آیت الله جوادی آملی: خداوند راه ناز و نیاز را به ما آموخته است
«خدای سبحان هم راه ناز را و هم راه نیاز را به وسیله ائمه (ع) به ما آموخت؛ ولی هر دو کار را میکند که گاهی به صورت ناز سخن میگوید و گاهی به صورت نیاز. گاهی زبان خدا میشود و گاهی خدا زبان او میشود...»
به گزارش پارس به نقل از خبرآنلاین ؛ آیتالله عبدالله جوادی آملی در آیین رونمایی از کتاب «تحریر رساله الولایه» که شب گذشته با حضور رییس مجلس در کتابخانه ملی ایران رونمایی شد، طی یک پیام تصویری درباره این اثر نکاتی را مطرح کرد.
کتاب «تحریر رسالة الولایة» یکی از بهترین میراثهای علامه طباطبایی است که مطالب و سبک نگارش ایشان در این رساله همراه با نوعی رازگویی است که مشابه آن در کتابهای فلسفی و تفسیری و سایر نوشتههای ایشان کمتر یافت میشود.
متن کامل پیام تصویری آیت الله جوادی آملی به این شرح است:
«مرحوم علامه طباطبایی و امام (رضوان الله علیهما) و اوحدی از علمای این عصر جزء اولیای الهی بودند، یک؛ ولیشناس بودند، دو؛ دست به قلم بردند و ولایت را تبیین کردند، سه؛ تا اینکه ولیشناسان از این ولایت هجرت نکنند، چهار؛ و این کشور، کشور ولیپرور باشد پنج.
علامه طباطبایی ولایت را در متن عبادت و مانند آن میدید و یک ولیشناس بود که ولایت را از خودش شروع کرد؛ یعنی شرح حال خود را نگاشت. یک وقت استادمان مرحوم حکیم الهی قمشهای فرمود: زندگینامهام در کتابهای من است. هر حکیم یا عارفی وقتی دست به قلم میبرد دفتر حقیقت مشهودات خود را به صورت کتاب در میآورد. علامه طباطبایی ولیی از اولیای الهی بود که شرح حال خود را تبیین کرد.
در این کتاب که رابطه اعتبار و حقیقیت مشخص شد، هرگز انسان عبادات و اعمال را از منظر اعتبار نگاه نمیکند و میداند که این قوانین «باید و نباید» از دو سوی به آن «بود و نبود» مرتبط است؛ یعنی هم مسبوق است به بود و نبود تکوینی و هم ملحوق است به بود و نبود تکوینی. تنها انسان است که باید و بود را خدا در نهاد او گره میزند؛ یعنی اعتبار و تکوین را در نهاد انسانیت گره میزند. اگر کسی ببیند که یک دست به نام بود و نبود است و دست دیگر به نام باید و نباید، نه آن بود و نبود را جدای از اعتبار میداند و نه این باید و نباید اعتباری را بدون حقیقت و پشتوانه تلقی میکند. آن گاه عبادات و احکام را که گرهخورده با حقیقت و تکوین است ــ یعنی شریعت را با طریقت و حقیقت ــ هماهنگ میبیند و این یکی را وسیله رسیدن به آن میداند.
مرحوم علامه طباطبایی در غالب نوشتههای خود مثل امام تلاش و کوششش این بود که نگذارد این سرزمین ولیپرور خالی از ولی شود، یک؛ خالی از ولایت شود، دو؛ و ولیشناسان از اینجا هجرت کنند، سه. ایشان مسئله ولایت را بهخوبی در ادعیه مشاهده کردند که خدای سبحان، هم راه نیاز و هم راه ناز را به جامعه آموخت و فرمود: هم با من ناز و هم با من نیاز کنید. با من نیاز کنید، چون فقیرید «یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله» (فاطر/15) و با من ناز کنید، چون «نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق/16) است.
