس، وزیر کشور دولت اصلاحات در گفتگو با مهر، دو ساز و کار جدید اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس آینده را تشریح کرد.
سید عبد الواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات است. او که پس از استیضاح عبدالله نوری به این وزارت خانه رفت در روز رای اعتماد خود در مجلس پنجم برخورد با تضارب آرا را مهترین برنامه کاری خود دانست. موضوعی که در این مصاحبه بر آن تاکید دارد و معتقد است وزارت کشور باید زمینه گفتگو میان عقاید فکری و احزاب مختلف را فراهم کند. این عضو مجمع روحانیون مبارز می گوید که حمایت اصلاح طلبان ار دولت کاملا راهبردی و استراتژیک است و به مقطع زمانی هم برنمیگردد. وی همچنین به انتخابات سال 92 اشاره می کند و بر این باور است که عارف به توصیه اصلاحطلبان وارد عرصه انتخابات نشده بود. و نه روحانی و نه عارف کاندیدای اصلاح طلبان نبوده اند.
موسوی لاری به جریان اصولگرا پیشنهاد می کند که به جای نگاه حذفی، خودشان را تقویت کنند، با مردم آشتی و ارتباطشان را با مردم بیشتر کنند و از مردم نترسند. چرا که اگر مردم از اصولگرایان کار و عمل ببینند به آن ها رای میدهند. وی همچنین تشکیل حزب از سوی علی لاریجانی را به فال نیک می گیرد و معتقد است این گونه احزابی که از سوی اصولگرایان میانه رو شکل گیرذ به استحکام جریان اصولگرایی کمک می کند. این عضو مجمع روحانیون مبارز تاکید دارد اصولگرایان باید از جهره هایی مانند حجت السلام ناطق نوری استفاده کنند تا آن ها را مدیریت کنند.
او همچنین به اصلاح طلبان توصیه می کند که با بخشهای حاکمیت که درگیر مقوله انتخابات هستند ارتباط بیشتری برقرار کنند تا زمینه حضورشان در انتخابات مجلس شورای اسلامی فراهم شود. وی در ادامه گفتگویش به تشریح سازو کار های جدید اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس و همچنین تشریح فعالیت ها و اهداف شورای مشورتی خاتمی که خودش نیز در آن عضویت دارد یرداخت.مشروح گقتگوبا عبد الواحد موسوی وزیر کشور دولت اصلاحات را ادامه می خوانید:
تعامل اصلاح طلبان با حاکمیت در مقطع کنونی را چگونه ارزیابی میکنید؟
این سوال خیلی کلی است اما نکتهای که همواره بر آن تاکید کردم این است که اصلاحطلبان بخشی از حاکمیت هستند. یعنی اینگونه نیست که حاکمیت در یک مسیر باشد و اصلاحطلبان در مسیر دیگری باشند. ما معتقد هستیم جریانات سیاسی درون نظام که زیر چتر قانون اساسی حرکت میکنند و دل مشغولی جز اصول قانون اساسی و تقویت نظامی که برآمده از قانون اساسی است، ندارند اعم از اصولگرا و اصلاحطلب اینها بخشهایی از نظام هستند. ما میتوانیم بگوییم رابطه اصلاحطلبان با قوه قضاییه که بخشی از نظام است چگونه است یا رابطه قوه مقننه یا مجریه با اصلاحطلبان به چه صورت است. اینها قابل بررسی است. یعنی در عین اینکه اصلاحطلبی یک جریان اصیل انقلابی و بخشی از نظام است اما در قوه مقننه حضور کمرنگتری دارد و در قوه مجریه حضورش پررنگتر است. حضور اصلاحطلبان در قوه قضاییه نیز کمرنگ است و فقط در زمان مرحوم آیتالله بهشتی و موسوی اردبیلی و موسوی خوینی ها که دادستان بودند حضور داشتند که آن هم از موضع اصلاحطلبی و غیراصلاحطلبی در آن زمان نبود و این تفکیکی که الان بین این دو جریان صورت گرفته وجود نداشت. بنابراین سوال شما را اینگونه میخواهم پاسخ دهم که اصلاحطلبی به عنوان بخشی از موجودیت و سرمایه اجتماعی جامعه ما ارتباطش با ارکان نظام خیلی خوب است منتهی حضورش در یک بخش پررنگتر از بخش دیگر است و قوه مجریه با توجه به انتخابات و تغییراتی که شکل گرفت و اصلاحطلبان به عنوان عقبه قوه مجریه در شکلگیری دولت نقش داشتند و حضورشان چه به عنوان حامی و چه به عنوان همکار پررنگتر است. اما با توجه به اتفاقاتی که در انتخابات مجلس افتاد و تعداد زیادی از نیروهای اصلاحطلب توسط دستگاههای نظارتی و اجرایی رد صلاحیت شدند حضور این مجموعه در قوه مقننه کمرنگتر شده است که عاملش هم برخورد حذفی جریان اصولگراست.
