محمدجواد اخوان
راز ملازمت بصيرت و صبر
رهبر معظم انقلاب اسلامي پنجشنبه گذشته در ديدار مجمع عالي بسيج مستضعفين در ضمن نكات مطروحه خود به مسئله بصيرت بهعنوان يكي از پايههاي تفكر بسيجي اشاره كردند و در تعريف آن فرمودند: «يعني شناخت زمان، شناخت نياز، شناخت اولويت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسيلهاي كه در مقابل دشمن بايد به كار برد؛ اين شناختها بصيرت است. هميشه با يك سلاح نميشود مبارزه كرد. در همه ميدانها با يك سلاح نميشود رفت.
كدام سلاح را به كار بيندازيم؟ دشمن كجا است؟ بارها من عرض كردهام اينهايي كه بصيرت ندارند- مثل اين بيچارههايي كه در فتنهگرفتار شدند- مثل كسانياند كه در تاريكي شب، در مه غليظ، در غبار ميخواهند مخالفي را، دشمني را بزنند؛ خب نميداند دشمن كجا است؛... بعضيها احساس مسئوليت داشتند در دوران مبارزات اما نميفهميدند اين را كجا خرج كنند؛ جايي خرج ميكردند كه به ضرر حركت عظيم مبارزاتي امام بزرگوار بود؛ بعد از انقلاب هم همينجور؛ تا امروز هم همينجور است.
بعضيها احساس دارند، احساس مسئوليت ميكنند، انگيزه دارند اما اين انگيزه را غلط خرج ميكنند؛ بد جايي خرج ميكنند؛ اسلحه را به آنجايي كه بايد، نشانه نميگيرند؛ اين بر اثر بيبصيرتي است... اگر اين ركن دوم نباشد، امر به معروفش هم اشتباهي درميآيد، جهادش هم اشتباهي درميآيد، امرِ مورد اهتمامش هم دچار خطا ميشود و به كجراهه ميافتد. »نكته قابلتأمل اين سخنراني آن بود كه معظم له در پايان اين سخنراني و در خلال نصايح خود به بسيجيان توصيههايي در خصوص حلم، بردباري و صبر داشتند كه در كنار يكديگر قرار گرفتن اين مفاهيم در كنار بصيرت ميتواند يادآور حديث معروف اميرالمؤمنين حضرت علي (ع) باشد كه فرمودند:«و لايحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». با توجه به اين حديث گهربار تلازم دو مفهوم اساسي بصيرت و صبر در كنار يكديگر بهخوبي تبيين ميگردد.
رهبر معظم انقلاب در تشريح اين حديث و شأن صدور آن در بياني ديگر ميفرمايند: «باب جنگ با اهل قبله بر روي شما باز شد. زمان پيامبر، چه موقع چنين چيزي بود؟ عمار ياسر در جنگ صفين ملتفت شد كه در يك گوشه لشكر همهمه است. خودش را رساند، ديد يك نفر آمده وسوسه كرده كه شما با چه كساني داريد ميجنگيد؛ طرف مقابل شما مسلمانند و نماز ميخوانند و جماعت دارند! اين وسوسه را چندبار در لشكر صفين به وجود آوردند و هر دفعه هم به گمانم عمار بود كه خودش را رساند و فتنه را افشا كرد. عمار جملهاي با اين مضمون گفت كه جنجال نكنيد، حقيقت را بشناسيد.
