پايگاه خبري تحليلي «پارس»- هفته‌نامه آمریکایی نیوزویک تصویر روی جلد شماره آخر خود را به سردار قاسم سلیمانی اختصاص داد و در گزارشی به ارزیابی حضور ایران در عراق پرداخت. برخي معتقدند ساختن یک نماد اسطوره ای همانند بن لادن از یک چهره شیعی، کارزار اصلی این روزهای رسانه های غربی است. غرب در برابر عملیات رسانه ای جریان مقاومت با همه ابزار به میدان آمده است، حتی اگر به قیمت شناختن بیشتر این سردار گمنام ایرانی منجر شود، ولیکن همسان سازی های صورت گرفته با الهه های یونان باستان مثل نمیسیس که نماد کینه و انتقام است در راستای تغییر جهت افکار عمومی و هدایت آنها به سمت مدنظر ایشان است.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، در ذيل متن كامل گزارش نيوزويك كه توسط «جنین دی جیوانی» نوشته شده و «نزهت امیرآبادیان» آن را ترجمه كرده مي آيد:

newsweksoleimani

در انتهای کوچه گردوخاک گرفته‌ای در بغداد حوالی «کردا» من با شیخ «رعد الخفجی» افسر سابق ارتش عراق، متخصص توپخانه و کهنه‌سرباز جنگ ایران و عراق ملاقات کردم. او اکنون بزرگ قبیله «خفجی» و فرمانده شبه‌نظامیان «کتائب حزب‌الله» است؛ یکی از گروه‌های شبه‌نظامی شیعه در خط‌مقدم مبارزه با «داعش» در عراق.

پس از سقوط «موصل» در ماه «جولای»، آیت‌الله‌العظمی علی سیستانی با صدور یک فرمان مذهبی (فتوا) شهروندان عراقی را به دفاع از کشور، مردم، شرافت مردم و مکان‌های مذهبی فراخواند.

«شیخ رعد» می‌گوید که در روز‌های اولیه پس از صدور فتوای سیستانی، حتی مردانی که بیشتر از 60سال داشتند نیز به دفتر کار کوچک او می‌آمدند و برای نبرد با «داعش» و شورشیان التماس می‌کردند.

به‌گفته دکتر «صفا حسین الشیخ»، معاون مشاور امنیت‌ملی عراق، شبه‌نظامیان «کتائب حزب‌الله» در سال2003، در ماه منتهی به تهاجم آمریکا تاسیس شد؛ گروهی کوچک‌تر از بقیه گروه‌های شبه‌نظامی شیعه اما با توانایی بالای امنیتی و عملیاتی، با استاندارد‌های اطلاعاتی و امنیتی عراق.

«الشیخ» می‌گوید: «ابتدا آنها بر اهداف آمریکایی تمرکز کرده بودند، عملیات‌های سازمان‌یافته، پیچیده و مرگباری که هدف آنها نفوذ به سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا یا عراق بود.»

هنگامی که «شیخ رعد» را ملاقات کردم 58ساله بود. در دفتر کارش، با پیکری که از خستگی جنگ پوشیده شده و چندین انگشتر لعل و فیروزه بر آن به چشم می‌خورد لم داده بود. چهارمین همسر جوانش که در کمال تعجب موهای سیاهش را نپوشانده بود و کفش پاشنه‌بلند به پا داشت، در کنارش بود. زن جوان از گفت‌وگوی او فیلمبرداری می‌کرد.

«شیخ» هیچ طنزی در این واقعیت که حامی مالی کنونی‌اش، ایران، دشمن سابق اوست، نمی‌بیند. «شیخ» می‌گوید: «صدام این جنگ را (جنگ ایران و عراق) بر مردم شیعه ایران و عراق تحمیل کرد. این تقصیر صدام بود و ایران تقصیری نداشت.»

