ما و تطبیق های بی بنیاد
به پايگاه خبري تحليلي «پارس»، هرمس ايراني در صفحه اجتماعي خود نوشت:
قرار بود آخر هفته (شنبه) در پاریس تظاهراتی به حمایت از فلسطین برگزار بشه ولی توسط دولت سوسیالیست ممنوع شده. وزیر داخلی گفته امنیت تظاهرات رو نمیتونیم تأمین کنیم و بنابراین هر کسی در تظاهرات شرکت کنه به تا یک سال زندان و 15000یورو جریمه میشه. اگر هم کسی صورتش رو بپوشونه، تا سه سال زندان و 45000 یورو قابل جریمهست!
متاسفانه خوشباوران ایرانی وجود دموکراسی و آزادی در غرب فرایند تاریخی شکل گیری دموکراسی غربی را نادیده می گیرند و بنابرین دست به مقایسه های مضحک غیرتاریخی در رابطه با آزادی و حقوق بشر و... میان ایران و غرب می کنند و وضعیت موجودمان را با شاخصهای بیرونی می سنجند.
اما واقعیت این است که سوژه غربی به قول فوکو از قرن شانزدهم به این سو توسط سه شکل از حکومت[حکومت انضباطی، حکومت چوپان و شبان(دولت رفاه)، حکومت لیبرالی] و توسط نهادهایی چون تیمارستان، درمانگاه، زندان و علم و... سرکوب شده و شکل یافته و شکافهای قومی و زبانی و نژادی و عقیدتی تقریبا ازبین رفته و همگون شده اند. آزادی در انتهای این فرایند تاریخی جز به صورت کانالیزه شده و هدایت یافته جریان ندارد.
فوکو اعتقاد دارد که در حکومت لیبرالی با رها ساختن مردم از قید پلیس و دیگر اشکال کنترل دولتی(که در حکومت انضباطی و حکومت چوپان و شبان وجود دارد) تلاش هایی برای کنترل غیر مستقیم مانند آموزش صورت میگیرد تا مردم بر طبق معیارهای خاص، رفتار خودشان را تحلیل و کنترل کنند.
در حکومت لیبرالی آزادی در سطح جامعه دیده می شود، یعنی افراد برای بیان خواسته ها و تمایلات خود آزادند و این موضع به عنوان یکی از امتیازات مهم لیبرال سرمایه داری نسبت به دیگر اقسام حکومت دائما مورد تایید و تبلیغ قرار می گیرد؛ اما این خواسته ها و تمایلات قبلا در فرایند اجتماعی شدن بوسیله دستگاهها و نهادهای آموزشی، رسانه ای و فرهنگی جهت یافته اند. یعنی نظام سرمایه داری افراد جامعه را متناسب با ارزشهای بنیادین خود بار آورده است و حال اگر فضای باز اجتماعی فراهم آید اظهار تمایلات و خواسته های افراد جز در مسیر تحکیم ارزشهای لیبرال سرمایه داری یعنی آنچه که "منافع طبقه برتر سرمایه دار" ایجاب می کند نخواهد بود. از همین رو سانسور و بگیر و ببند و برخورد سخت جای خود را به قدرت و سرکوب نرم علمی و فرهنگی داده است.
با این حال عوامل و ابزارهای گسترش قدرت هژمونیک و نرم غربی گاه چون شمشیر دو دم عمل کرده و برخی اوقات نتایجی عکس و خارج از کنترل بار می آورند و معترضانی علیه سیستم ایجاد می شوند. اینجاست که دیگر قدرت سخت غربی رخ نشان می دهد: سرکوب شدید دانشجویان انگلیسی توسط پلیس این کشور (2012)، سرکوب حاشیه نشین های پاریس توسط مشت آهنین سارکوزی (2010) ، سرکوب خونین معترضان نود و نه درصدی در آمریکا (2011-2012) و...
ازین دست نمونه ها بسیار دیده ایم و باز هم خواهیم دید. در همین چند روز گذشته باز گرداندن خبرنگار ان بی سی که لحظه کشته شدن چهار کودک فلسطینی در ساحل غزا را ثبت کرده بود http://bit.ly/1u1eroU ، وپاک شدن توییت های خبرنگار سی ان ان که سینمای سدیروت اسراییلی ها بر بلندی های مشرف به غزه را توییت کرده بود http://bit.ly/1kEyNuW و... خبرساز شد! هر حرکتی که خارج از چهارچوب آزادی کانالیزه باشد با برخورد سخت مواجه می شود.
و اما ایران
ایران را به علت ضعف هژمونیک حکومت جمهوری اسلامی در اجتماعی کردن اتباعش را جزو " آزادترین کشورها" می دانم. کشوری که از قدرت نرم سرکوب گر برخوردار نیست و حتی دستگاههای آموزشیش چون آموزش عالی و مدرسه اش اپوزسیون های سیاسی و فرهنگی تربیت می کنند. کشوری که به زور سرنیزه و نیز برنامه های توسعه برون زا از نظم سنتی گسسته و به علت حافظه تاریخی متاثر از استعمارگری نظم مدرن نیز در آن نضج نگرفته! در این بی نظمی ساختاری کنشگران آزادی انتخاب بیشتری دارند. راحت می توانند علیه گذشته خود بشورند و تغییر مسیر دهند. یکشبه راه صدساله می پیمایند و...البته صورت حاد این بی نظمی خود مخل آزادی و انتخاب است. نظامی که قدرت نرم ندارد لاجرم برای کنترل اتباع خود دست به برخورد سخت می زند. برخورد سخت برخلاف رفتار نرم، عینی و آشکار و قابل اعتراض است...
قصد این نوشته توجیه و تایید وضعیت موجود نیست بلکه بیشتر نقدی است به مقایسه های غیرتاریخی و بی بنیاد...
ارسال نظر