عبرتهاي چالش اجتماعي ماجراي اسيدپاشي
يكي از عوامل مؤثر در فتنه گذشته و از گردانندگان سايتهاي ضدانقلابي با اشاره به ماجراي اسيدپاشي و ستار بهشتي بر اين نكته تأكيد ميكند كه ما موضوعات را تعيين نميكنيم بلكه با رصد حوادث و وقايع آنها را مديريت ميكنيم.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- عباس حاجينجاري- ماجراي اسيدپاشي و تلاش دشمنان نظام اسلامي براي تبديل آن به يك چالش عميق اجتماعي اگرچه با ورود ديرهنگام مسئولان اجرايي، قضايي و انتظامي مديريت شد، اما نشان داد كه دشمنان و سرپلهاي داخلي آنها، از هيچ فرصتي براي درگير ساختن كشور با بحرانهاي دروني فروگذار نميكنند و با اين باور كه تنها راه مهار نظام اسلامي، درگير كردن آن با بحرانهاي داخلي است، همه ظرفيتهاي بيروني و دروني خود را براي ايجاد و دامن زدن به آنها به كار ميگيرند. بر اين اساس با توجه به آسيبهاي دروني و ظرفيتهاي بالقوه براي تكرار اين ماجراها، ضروري است با تأمل در ابعاد و چرايي و چگونگي شكلگيري و گسترش آن از تكرار آن جلوگيري كرد.
1- وجود آسيبهاي اجتماعي كه عارضه هر نظام سياسي است، آنگاه كه با عوامل مقوم، نظير هدايت شبكههاي اجتماعي و ماهوارهاي تقويت ميشود، ظرفيت بالفعلي براي تبديل شدن به يك بحران اجتماعي مييابد. بر اين اساس عوامل امنيتي، انتظامي و قضايي نبايد نسبت به اين عوارض كم توجه باشند. به طور مثال در مورد اين حادثه وقتي اولين مورد آن اتفاق افتاد اگر عوامل مسئول به موقع و با جديت وارد ميدان ميشدند، حوادث بعدي تكرار نميشد.
2- نظام جمهوري اسلامي برخلاف بسياري از نظامهاي سياسي كه بقاي خود را در اتكا به حمايت پنهان و آشكار بيگانگان و صاحبان قدرت جهاني جستوجو ميكنند، مستظهر به عنايات الهي و حمايتهاي مردمي است و لذا تمركز دشمنان در سياستهاي تهديد و تحريم معطوف به ايجاد فاصله ميان مردم با نظام اسلامي است، به همين دليل هر پديده اجتماعي و سياسي قابليت آن را دارد كه براي آنها به عنوان طعمهاي جهت ايجاد چالش اجتماعي تبديل شود، چرا كه دشمنان از طريق تهديد نظامي و حتي تحريم اقتصادي به اهداف مورد نظر براي تغيير محاسبات مسئولان و تسليم نظام اسلامي نرسيدهاند و لذا تمركز بر ظرفيتهاي اجتماعي و سياسي براي چالشآفريني، به عنوان آخرين دستاويز براي آنها واجد اهميت است. اخيراً يكي از عوامل مؤثر در فتنه گذشته و از گردانندگان سايتهاي ضدانقلابي با اشاره به ماجراي اسيدپاشي و ستار بهشتي بر اين نكته تأكيد ميكند كه ما موضوعات را تعيين نميكنيم بلكه با رصد حوادث و وقايع آنها را مديريت ميكنيم.