او می‌گوید: ««کتائب حزب‌الله» حدود چهارهزار رزمنده دارد که تجربه جنگ در «آمرلی» و «سامرا» را دارند. (سرویس اطلاعاتی عراق این رقم را نزدیک به هزارنفر اعلام کرده است) اما پیش از این هم تجربیاتی در جنگ به‌همراه «حزب‌الله» در سوریه دارد.»

او می‌گوید: «برای حفاظت از زیارتگاه‌های شیعیان در نزدیکی دمشق، به‌خصوص برای حفاظت از شهرک «سیده‌زینب» در جنوب دمشق که زیارتگاهی به همین نام در آن وجود دارد، به سوریه رفته‌ام.»

او می‌افزاید: «بعضی از مردانی که برای جنگ در سوریه می‌روند روزی 700دلار می‌گیرند، اما به کسانی که در عراق هستند بسیار کمتر از این پرداخت می‌شود، این مردان به سلاح‌هایی مانند AK-47s و مسلسل سنگین mm12/7 مسلح شده‌اند همچنین مسلسل‌های سبک‌تر mm7/62  که در شوروی سابق و کشورهای خاورمیانه استفاده شده است.»

«شیخ» تاکید می‌کند: «ما برای عدالت و ایمان خود مبارزه می‌کنیم، نه برای پول. ما دشمنان مشترکی مانند «داعش» و اسراییل داریم اما ما اینجا برای عدالت می‌جنگیم.»

برای درک علت به‌وجودآمدن شبه‌نظامیان شیعه در عراق و افزایش نفوذ ایران، باید سری به گورهای دسته‌‌جمعی بزنید.

 مدت کوتاهی پس از صدام‌حسین که سنی بود و به شکل سیستماتیک و برای دهه‌های متمادی گروه‌های سیاسی و جنبش‌های شیعه را سرکوب می‌کرد، در آوریل 2003 بازرسان نهادهای حقوق‌بشری و محققان ایالات‌متحده چندین گور دسته‌جمعی کشف کردند که در هریک از آنها، هزاران‌نفر از شیعیان و کردها- که قبلا ناپدید شده بودند- قتل‌عام شده بودند.

معلوم نیست که چند نفر شیعه در طول سال‌های حکومت صدام کشته شدند اما تعداد آنها بین 400هزار تا 700هزار نفر تخمین زده می‌شود. تنها در یکی از گورهای دسته‌جمعی نزدیک بغداد اجساد 15هزارنفر یکجا کشف شده است. در جنوب شهر کوچک «سماوه»، گوری کشف شد که بیش از 72جسد که عموما کودکان و زنان بودند، در آن پنهان شده بود.  باور عمومی بر این است که 60هزارشیعه در بغداد در طول آن سال‌ها ناپدید و ترور شدند. تا سال‌ها پس از رفتن صدام، خویشاوندان ناپدید‌شدگان در اطراف گورهای دسته‌جمعی کشف‌شده، نا‌امیدانه تلاش می‌کردند بتوانند نشانی از گمشده خود پیدا کنند.

«هیلو عیسی» مادر کسی که در سال 1980 در 25سالگی ناپدید شده، می‌گوید: «ای کاش می‌توانستم فقط یک‌بار او را ببینم و لمس کنم.» (من در می‌2003 با او گفت‌وگو کردم، پس از حمله آمریکا به عراق). تصویری خاک‌گرفته از پسر گمشده خود را نشان می‌دهد و می‌گوید: «من می‌خواهم بدانم که چه بر سر او آمده است. مردان صدام شبانه به خانه می‌آمدند و بدون آنکه هیچ توضیحی بدهند مردم را می‌بردند.» هیلو می‌گوید: «من دیگر هرگز او را ندیدم.»