شما در صحبتهایتان به حضور اصلاحطلبان در قوه مجریه و حمایت از دولت اشاره کردید؛ حمایت اصلاحطلبان از دولت تاکتیکی است یا گفتمانی؟
ما معتقد هستیم در انتخابات 92 یک گفتمان مسلط وجود داشت که نمادش آقایان جلیلی و ولایتی و تا حدودی قالیباف بودند. این جریان همه ارکان اداره کشور در اختیارش بود؛ از قوه مجریه تا مقننه و قضاییه و همه اجزای تصمیمگیر و تصمیمساز پشتیبان آنها بود. رسانه ملی در اختیارش بود. گفتمان این جریان، گفتمان اصولگرایی بود که 8 سال دوره احمدینژاد مدیریت اجرایی به صورت کامل در اختیارش بود و در سایر حوزهها نیز همه موید و همراهش بودند. نهادهای حکومتی مانند بسیج و سپاه نیز پشتیبانش بودند. یک گفتمان دیگر گفتمان اصلاحطلبی بود که اصلاحطلبان کاندیدای اصلیشان آقای خاتمی و بعد آقای هاشمی بود که آنها نیامدند و یا نگذاشتند که بیایند. سرانجام اصلاحطلبان با مصلحتاندیشی خردورزانه به اجماع رسیدند و آقای روحانی محور اجماع آنها شد. وقتی اصلاحطلبان از آقای روحانی قبل از اینکه رئیسجمهور باشد حمایت کردند، به طبع برای تداوم همان آرمانها که اصلاحطلبان از روحانی حمایت کردند امروز هم حمایت میکنند. این حمایت، حمایت تاکتیکی مقطعی نیست بلکه حمایت راهبردی است که قبل از شکلگیری دولت با یک محاسبه خردورزانه به این نتیجه رسیدند و این حمایت تداوم داشته و خواهد داشت و کاملا راهبردی و استراتژیک است و به مقطع زمانی هم برنمیگردد. البته معنای این حرف این نیست که اصلاحطلبان همه تصمیمات ریز و درشتی که در دولت گرفته میشود از نظر آنها عبور میکند و یا از آن حمایت میکنند، ممکن است به پارهای از تصمیمات هم انتقاداتی داشته باشند حتی در درون خود ممکن است اختلافنظر داشته باشند ولی داستان حمایت اصلاحطلبان از دولت شکل گرفته و با حمایت این مجموعه کارش را ادامه میدهد.