3- آسيبهاي اجتماعي نظير طلاق، اعتياد، اوباشيگري و ناهنجاريهاي اخلاقي و رفتاري، كمابيش در همه جوامع وجود دارد كه جامعه ايران نيز از آن مستثنا نيست، اگرچه به دليل ويژگيهاي نظام ديني هيچ سطحي از آن قابل پذيرش نيست و به همين دليل است كه در طول سالهاي اخير به رغم تحريمهاي گسترده ايران در دستيابي به فناوريهاي نوين ارتباطي و شبكههاي ماهوارهاي، اما دشمنان با ايجاد شبكههاي مختلف فارسي زبان و تسهيل دسترسي افراد جامعه به شبكههاي اجتماعي، اهتمام خود را به دامن زدن به ناهنجاريهاي اخلاقي و رفتاري معطوف كردهاند تا از آن طريق بتوانند تصوير عمومي جامعه ايران را متفاوت از ويژگيهاي ارزشي آن جلوه و از آن طريق نظام اسلامي را در اصلاح جامعه ناكارآمد نشان دهند كه نمونه آن ايجاد كمپينهاي مخالف حجاب يا ايجاد صفحات اجتماعي تحت عناويني نظير بچه پولدارها، با هدف القاي وجود تضاد اجتماعي و فاصله عميق طبقاتي كه تسهيل كننده آشوبهاي اجتماعي است، صورت ميگيرد و اين در حالي است كه نه تنها براي مقابله با اين روند تدبيري انديشيده نميشود، بلكه بيسياستي و چالش تصميمسازي و تصميمگيري در مواجهه با اين پديده حتي در سطوح بالا، نظير شوراي عالي مجازي خود به چالشي در عرصه مديريتي كشور تبديل شده است.
4- رقابتهاي سياسي لازمه هر نظام سياسي است اما هنگامي كه چالشها و آسيبهاي اجتماعي دستمايه رقابتهاي سياسي شود، آنگاه آسيبها به سكوي پرشي براي فعالان سياسي تبديل ميشود و عملاً با حاشيهسازيها و گسترش و عمومي ساختن آن، يك پديده جزء و كوچك را به يك موضوع ملي تبديل ميكنند كه تحولات بعد از ماجراي اسيدپاشي مصداق آن است. اين ماجرا زماني فراگير و موضوع ملي شد كه توسط برخي از مسئولان اجرايي و رسانههاي وابسته به موضوع امر به معروف يا اختلافات ميان مجلس و دولت پيوند خورد، به گونهاي كه سمپاشي نشريات زنجيرهاي و سياستهاي وابسته عليه نظام هزينهاي بيشتر از خود اسيدپاشي را بر نظام تحميل كرد.
5- ورود به رقابتهاي زودرس انتخاباتي و برنامهريزي براي كسب كرسيهاي آينده مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان توسط مسئولان اجرايي كه حتي از بيان آن نيز احتراز نميكنند، عملاً غفلت آنان از حل مشكلات و معضلات اجتماعي و سياسي را به دنبال دارد و اين روند متأسفانه زمينه را براي فرصتطلبان فراهم ميكند. رواج مفاسد اداري و رشوهخواري در بخشهاي اجرايي، عارضهاي مهم و زمينهساز بياعتمادي به نظام است كه تنها در فراگرد درگير شدن مسئولان به مسائل حاشيه اتفاق ميافتد و متأسفانه در هر يك از دولتهاي اخير مصاديق بسياري را براي آنها ميتوان يافت كه ماجراي فضاسازي در مورد بورسيهها در هفتههاي اخير يكي از آن نمونههاست.
6- تجربه نشان داده است كه حاشيهسازيهاي مسئولان هيچگاه به ايجاد يا تقويت ظرفيت اجتماعي آنها نميانجامد، بلكه به جاي آن بياعتمادي به نظام و حتي بياعتمادي به خود مسئولان را به دنبال دارد ضمن اينكه تصويري مبهم و ناكارآمد از نظام اسلامي را در ميان دوستداران انقلاب اسلامي ايجاد ميكند، مصداق اين امر را ميتوان در نوع عملكرد رئيس دولت قبلي ديد كه سرمايه عظيم اجتماعي خود را با حاشيهسازي به ثمنبخس معامله كرد و اكنون براي بازگشت به عرصه سياسي به كساني متوسل ميشود كه در گذشته براي حاشيهسازيهاي او نقش اول را داشتند.
7- وجود برخي آسيبها در داخل كه متأثر از عوامل مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي است، فرصت را براي دشمنان نظام ايجاد كرده است كه با بهرهگيري از شبكههاي اجتماعي آنها را به چالش اجتماعي تبديل كنند. برنامهريزي براي مهار آسيبها، بسيار آسانتر از مديريت و كنترل چالشهاست.
ارسال نظر