از شهریور 87 که مقاله «گول تان می زنند» را در تبیین فقد اعتبار و صلاحیت خبری رسانه VOA نوشتم بالغ بر 6 سال می گذرد و همان طور که در آن مقاله متذکر شدم: بدلیل بی اعتباری آن «رسانه نما» از آن تاریخ  آن را از سبد مطالعاتی خود حذف کردم.

(اینجا ـ http://bit.ly/1ESwZtB)

اما روز گذشته و بنا به اطلاع یکی از بستگان که خبر از آن داد مهدی خزعلی (خیبری! پای ثابت رسانه دولت آمریکا!) با حضوری مجدد در VOA در مورد «تلویزیون هما» ادعاهائی کرده برخلاف عهدم بار دیگر مجبور شدم برای اطلاع از اصل ماجرا دقایقی از وقتم را صرف دیدن این «رسانه نما» کنم و خوشبختانه متوجه شدم در تمام این 6 سال که خود را از توفیق دیدن آن محروم کرده ام هیچ چیزی را از دست نداده و در VOA درب کماکان بر پاشنه سابق نابلدی و بی اعتباری و بی صلاحیتی و ابتذال می چرخد! بطوری که مخاطب آشنا با استانداردهای خبر از دیدن تولیدات بصری این «شبه رسانه» بوضوح احساس توهین و تحقیرشدگی می کند!

(برنامه صفحه آخر ـ  http://bit.ly/1xFuSWB)

اما گذشته از ابتذال VOA ماجرای خزعلی و ادعاهای همیشگی اش در مورد تلویزیونی که بنده توفیق آن را داشتم از ابتدا تا انتهای راه اندازی و توقف فعالیتش را «در آن» و «با آن» باشم ماجرای تکراری و ملال آوری شده که در اینجا قصد تکرار موارد دروغگوئی آن «خیبری! پناه برده به جبهه آمریکا» را ندارم و قبلا و بتفصیل در مورد آن گفته و نوشته ام:

(اینجا ـ http://bit.ly/1sZriS3)

قصدی هم برای اثبات مجدد روان پریشی ها دون کیشوتی این بنده خدای توجه طلب ندارم و در این مورد هم پیشتر در مقاله «عقده دون کیشوت» بتفصیل نوشته ام.

(اینجا ـ http://bit.ly/1y8WpiG)

گذشته از آنکه در اصل «نامجوئی» ولو نامتعارف ایشان هم جای ایرادی نمی بینم و اساسا معتقدم همه انسان ها از کودک تا نوجوان و جوان و میان سال و کهنسال و دختر و پسر و زن و مرد هر کدام و بسته به توان و استعداد و هنجارها و اعتقادات خود بصورت ذاتی دغدغه توجه طلبی و نامجوئی دارند. تنها ایرادی که بر چنین شهرت طلبی می تواند مترتب باشد شیوه های تحصیل نامشروع آن است.

در این مجال تنها مایلم متذکر این این واقعیت به خود و دیگران باشم که به اعتبار ابتلای مشهود «سوژه» به نوعی نامجوئی روان نژندانه و بدخیم از ابتدا موظف بودم تا ضمن احتراز از مجادله با چنین مبتلایانی، اهتمام خود را صرف روان درمانی یا توصیه به روان درمانی چنین مبتلایانی نمایم.

جدل با بیمار حماقت است و اگر حسن نیتی هست باید اهتمام خود را بجای مجادله، صرف آرام کردن آلام ذهنی و روانی چنین بیمارانی کرد.

لذا در این مقطع بدون توجه و اهمیت به دروغ های مکرر و تکراری مشارالیه در برنامه «صفحه آخر» آنچه شخصاً برای اینجانب اکنون حائز اهمیت است نزدیک شدن به آن لحظات و آناتی است که سوژه در خلجان های روحی خود در خلوت دست به ساختن دروغ بمنظور آرام کردن حیرانی های روح ناآرام و سرگشته و ذات توجه طلبانه خود می کند.

اکنون و شخصاً بر این باورم که این مرحله که مختصات و سازه و ساختمانی که سوژه در مخیله اش برای ساختن یک دروغ بنا کرده چیست و چگونه کار می کند و برون دادش مبتنی بر کدام نئشه درمانی های روحی ـ روانی است؟ اهمیتش بیشتر از تلاش بمنظور اثبات دروغگوئی سوژه است.

به هر حال «دروغ» در خلاء ساخته نمی شود و چنین بیمارانی فرآیندهائی از پریشان خاطری را طی کرده اند که آنک تسکین و تحصیل شهرت خود را با ابزارهای نامشروع  «دروغ درمانی» استحصال می کنند! بر همین اساس بازداشت های وقت و بی وقت سوژه توسط مسئولان امنیتی در ایران را عین بلاهت می دانم و اگر همت و حسن نیتی هست در اولویت این بر عهده منسوبین نزدیک ایشان است تا با درک وضعیت روان پریشانه «سوژه» به هر شکل ممکن ایشان را تحت درمان قرار دهند.