با کنارهگیری عارف که کاندیدای اصلاحطلبان بود آنها به حمایت از روحانی پرداختند که کاندیدای اصلی آنها نبود. الان در این برهه از زمان استراتژی اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت چیست؟
من اول باید یک اصلاحی بکنم؛ نه عارف و نه روحانی هیچکدام کاندیدای اصلاحطلبان نبودند؛ اصلاحطلبان اول روی خاتمی و بعد روی هاشمی نظر داشتند که منتفی شد. در نهایت کاندیدایی نداشتند. روحانی و عارف مستقلا و به صورت فردی کاندیدا شدند، عارف چهره اصلاحطلب بود و طبعا خیلی از چهرههای اصلاحطلبی نیز به او علاقهمند بودند. ولی عارف به توصیه اصلاحطلبان وارد عرصه انتخابات نشده بود. عارف همین الان از نیروهای خوب اصلاحطلبی است. اصلاحطلبان با توجه به اعتقاداتی که دارند بر این باور هستند که نظام جمهوری اسلامی نظامی بر پایه رای مردم و در چارچوب مقررات اسلامی است، رای مردم یک رای تزئینی نیست. از نظر اصلاحطلبان تنها معبری که برای حضور در عرصه مدیریت وجود دارد انتخابات است تا سلیقههای مختلف خود را در جامعه نشان دهند و اگر این معبر بسته شود مسیر حکومت مسیر منهای جمهوریت میشود. این دعوایی است که ما مدتها با اصولگرایان داریم. ما میگوییم وقتی شما بعد جمهوریت نظام را تضعیف میکنید اسلامیت نیز تضعیف میشود. اتفاقی که در 8 سال دوران حاکمیت اصولگرایان رخ داد. اصلاحطلبان همیشه معتقد بودند که باید از طریق انتخابات و آرای مردم در قدرت بود. اگر کسی را نخواستند نباید باشد و اگر به کسی اعتماد کردند باید از همه ظرفیتهایش استفاده کنند که خواستهها و تمایلات مردم را محقق کنند. حضور در انتخابات یک فرصت و یک تکلیف است و ما احساس میکنیم اگر بخواهیم خدمت کنیم تنها از طریق انتخابات وارد عرصه خدمت میشویم، به همین علت ورود به عرصه انتخابات را یک وظیفه ملی تلقی میکنیم. الان که انتخابات مجلس نزدیک است اصلاحطلبان با نگاه به گذشته و با امید کم شدن مشکلاتی که در گذشته پیش پایشان بوده است وارد قصه انتخابات میشوند و حضوری فعال خواهند داشت، اما متاسفانه اصلاحطلبان با یک پدیده نامیمونی روبهرو هستند و آن استفاده جناح مقابل از ابزارهای حاکمیتی برای حذف جریان اصلاحطلب است. جریان اصولگرا به جای آنکه در فکر رقابت درست باشد و به جای آنکه خود را به آرای مردم عرضه کند و حکمیت نظر مردم را بپذیرد از ابتدا تا انتها به دنبال حذف جریان رقیب است و این به الان هم اختصاص ندارد. در مجلس چهارم 44 نفر از نمایندگان اصلاحطلبان و عده زیادی از نامزدهای منتسب به خط امام را ردصلاحیت کردند. در مجلس پنجم اصلاحطلبان خودشان کمتر حضور پیدا کردند و مجلس ششم اصلاحطلبان در فضای باز رقابت کردند و اکثریت کرسیهای مجلس را به دست آوردند. در مجلس هفتم 86 نفر از اعضای اصلاحطلب مجلس ردصلاحیت شدند و نزدیک به 2 هزار نفر در سایر استانها نیز رد شدند. مجلس هشتم و نهم نیز چنین پیشینهای دارد. اگر مجلس دهم نیز بنا باشد همینگونه عمل شود یعنی جریان اصولگرا به جای ساماندهی یک رقابت سالم درصدد حذف رقیب باشد این موانع همچنان وجود خواهد داشت و متاسفانه نظام از همین معبر آسیب میبیند. نباید اکثریت مردم را از کاندیدای مورد نظرشان محروم کنیم. اینگونه باعث دلخوری و دلسردی شوند. حضورشان در عرصههای مختلف با اکراه روبهرو میشود. ما همیشه توصیهمان به جریان مقابل این بوده که به جای نگاه حذفی، خودتان را تقویت کنید، با مردم آشتی کنید، ارتباطتان را با مردم بیشتر کنید و از مردم نترسید. مردم اگر از شما کار و عمل ببینند به شما رای میدهند. فکرتان را ارائه کنید و نگرانی مواجهه با مردم را نداشته باشید، برنامه اصلاحطلبان برای حضور یک برنامه قطعی است و راهبردشان این است که از کانال و معبر انتخابات و رای مردم در حکومت باشند و خدمت کنند.