یک روز پس از سقوط صدام، هنگامی‌که شهر بغداد در هرج‌ومرج بود، در نهایت قطعات این پازل کنار هم چیده شد. افرادی بدنام در «استخبارات» (پلیس مخفی صدام) کار می‌کردند. من و همکار عراقی‌ام در محله «الحکیمیه» شواهدی از شکنجه‌های وحشتناک یافتیم: محدودیت. چشم‌بند و ابزار شکنجه که هنوز روی آنها خون خشک‌شده وجود داشت. سلول‌هایی به اندازه وان حمام که در آنها افراد نا‌امید، پیام‌هایی با خط بد روی دیوار نوشته بودند. در عراق پس از جنگ، پس از حمله آمریکا، شیعیان در راس قدرت قرار گرفتند.  هنگامی که «حیدر العبادی»، شیعه میانه‌رو، در ماه «آگوست» گذشته نخست‌وزیر شد، قول داد که دولت او فراگیر خواهد بود و چرخه انتقام بین شیعه و سنی را خواهد شکست. اما هنوز هم پیداکردن یک خانواده شیعه که خشونت صدام را لمس نکرده باشد، بسیار سخت است. آنها هنوز منتظرند یا حداقل با اکراه برای اجرای عدالت تلاش می‌کنند.  اواخر ژانویه، در زمان نخست‌وزیری «نوری المالکی»- یکی از مخالفان شیعه صدام که ایده‌های ناسیونالسیتی دارد - مناطق سنی‌نشین استان «الانبار» را- ظاهرا با هدف بیرون‌راندن جنگجویانی که به «داعش» شهرت یافتند- بمباران کرد.

اما گروه‌های حقوق‌بشری نگران بودند که مکان‌های غیرنظامی مخصوصا بیمارستان‌ها و مناطق مسکونی هدف قرار گرفته شوند. حمله به «الانبار»، باعث گسترش درگیری‌های بی‌پایان فرقه‌ای و باعث شد که نیروهای امنیتی عراقی متوجه جابه‌جایی و تقویت «داعش» نشوند.

«الشیخ»، معاون مشاور امنیت‌ملی عراق در دفتر خود در بغداد می‌گوید: «آنچه پس از آن روی داد، این بود که گروه‌های کوچک شیعه تصمیم گرفتند به مبارزه بپیوندند. این اولین عملیات آنها بود که در ابتدا احتمالا فقط چندصد مبارز شیعه در آن حضور داشتند؛ تا زمان سقوط موصل. پس از آن اتفاقات در مسیر دیگری افتاد.» هنگامی که در 19ژوئن 2014 «موصل» سقوط کرد، موجی از وحشت اهالی «بغداد» را فرا گرفت. شایعات آمیخته با حقایق، میان مردم کوچه و خیابان به اوج رسید. شنیده می‌شد که «داعش» به 20کیلومتری شهر رسیده است. اینکه آنها شیعیان را می‌کشند و «داعش» برای نابودکردن مسلمانان شیعه آمده است.

یکی از روزهای ژوئن یک خبرنگار - عکاس به من توضیح داد که قبلا شبه‌نظامیان شیعه نقش نیروهای پشتیبانی داشتند، اما در خلأ نیروهای نظامی و امنیتی عراق این نیروها باید جای ارتش را پر می‌کردند؛ این بار آنها پشتوانه مردم بودند و دولت نیز به‌شدت به آنها تکیه داشت.

