به گزارش پارس ؛ «الف» با اشاره به موضوع استیضاح بی‌فایده وزیر کار در ماه‌های پایانی دولت دهم- که مطهری از حامیان آن بود- می‌نویسد: شما آن هنگام بعد از شنیدن نظر رهبری گفتید «اگر نظر رهبری قبل از استیضاح بیان می‌شد، ما استیضاح را منتفی می‌کردیم، چون در عمل تابع حکم ایشان هستیم؛ حتی اگر قانع نشده باشیم.»

شما همچنین در نطقی دیگر در مجلس، نحوه تعامل با ولی فقیه را این‌گونه بیان کردید که «ما نمایندگان آنجا که مخالفت صریحی از ناحیه رهبری از طریق رسانه‌ها احساس نکنیم به تشخیص خود عمل می‌کنیم اما آنگاه که دستوری از ناحیه ایشان مبنی بر توقف کار برسد اطاعت می‌کنیم.»
«الف» ادامه می‌دهد: شما و افرادی دیگر جلسه‌ای خدمت رهبری عزیزمان بوده‌اید و آنجا دغدغه‌تان در باب حصر سران فتنه را با ایشان در میان گذاشته‌اید. شما خود پاسخ حضرت آقا را بیان کردید که فرموده‌اند «من قبلا درباره بصیرت صحبت کرده‌ام و اینکه نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم این‌ها بزرگ است و اگر امام(ره) بودند شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کرده‌ایم.» شما نیک می‌دانید که این دستور شورای عالی امنیت ملی بود که طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی بدون تایید رهبری اجرایی نیست. بنابراین رفع حصر مثل استیضاح نیست که شما از حکم رهبری مطلع نباشید و بیان شود که اگر قبل استیضاح می‌دانستیم، متوقف می‌کردیم؛ اینجا شما حکم رهبری را می‌دانید. از نظر خودتان که در بالا مرورش کردیم، به نظر می‌رسد تناقض میان فعل و قول جنابعالی در نسبت با ولی فقیه مشهود است.

گفته بودید در عمل تابع حکم ولی فقیه هستم، اما اکنون در عمل، در اعتراض به تصمیمی که از موافقت رهبری با آن آگاه هستید، می‌‌گویید رئیس‌جمهور را برای پاسخ به سوالتان به مجلس بکشید! این عمل شما در تناقض با قولتان هست که در عمل خود را تابع ولی فقیه و حکم ایشان را پایان‌دهنده و فصل‌الخطاب دانسته‌اید.

نویسنده سپس خاطرنشان می‌کند: شما که خود پیش از این اذعان کرده‌اید که برای رفع حصر خدمت رهبری رفته‌اید و جواب ایشان را هم خود بیان کرده‌اید، از جریان موهومی سخن می‌رانید که می‌خواهند برای حصر سران فتنه از رهبری خرج کنند؛ «عده‌ای حیات سیاسی خود را در ادامه وضع موجود می‌دانند و در چنین مواردی که قانون دست آنها را باز گذاشته و راه قانونی هموار است، به جای عمل به تکلیف خود، از مقام رهبری مایه می‌گذارند، در حالی که در چنین مسائلی اساسا نیازی به ورود رهبر گرانقدر نیست، همچنان که اگر مدیریت بحران سال ۸۸ درست و با تدبیر عمل می‌کرد نیازی به ورود ایشان نبود. از ولایت فقیه فقط در مسائل بسیار حیاتی برای اسلام باید هزینه شود نه در چنین مسائلی.»

«الف» در این باره می‌پرسد: جناب آقای مطهری! آیا صادقانه است شمایی که خود چندی قبل ترجیح داده‌اید رفع حصر را نزد رهبری مطرح کنید، اکنون بگویید که در چنین مسائلی اساسا نیازی به ورود رهبر گرانقدر نیست؟! و آنچه را که مایه گذاشتن از رهبری می‌دانید، اتهامی بدانید که متوجه عده دیگر است؟! مصداق‌یابی ورود رهبری به مسائل را هم به خود ایشان بسپارید؛ آنچنان که در استیضاح وزیر کار نظر ایشان برایتان حجت بود، بگذارید در بحث یقینا مهم‌تر برخورد با سران فتنه هم دستور مورد تایید ایشان برایتان حجت باشد.

نویسنده تصریح می‌کند: جسارتا این عمل حضرتعالی شبهه‌ای را با خود به همراه دارد که گویا قصد احترام به رهبری و خرج نکردن از ایشان نیست؛ بلکه غرض رویگردانی از نظری است که دلخواه‌تان نبوده و حالا شما نه از سر خرج نکردن از رهبری، بلکه به جهت ناامیدی از همراه نمودن ایشان با خود و گرفتن جوابی که قابل خرج کردن به نام رهبری باشد، سراغ مقامی دیگر رفته‌اید که امکان تهدیدشان را دارید و امیدوارید شاید این تهدید در بکارگیری اهرم فشار ظاهرا قانونی، رئیس‌جمهور را وادار به موضع‌گیری دلخواه شما در این زمینه نماید که البته سخنرانی آقای روحانی در زنجان نشان داد که تهدید رئیس‌جمهور در این مورد اساسا بی‌تاثیر است؛ چه آنکه در سخنرانی ایشان در زنجان، با مثال توبه حر، برای همگان معلوم شد که جناب روحانی نیز راه حل این بحث را در توبه سران فتنه می‌داند.

«الف» در پایان خاطرنشان کرد: اگر در فتنه ۸۸ برخی خواص به هنگام و به درستی عمل می‌کردند و عمق فتنه را به توده‌ها تشریح می‌کردند نیازی به ورود رهبری نبود؛ نه اینکه بعد از ۵ سال ایشان از بصیرت بگویند و از جرم سنگین محصور شده‌ها و برخی خواص هم همچنان در عمل کار خویش کرده و در کلام از تبعیت از ولی فقیه بگویید. غرض توصیه‌ای دوستانه بود که تناقض در فعل و عمل از شأنیت شما می‌کاهد و در ذهن مخاطب می‌آورد که هنوز تکلیف شما با خودتان در بحث مهم مصداق عملی التزام به ولایت فقیه روشن نیست.