نقش شورای مشورتی خاتمی در تصمیمگیریهای کلان اصلاحطلبی چیست و این شورا اکنون چه فعالیتهایی برای انتخابات آغاز کرده است و شما چه مسئولیتی در این شورا بر عهده دارید؟
شورای مشورتی خاتمی به این شکل صورت گرفت که برخی از احزاب اصلاح طلب و مدیران دوره اصلاحات و چهره های مختلف اجتماعیٰ سیاسی فرهنگی و سلایق گوناگون که به نحوی علاقه داشتند در صحنه حضور داشته باشند بر محوریت خاتمی اتفاق نظر پیدا کردند و پیشنهاد دادند ایشان گروهی را دور هم جمع کند و این جمع، برآیند حضور همه سلیقهها و گرایشات و نحلههای درون جبهه اصلاحات باشد، در حقیقت شورای مشورتی محلی برای تجمع گرایشات مختلف اصلاحطلبی است. این شورا قبل از انتخابات سال 92 شکل گرفت و تا به امروز ادامه دارد، کارگروههایی در مجموعه ساماندهی شده از جمله کارگروه استانی، سیاسی، اجتماعی، رسانه و مدیریتی. در یک مقطعی شورای مشورتی و خود آقای خاتمی خواست تا موضوع انتخابات در دستور کار قرار گیرد و به طبع دو کارگروه استانی و سیاسی مکلف به انجام این وظیفه شدند. جلسات مشترکی گذاشتند و روی مسئله انتخابات فکر و برنامهریزی کردند مهمترین جهتگیری شورای مشورتی و و اولین گام عملی این کارگروهها انسجامبخشی بین جریان اصلاحات است اما بنا نیست این شورا انتخابات را مدیریت کند بلکه در حوزههای انتخابیه نیروهای فعالی حضور دارند که مدیریت میکنند و در مرحله بعد احزاب و تشکلهای سیاسی هستند که باید فعال شوند، کارها به خود حوزههای انتخابیه سپرده میشود و اینگونه نیست که عدهای در تهران بنشینند و بگویند مثلا در ابرقو چه کسی باید کاندیدا شود و چه کسی نشود. این روش غلطی است که بعضا در گذشته وجود داشته است. در تهران باید راهبردها و خطوط کلی مشخص شود که کار شورای مشورتی همین است. در شورا، راهبرد کلی مد نظر قرار می گیرد و اینکه چه کسی کاندیدا شود و چگونه انتخاب شود باید به خود شهرستانها واگذار شود.
الان در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات کمیته انتخابات شکل گرفته است. آیا فعالیتهای این شورا با شورای مشورتی خاتمی به نوعی موازیکاری نیست؟
نه. به همه احزاب گفته شده برای ورود به انتخابات فعال شوند در شورای مشورتی هم بر این مسئله تاکید شده است. در شورای هماهنگی نیز انسجامبخشی بین احزاب دنبال میشود و تاکید می شود که تعیین مصادیق کار شورای مشورتی نیست و مصادیق در حوزههای انتخابیه مشخص میشوند و در نهایت شورای هماهنگی که اکثریت اعضای آن در شورای مشورتی عضویت دارند با کارگروه شورای مشورتی مکانیزم مشترکی خواهند داشت.
شما در سخنرانی اخیرتان در مشهد گفتهاید اصلاحطلبان باید سازوکار جدیدی برای انتخابات در نظر بگیرند. این سازوکار جدید چیست؟
دو سه مسئله وجود دارد. یکی سازوکار درونتشکیلاتی است که همان انسجامبخشی و نگاه واحد داشتن در جریان اصلاحات است و دیگری نوع تعامل با جریانات مقابل. اصلاحطلبان باید با بخشهای حاکمیت که درگیر مقوله انتخابات هستند ارتباط بیشتری برقرار کنند. شورای نگهبان و وزارت کشور و هیات های نظارت طبق قانون شورای نگهبان مسئول نظارت بر روند کلی انتخابات هستند.