الشیخ می‌گوید: «آنها خود را جهادی می‌دانند و نه شبه‌نظامی. آنها قبل از آن مهارت‌های خود را در مبارزه با اشغالگران آمریکایی آموخته‌اند.»این یک عامل دیگر برای افزایش نفوذ ایران در عراق است. ایران، قدرت منطقه‌ای شیعه. از زمان انقلاب ایران در سال 1979، تمام دولت‌های داخل و بیرون جهان عرب از نفوذ شیعه وحشت داشته‌اند اما امروز در بغداد مردانی که در خط مقدم نبرد با «داعش» در آزادی «موصل» نقش داشتند، قطعا شیعه هستند. آنها به وضوح مذهبی و جنگ‌آزموده هستند.  به اعتقاد منابع مختلف عراقی و تحلیلگران خارجی، شیعیان از سوی ایران حمایت مالی می‌شوند و سلاح و مربی دریافت می‌کنند؛ با وجود خاطره یک جنگ سخت میان ایران و عراق از سال 1980 تا 1988 و کشته‌شدن نزدیک به یک‌میلیون‌نفر.  بخشی از این تجدیدحیات شبه‌نظامیان شیعه با صدور فرمان آیت‌الله سیستانی، برای جنگ پس از سقوط «موصل» در ماه «جولای» اتفاق افتاد. بسیاری از مردان شیعه‌ای که اشتیاق حضور در جنگ داشتند حتی بالای 60سال بودند، چهار یا پنج مرکز در بغداد سربازگیری انجام می‌داد نیمی از این مردان بلافاصله برای دفاع از بغداد سازماندهی و اعزام شدند و به کمک نیروهای نظامی عراق که روحیه خود را از دست داده بودند، رفتند.  تا پنج‌ماه بعد که ائتلاف به رهبری آمریکا به جنگ با «داعش» آمد شبه‌نظامیان شیعه، ستون‌فقرات عملیات‌ نظامی در عراق بودند، آنها تجربه جنگ با آمریکا را داشتند، در سوریه جنگ چریکی کرده و بسیاری از آنها برای حفاظت از زیارتگاه‌های شیعیان به سوریه فرستاده شده بودند.

عراقی‌ها اصرار دارند که از حضور بی‌پروای ایران در عراق هیچ هراسی وجود ندارد. آنها می‌گویند که به وفاداری ایرانیان ایمان دارند.  دکتر «موفق الربیعی»، نماینده پارلمان و مشاور امنیت‌ملی سابق می‌پرسد: «چه کسی بعد از سقوط «موصل» در عرض سه‌روز ما را نجات داد؟ قطعا آمریکا نبود. آنها سه‌ماه بعد و تنها زمانی که «جیمز فولی»، شهروند خودشان کشته شد دست به حملات هوایی بی‌نتیجه زدند. اما ایران به‌سرعت از بغداد دفاع کرد و یک‌روز بعد، در «اربیل» بود.» (روزنامه‌نگاران؛ «جیمز فولی» و بعد از او «استیون سوتلوف» و «پیتر عبدالرحمان» سر بریده شدند.)

«الربیعی» می‌گوید: «آنها همچنین نابغه نظامی خود، قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس را به عراق فرستادند. کسی که بسیاری از رهبران نظامی دنیا او را به عنوان یک فرمانده عالی و بسیار استراتژیک می‌شناسند.»

ژنرال قاسم سلیمانی چهره‌ای در سایه است اما در ماه «سپتامبر» گذشته؛ اجازه داده شد تصاویری از او در نبرد «آمرلی» منتشر شود. اقدامی که یک پیام آشکار به غرب بود تا بدانند که ایران در عراق به‌طور جدی حضور دارد.

یکی از سیاستمداران شیعه ارشد عراقی که نمی‌خواهد نامش فاش شود، می‌گوید: «او اینجاست، گاهی در بغداد و گاهی در شمال ‌عراق. البته دولت عراق این موضوع را می‌داند، او بسیار باهوش و عاشق پیکار است و به‌خوبی از پس آن برمی‌آید.»

همانطور که عده‌ای در عراق می‌توانند به ایران اعتماد کنند برخی به دلیل میراث تلخ جنگ و کشته‌های بسیار به ایران بی‌اعتماد هستند، «الربیعی» می‌گوید: «ما با تهدیدی به نام «داعش» روبه‌روییم، این یعنی باید از هر وسیله‌ای برای مقابله با این تهدید استفاده کنیم.»

