پايگاه خبري تحليلي «پارس»- زهرا خلجي- با اين شرايط به جرات مي‌توان گفت اين دوره از جام‌جهاني حداقل در ميان 10 دوره گذشته يکي از پرگل‌ترين مراحل گروهي را پشت سر گذاشت و البته صعود و حذف‌هاي غافلگير‌کننده مي‌تواند نويد مرحله يک‌هشتم نهايي جذابي را بدهد. حذف اسپانيا که از همان اولين بازي گروه B با شکست پرگل مقابل هلند مسجل شد تا حدودي برايمان يادآور خاطره حذف ايتالياي 2010 بود؛ تيمي که در سال 2006 با حرف و حديث‌هاي زيادي نهايتا قهرمان جام شد و 4 سال بعد نه تنها مدافع قهرماني نبود که در کمال آبروريزي حذف را در گروهي با حضور تيم‌هاي اسلواکي، نيوزيلند و پاراگوئه پذيرفت؛ به خصوص مساوي ايتاليايي‌ها مقابل نيوزيلند يکي از به ياد ماندني‌ترين بازي‌هاي 2010 آفريقاي جنوبي شد.

 

مربي آن سال نيوزيلند کسي نبود جز ريکي هربرت که در زمان خودش مورد تحسين بسياري قرار گرفت اما مدافع دهه 80 حالا به عنوان عضو گروه مطالعات تکنيکي فيفا بازي‌ها را با خيال راحت از خانه مي‌بيند و از منظر يک کارشناس رقابت‌ها را از لحاظ تکنيکي و تاکتيکي آناليز مي‌کند: «آنچه تاکنون در جام‌جهاني 2014 برزيل رخ داده، شاهدي بر اين ادعاست که چطور بازي کردن مهم است، نه اسم و رسم‌هاي بزرگ. من به اين نتيجه رسيدم، آن تيمي که در انتهاي بازي از نظر مالکيت توپ نسبت به حريف برتري داشته، لزوما برد قاطعي را رقم نزده؛ چراکه يک جاهايي همين مالکيت توپ زياد باعث شده تا حريف کمتر آسيب ببيند! شايد يک تيم 65 درصد صاحب توپ بوده و حريفش 35 درصد اما موقعيت‌هاي خطرناک خلق شده از سوي تيم 35 درصدي بيشتر بوده.

 

بهترين مثال براي اين مدعا، اسپانياست. آن‌ها تيمي هستند با علاقه فراوان به مالکيت توپ اما ديديد که در نهايت چه بر سر لاروخا آمد. وقتي آن‌ها مالک توپ هستند و تراکمشان در زمين حريف زياد، يک اشتباه ساده کافي است تا باعث از دست دادن توپ مي‌شود و آن‌وقت مي‌ماند دروازه‌بان بي‌نوا و يک بازيکن سرعتي. با همين فلسفه بود که تيم‌هاي ديگر به راحتي توانستند بارها اسپانيا را در اين جام تحت فشار قرار دهند و حذف زودهنگامي را براي قهرمان دور قبل رقم بزنند.

 

ضدحمله از خط مياني

هربرت با پرداختن به نظريه ديگري، نشان مي‌دهد که کاملا هم با فلسفه مالکيت توپ مخالف نيست چراکه از نظر او حالا فوتبال شکل و شمايل ديگري به خود گرفته و همه‌چيز از آن مد قديم خودش درآمده: «آنچه سابق بر اين مي‌ديديم اين بود که تيم‌هايي که دلخوش به ضدحمله بودند، در عمق دفاع کردند و با يک چشم منتظر يک فرصت براي ضدحمله! اما در حال حاضر حتي فلسفه ضدحمله هم تغيير کرده است. من در اين جام ديدم که خيلي از تيم‌ها حريف را از منطقه مياني و حتي يک دوم زمين رقيب پرس مي‌کردند و به اين ترتيب بسيار نزديک‌تر به دروازه حريف ضدحمله از سوي آن‌ها آغاز مي‌شد. نمونه‌اش هم آنچه کلمبيا مقابل ساحل عاج، هلند برابر اسپانيا و آلمان مقابل پرتغال انجام داد.»

 

البته هربرت اعتقاد راسخ دارد تيم‌هايي که ابزار لازم اينگونه ضدحملات را ندارند نبايد دست به اين کار بزنند: «تيم‌هايي که دوست دارند مدل ضدحملاتشان را از حالت قديمي به مدل جديد ربودن توپ در زمين حريف تغيير دهند، بايد مطمئن باشند که از بازيکنان تند و تيزي هم در آن پست برخوردارند؛ مثل وسلي اسنايدر که به صورت فوق‌العاده‌اي اين مهارت را دارد و به محض ربودن توپ از حريف، آرين روبن و روبين فن‌پرسي را پيدا مي‌کند و پاس‌هاي خطرناکي مي‌دهد. بازيکناني از اين دست - که بهترينشان مسي است- در چنين ضدحملاتي اميد اول و آخر مربيان هستند. او در ميانه ميدان توپ را از حريف مي‌دزدد، به هم‌تيمي‌اش پاس مي‌دهد و خودش در حالي که از فشار مدافعان در امان است به عمق دفاع حريف مي‌رود و منتظر پاس مي‌شود و کار را تمام مي‌کند. مانند آنچه نيمار در بازي افتتاحيه جام مقابل کرواسي به اجرا گذاشت و لذت برديم.»

 

البته هربرت قصد ندارد با اين نظريه‌ها فاتحه شماره 9‌هاي معروف تيم‌ها را بخواند: «هنوز هم خيلي از تيم‌ها هستند که شماره 9‌هاي خوبي دارند اما در واقع اين گوناگوني بازيکنان هجومي است که در روند بازي تغيير ايجاد مي‌کند. نگاه کنيد به هلند و روبين فن‌پرسي که در کنار خودش 2 يار مطمئن دارد؛ اسنايدر و روبن! يا مسي که از حضور دي ماريا و آگرو سود مي‌برد. در چنين سيستمي و با چنين بازيکني مي‌شود از انواع مختلف حمله لذت برد و البته حريف را هم بيچاره کرد.»