اگر فردی احساس کرد که در مرحله اجرا به آن ظلم شده باید به شورای نگهبان مراجعه کند و شورای نگهبان بگوید که هیات اجرایی خوب عمل کرده است یا خیر. ابتدا به ساکن شورای نگهبان نباید درباره صلاحیت افراد اظهار نظر کند. در مجلس پنجم و در دوران ریاست آقای ناطق نوری مصوبهای در مجلس به تصویب رسید و نحوه بررسی صلاحیت کاندیداها را در شورای نگهبان مشخص کرد. طبق این قانون رای شورای نگهبان برای عدم صلاحیت است یعنی شورای نگهبان نمیتواند بگوید صلاحیت برای من احراز نشده، فقها و حقوقدانان شورا باید عدم صلاحیت برایشان اثبات شود. به صرف اینکه یک نفر التزام ندارد و یا ولایت ندارد را نمیتوان از گردونه رقابت خارج کرد. درست است که شورای نگهبان یکی از نهادهای کلیدی است و اختیارات فراوانی دارد اما مثل همه نهادها وظایفی دارد که باید طبق قانون به آن عمل کند و اگر خارج از وظایفش عمل کرد باید جوابگو باشد. قانون نحوه رسیدگی به صلاحیت ها و اختیارات در شورای نگهبان و حوزه عمل و اختیارات شورای نگهبان را مشخص کرده است. شورای نگهبان باید اثبات کند فلانشخص صلاحیت ندارد که این هم کار سختی است. به راحتی نمیتوان کسی را که مسلمان است معتقد به اصول دین و پایبند به شرع است با برچسب عدم التزام از صحنه خارج کرد. این یکی از کارهایی است که اصلاحطلبان باید به آن فکر کنند و با سران قوا صحبت کنند و موانعی که پیش پای جمهوریت نظام است را حل کنند. این موانع پیش پای اصلاحطلبان نیست بلکه پیش پای جمهوریت نظام است.
شما در دوران اصلاحات وزیر کشور بودید. عمده تفاوت وزارت کشور در دولت روحانی و خاتمی را در چه میبینید؟
خیلی دوست ندارم وارد بحث وزارت کشور شوم و مردم خودشان داوریهایشان را کردهاند.
اما یکی از انتقاداتی که اصلاحطلبان به دولت روحانی دارند بحث وزارت کشور است؟
ما باید به رای مردم گردن نهیم، دولت، مجلس و قوه قضائیه باید داور نهایی را مردم بدانند و خود را خدمتگذار مردم بدانند و همه آنهایی که در این بخش فعال هستند خود را قیم مردم ندانند. وزارت کشور به دلیل اینکه نماینده دولت در مناطق است مدیریت منطقهای دولت از کانال وزارت کشور است. این مسئله را جدیتر بدانند. باید خود را از حب و بغضهای سیاسی کشور خالی کنند و فرمانداران باید برگزارکننده انتخابات باشند نباید جهتگیری چپ و راست داشته باشند بلکه باید امانتدار رای مردم باشند. متاسفانه در پارهای از مواقع موانعی همراه با جهتگیریهایی بوده است. این مسئله انتظار از وزارت کشور آقای روحانی است. اگرچه این انتظار از ناحیه اصلاحطلبان منعکس میشود اما انتظار عامه مردم است. حالا اصلاحطلبان بیشتر روی آن تاکید دارند.
عدهای معتقد هستند اصلاحطلبان به وزیر کشور فشار آوردند تا معاون سیاسی این وزارتخانه از مجموعه اصلاحطلبان باشد. قبول دارید؟
نه. اصلاحطلبان به هیچکس فشار نمیآورند، مطلوب آنها کسی است که به اصل جمهوریت نظام ماننذ اصل اسلامیت آن وفادار باشد. کسی که احزاب را رقیب تلقی نکند و تشکلهای صنفی را همکار بداند نه رقیب. فرمانداران را به سمت بیطرفی هدایت کند. گرایشات حزبی، قومی و قبیلهای را کنار بگذارد. به طبع تلقی ما این است که عناصر اصلاحطلب در این قضیه وفادارانهتر عمل میکنند. پیشینه ما نشان میدهد وقتی عرصه مدیریتی در اختیارشان بوده اصلاحطلبان پایبندی بیشتری داشتهاند. شما از همه احزاب بپرسید که در دوران اصلاحات میدان برای فعالیتشان چگونه بوده و در 8 سال دوره مدیریتی اصولگرایان چگونه بوده. از خود اصولگراها بپرسید. شکلگیری احزاب، یارانهای که برای آنها در نظر گرفته شد و فعالیت خانه احزاب در دوره اصلاحات به رسمیت شناخته شد. ما دوست داریم وزارت کشور به گونهای باشد که احزاب آزادی فعالیت داشته باشند.