بسیاری از عراقی‌ها شبه‌نظامیان را عاملی حیاتی برای بقای خود می‌بینند. «سجاد جیاد»، یک تحلیلگر مستقر در«لندن» که با موسسه عراق برای اصلاحات اقتصادی (IIER) کار می‌کند، توضیح می‌دهد «شبه‌نظامیان بسیار قدرتمند هستند، اما پس از ژوئن قوی‌تر شدند، آنها به‌خوبی کاردان و متعهد هستند. بسیاری از جوامع شیعه از بمب‌گذاری و حملات انتحاری رنج می‌برند. من در واقع خوشحالم که از آنها حفاظت می‌شود.»

«الربیعی» می‌گوید: «آیا واقعا آنها به تهران بازمی‌گردند؟ آیا ایالات متحده با ایران به توافق می‌رسد؟ یا بدون توافق هسته‌ای آشتی ایران و آمریکا سهم بزرگی در ثبات منطقه خواهد داشت.»

پیکار مرد همیشه در سایه
«عصائب اهل حق» یا متحدان پرهیزکار یکی از مهم‌ترین گروه‌های شبه‌نظامی است که رهبران آن به اتهام تروریسم در دوران اشغال آمریکا زندانی شدند. عصائب بیشتر از بقیه گروه‌ها در میان سنی‌ها منفور است و تهدیدی علیه امنیت آنها محسوب می‌شود. الربیعی می‌گوید: «هر اتفاق بدی که در بغداد می‌افتد، عصائب مسوول آن شناخته می‌شود. آموزش شبه‌نظامیان سخت‌تر از آموزش به کودکان سرکش است.» یکی دیگر از این گروه‌ها، گردان «بدر» است که در دهه1980 در طول جنگ ایران و عراق ساخته شد. سومین «کتائب حزب‌الله» به رهبری «شیخ رعد» است. بسیاری گروه‌های انشعابی دیگر هم در«بغداد» به این گروه‌ها اضافه شده است.  وقتی شبه‌نظامیان وارد عراق می‌شوند، به‌هرحال نفوذ قدرتمند سیاسی و مذهبی ایران هم وارد می‌شود. سوال این است؛ زمانی که «داعش» از بین برود، برای ایران، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ (همانگونه که الربیعی می‌گوید حدود سه تا پنج‌سال حضور نظامی خواهند داشت و هفت تا 10سال حضور ایدئولوژیک)

 آیا ایرانیان پس از این‌همه سرمایه‌گذاری، حاضر به بازگشت به خانه می‌شوند؟
«الربیعی» می‌گوید: «احتمالا؛ نه.» اما او می‌افزاید: «آن زمان، نوبت غرب است که با موضعی نرم نقش ایفا کند.»

پس، پایان ماجرا چگونه رقم خواهد خورد؟ با گروه‌های شبه‌نظامی گوناگون از فرقه‌های مختلف که در سراسر کشور حضور دارند، نگرانی از وقوع سناریویی مانند جنگ داخلی لبنان وجود دارد. نقش شیعیان در آینده هرچه باشد، شبه‌نظامیانی که به‌سختی علیه «داعش» جنگیده‌اند، هرگز به‌جای دیگری نمی‌روند. یکی از مشاوران امنیتی غرب در «بغداد» معتقد است: «حضور شیعیان برای تقویت ارتش ضعیف عراق ضروری است.»

«صفا حسین الشیخ»، معاون مشاور امنیت ملی عراق هم تاکید می‌کند: «اثبات شده که در بسیاری از موقعیت‌ها مبارزان بسیار موثرتر از نیروهای امنیتی هستند. آنها تجربه مبارزه با آمریکایی‌ها و به‌تازگی مبارزه در سوریه را دارند.» او مکث می‌کند و به نظر می‌رسد که از نتیجه‌گیری خود خوشحال نیست. «مبارزه با آمریکایی‌ها واقعا آنها را باتجربه و قوی کرد.»