این دعای نورانی افتتاح که از وجود مبارک خاتم اوصیاء ولی عصر (اروحنا فداه) رسیده است، در همین دعا آمده است «مُدِلّاً علیک» یعنی خدایا من دستور یافتم و به من اجازه داده شده با تو «دلال» کنم. «دلال» کنم، «غنج» کنم، ناز کنم؛ که ناز این دعا در مناجات شعبانیه و مانند آن مشخص شد. در مناجات شعبانیه مشهود است که خدایا اگر تو مرا مواخذه کردی، من مواخذه می کنم به عفو، اگر به من گفتی که چرا گناه کردی من به تو می گویم تو چرا نبخشیدی؟ «الهی ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک و ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک». این راه ناز برای آن است که او «اقرب الینا من حبل الورید» است و این راه نیاز برای آن این که «اولئک ینادون من مکان بعید» (فصلت/44).
کسی که فقیر الی الله است ستون فقراتش شکسته است و فقر برای او از سنخ عرض مفارق نیست؛ نظیر «الماء حار» نیست؛ فقر برای او از سنخ عرض لازم نیست؛ نظیر «الاربعة زوج» نیست؛ فقر برای او عرض ذاتی نیست؛ ذاتی ماهوی هم نیست و از سنخ «الانسان ناطق بالضرورة» هم نیست؛ برای اینکه عرض مفارق زوالپذیر است و فقر زوالپذیر نیست؛ عرض لازم مفارق نیست؛ ولی در مرتبه ملزوم نیست. ذاتی باب ماهیت در عین حال که ذاتی است اما تابع هستی است. آن ذاتی در فقر معتبر است که به هویت برگردد نه به ماهیت. اگر میگوییم «الانسان فقیر» نظیر «الانسان ناطق» نیست که ذاتی ماهیت باشد بلکه نظیر «الانسان موجود» است که ذاتی هویت است و منظور از این ذاتی، ضرورت ذاتی است نه ضرورت ازلی.
به هر تقدیر خدای سبحان هم راه ناز را و هم راه نیاز را به وسیله ائمه (ع) به ما آموخت؛ ولی هر دو کار را میکند که گاهی به صورت ناز سخن میگوید و گاهی به صورت نیاز. گاهی زبان خدا میشود و گاهی خدا زبان او میشود. اگر قرب نوافل نصیب او شد خدا زبان او میشود «کنت سمعه و بصره و یده» و اگر قرب فرائض نصیب او شد او میشود زبان خدا؛ میشود «لسان الله ... وجه الله ... عین الله» و مانند آن. گاهی در کشاکش قربین سخن میگوید؛ گاهی در اثر قرب نوافل سخن میگوید. کسانی که با کلمات امام و علامه و مانند اینها آشنایند میدانند که اینها قلمشان گاهی بر اساس قرب نوافل است و گاهی بر اساس قرب فرائض است؛ گاهی در اثر درهم تنیدن قربین است؛ گاهی در اثر ترجیح یکی از دو قرب بر قرب دیگر است.
به هر تقدیر رسالة الولایة حضرت استاد و آنچه امام و مانند آن مرقوم فرمودند برای آن است که این کشور از ولایت خالی نباشد؛ ولیشناسان هجرت نکنند؛ مردم هم ولیشناسان را قدر بدانند و صدر بنشانند و صدر نشاندن ولیّ اولیای الهی به پذیرفتن بیانات نورانی آنهاست. آنچه علامه طباطبایی مرقوم فرمودند تقریباً شرح حال خودشان است چه اینکه امام راحل هم همین کار را کردند.
من مجدداً از مقدم آیات، اساتید، بزرگان، محققان، مؤلفان، حکما و فیلسوفانی که در این محفل حضور پیدا کردند حقشناسی میکنم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنم همه شما بزرگوارانی که این مراسم را به عهده داشتند مشمول عنایت ویژه و ادعیه خالصانه ولی عصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد.»
آيين رونمايي از کتاب «رساله الولایه» اثر علامه طباطبایی با تحریر آیتالله جوادی آملی شامگاه 23 تیرماه با حضور علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، حجتالاسلام مرتضی جوادی آملی، فرزند آیتالله جوادی آملی، حجتالاسلام احمد احمدی، رییس سازمان انتشاراتی سمت، محمد رجبی دوانی، رییس کتابخانه مجلس شورای اسلامی، سید رضا صالحی امیری، رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و جمعی دیگر از مسوولان در ساختمان آرشیو ملی ايران برگزار شد.
ارسال نظر