آیا شما پیشنهادی برای تصدی این پست به وزیر کشور دادهاید؟
اتفاقا در یک مجلسی وزیر کشور به من گفت: چه کسی را پیشنهاد میدهید؟ من گفتم کسی را بگذارید که بتواند حوزه احزاب را مدیریت و با خود همراه کند وسلایق گوناگون را محترم بشمارد اما من شخصی را پیشنهاد ندادم دلیلش هم این است که ممکن است من کسی را بگویم و وزیر فکر کند دارم نظرم را تحمیل میکنم.
برنامه اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس به طور مشخص چیستٰ آیا اصلاحطلبان و دولت بار دیگر برای انتخابات مجلس با هم ائتلاف میکنند؟
انتخابات مجلس قانونمندی خاص خود را دارد. درست است که در سطح ملی پراکنده است اما با توجه به شرایط انتخابی هر حوزه تصمیمگیری میشود. اصلاحطلبان در هر حوزه متناسب با شرایطی که وجود دارد تصمیم میگیرند و کاندیدا معرفی میکنند. آنها میخواهند نامزد یا کاندیدای معرفی شده برآمده از رای مردم آن حوزه باشد. انتخابات مجلس را نمیتوان یک خطکشی ملی کرد بلکه میتوان خطوط کلی را در نظر گرفت و یک کف و سقف را دید اما آنچه مهم است گرایشات درونی هر حوزه است. به همین دلیل اصلاحطلبان بدون توجه به گرایشات و سلایق مردم حوزه کسی را معرفی نمیکنند.
جایگاه چهرههایی مانند ناطق نوری و عارف در جریان اصلاحطلبی و انتخابات پیشرو چیست؟
آقای عارف جزو مجموعه اصلاحطلبان بوده و هست. آقای ناطق نوری هم به عنوان اصولگرای عاقل، دارای پیشینه خوب و روشنی است، نه آقای ناطق خود را اصلاحطلب میداند و نه جامعه چنین تلقیای دارد. در این مقطع از نظر تحلیل مسایل جامعه، آقای ناطق نوری خیلی به اصلاحطلبان نزدیک است یعنی آقای ناطق مشکلات جامعه را همان میبیند که اصلاحطلبان میبینند. راهحل را همان میبیند که اصلاحطلبان میبینند. در واقع نگاه اصلاحطلبان و ناطق به مشکلات و راهحل آنها به هم نزدیک است. اگر در انتخابات مجلس یک رقابت عاقلانه معنادار بین اصولگرایانی که نگاه ملی دارند و منافع ملی را بر منافع جناحی ترجیح میدهند با اصلاحطلبان برقرار باشد، این یک امر مطلوبی است و آقای ناطق میتواند چهره برجستهای باشد که اصولگرایان عاقل و خردمند را مدیریت کند. البته او بارها گفته بنا ندارد به عنوان کاندیدا در انتخابات شرکت کند. من فکر میکنم آقای ناطق نقش تعیینکنندهای دارد و میتواند آن دسته از اصولگرایان عاقلی را که نگاه ملی دارند سامان دهد که در عرصه حضور داشته باشند و غایب نباشند و صدای افراطیها غالب نباشد. متاسفانه اکنون یک عدهای به نام اصولگرایی صدایشان پرطنینتر از صدای عقلای اصولگرایی شده است. آقای ناطق نوری میتواند پرچم را به دست بگیرد و آن دسته از اصولگرایان عاقل را بسیج کند تا به صحنه بیایند تا این جریان افراطی نماد اصولگرایی محسوب نشود. آقای عارف به عنوان یک چهره اصلاح طلب مقبولی است که می تواند نقش موثری داشته باشد و هست، اینکه در لیست نهایی چه کسی سرلیست میشود این یک حرف انحرافی است. در هر انتخابات مقدمات انتخابات تعیین میکند که چه کسی چهکاره است. بعضیها میگویند فلان کس را میخواهیم به عنوان رئیس مجلس مطرح کنیم اما ما میگوییم انتخابات مجلس مکانیزم خودش را دارد، شما اول باید اکثریت داشته باشید بعد اکثریت را روی یک فرد خاص بسیج کنید تا رئیس شود. هنوز که ترکیب مجلس آینده مشخص نشده نمیتوان برای ریاست آن تصمیم گرفت. برای سرلیست بودن باید ببینیم چه کسانی به صحنه میآیند، مهم است عناصری که به صحنه میآیند. باید صبر کنیم لیستها آماده شود و اینکه آیا اصلا آقای عارف در ذهنش هست که وارد انتخابات مجلس شود، ما که نمیدانیم!