اين پرچمي كه در مقابل شماست، من ديدم كه به جنگ پيامبر آمد و زير اين پرچم، همان كساني ايستاده بودند كه الآن ايستادهاند و پرچمي را ديدم- اشاره به پرچم اميرالمؤمنين - كه در مقابل آن پرچم بود و زير آن پيامبر و همان كساني كه امروز ايستادهاند يعني اميرالمؤمنين بودند؛ چرا اشتباه ميكنيد؟ چرا حقيقت را نميشناسيد؟... اول، بصيرت، هوشمندي، بينايي، قدرت فهم و تحليل و بعد صبر و مقاومت و ايستادگي. از آنچه كه پيش ميآيد، انسان زود دلش آب نشود. راه حق، راه دشواري است.» ميتوان چنين تحليل كرد كه اصولاً شأن صدور اين حديث به شرايطي خاص است كه امت اسلامي با پيچيدگيهايي جدي مواجه ميشود. در چنين شرايطي ميتوان گفت دو عنصر بصيرت و صبر در كنار يكديگر، ميتوانند زمينه سعادت جامعه ايماني را فراهم آورند.
حال ميتوان در خصوص راز ضرورت وجود چنين عنصري در مؤمنين در شرايط پيچيده، تأمل كرد. آنگاه كه جامعه اسلامي به حدي از بلوغ ميرسد كه سايهسار ولايت و امامت را بر سر خود ميپذيرد، خداوند متعال اين جامعه را با ابتلائات و فتنهها ميآزمايد. عبور جامعه از اين مراحل دشوار هم ميزان ايمان جامعه را عيارسنجي ميكند و هم ايمان و ولايتمداري آنان در كوره حوادث و سختيها آبديده و مستحكم ميگردد.
اما به تعبير مولاي متقيان رمز عبور موفقيتآميز از اين مراحل سخت و دشوار تجهيز به سلاح «بصيرت و صبر» است. بصيرت داشتن به معناي نگاهي ژرف، تيزبين و گم نكردن راه درصحنههاي غبارآلود است. صبر را نيز ميتوان در معناي استقامت و پايمردي در استمرار راه و نيز جلو نزدن و عقب نيفتادن از امام امت معنا نمود. تلازم و همراهي اين دو معنا در كنار يكديگر رمزگشاي ضرورت تجهيز مؤمن به آن دو در فتنههاست.
امام بهعنوان هادي جامعه با ترسيم هدفها و آرمانها و نيز نشان دادن راه صحيح، امت را بهسوي هدايت و سعادت راهبري ميكند و طبيعي است كه در اين راه پر پرپيچوخم همه امت از سرعت و قدرت يكساني در طي طريق برخوردار نيستند. برخي كه در سطحي بالاتر از ايمان و يقين قرار دارند، استقامت بيشتري كرده، نهتنها باري بر دوش امام نيستند كه يار او نيز هستند. اما همه اينگونه نيستند. عدهاي در سطوحي پايينترند و نيازمند مساعدت ديگران هستند. روشن است قافلهايكه در حال حركت است، بايد ملاحظه وضع كساني كه نميتوانند سريع حركت كنند را بكنند. قافلهسالار نيز كه امام امت است در رأس همه چنين ميكند.
با اين حال برخي در مسير راه دچار كجرويهايي ميشوند كه ممكن است به ظاهر قابلكشف نباشد و به ناگاه در بزنگاهها سر باز كند. نگاهي به تاريخ صدر اسلام برخي زواياي پنهان اين امر را روشن ميسازد. در زمانه امير مؤمنان (ع) عدهاي كه ادعاي ايمان و حقطلبي داشتند به دليل آنكه بصيرت لازم براي شناخت دوست و دشمن و راه درست را نداشتند و نيز صبر لازم براي حركت پشت سر امام زمان خود را نداشتند، عملاً با امام خود زاويه پيدا كردند. اين زاويه تا آنجا پيش رفت كه به تقابل تمامعيار بدل شد و نهايتاً رادمرد هميشه تاريخ به دست كينه يكي از همين نادانان به شهادت رسيد.
آري، ميتوان گفت بصيرت و صبر اگر با هم باشد، ميتواند رمز عبور مؤمنان و جامعه ايماني از توفان فتنهها باشد و- اگر خداي ناكرده نباشد- ميتواند مؤمنترين مؤمنان را در جبهه باطل جاي دهد.
ارسال نظر