اما خود عارف بارها اعلام کرده آمادگی برای حضور در انتخابات مجلس را دارد؟
نه. آقای عارف بارها اعلام کرده ما فعالانه برای انتخابات تلاش میکنیم. تا الان هم هیچگاه نگفته و کسی از او نشنیده که بگوید من کاندیدای انتخابات مجلس هستم؛ اما عارف گفته برای انتخابات مجلس فعالانه تلاش میکنیم.
اخیرا آقای سحرخیز در مصاحبهای مدعی شده است که اصلاح طلبان خیلی علاقه ای به امام ندارند. ارزیابی شما از رابطه جریان اصلاحات با اندیشه های امام خمینی(ره) چیست؟
اصلاحطلبان هویتشان را از امام گرفتهاند مگر میشود اصلاحطلبی باشد و به این هویت افتخار نکند. آن هایی که این چنین فکر می کنند نه اصلاح طلب هستند ونه امام را می شناسند.
نظر شما درباره حزب لاریجانی چیست؟ آیا این حزب میتواند جایگاه اصولگرایان را برای انتخابات مجلس محکم و تثبیت کند؟
من در مورد حزب لاریجانی چیزی نشنیده ام. اگر چنین اتفاقی بیفتد بسیار شایسته است، لاریجانی و امثال او که اصولگرایان معتدلی هستند اگر حزب داشته باشند که اساسنامه مرامنامه و مانیفست داشته باشد و معلوم باشد چه میخواهند بسیار خوب است. اینکه گفتمان اصولگرایی به این حد از بلوغ سیاسی رسیده که به جای حذف به دنبال اثبات خودش است این همان چیزی است که ما میخواهیم. این کار آقای لاریجانی یعنی اینکه اصولگرایان میخواهند به اثبات خودشان فکر کنند. این را باید به فال نیک گرفت.
در چند روز گذشته حزب ندا از وزارت کشور مجوز دریافت کرد، آیا حضور چنین احزابی به جبهه اصلاحات کمک میکند یا ممکن است باعث تفرقه شود؟
به نظرم احزاب جدید میتوانند نیروهای اصلاحطلب را جذب کنند و آنهایی که تا به حال در حزبی نبودند یا بودهاند ولی به دلایلی در حزبشان نتوانستهاند فعالیت کنند میتوانند آنها را سامان دهند. منتهی ندا یک حزب مانند همه احزاب است، اساسنامه و مرامنامه دارد. قاعدتا نه مدعی فراگیر بودن همه گرایشات اصلاحطلبی است نه این امر واقعی است که او نماینده همه احزاب اصلاحطلب است. بخشی از فعالان اصلاحطلب در این حزب حضور دارند. ما دلمان میخواهد ندا خطوط کلی اصلاحطلبی را رعایت کند اما برای موضوعات خاص هم ممکن است سلایق خاص خودشان را داشته باشند. بودن این احزاب به شرط اینکه توانمندیهایشان را افزایش دهند مفید است.
ممکن است برخی از اعضای جبهه مشارکت که اکنون اجازه فعالیت ندارند با ندا همکاری کنند؟
وقتی یک حزب شکل میگیرد عضوگیری میکند این اعضا ممکن است از اعضای قدیمی اصلاحطلب باشد که در آن حضور داشته باشند ممکن است خود حزب دعوت کند و یا ممکن است خود افراد علاقه نشان دهند. متاسفانه احزاب ما در جمهوری اسلامی استانداردهای لازم را ندارند و تلاش نکردند استانداردهایشان را بالا بیاورند، ندا اگر استانداردهای حزبی را بالا ببرد میتواند موفق باشد.
گفتگو : زهره ابراهیمی
ارسال نظر