به گزارش پارس به نقل از خبرآنلاین ، امروزه سخن نقدی یا انتقادی در باره نهاد، سازمان یا مراکز اجتماعی و خدماتی، اندکی شهامت بلکه تهور می‌خواهد، چون حرکت بر لبه تیغ است و احتمال متهم شدن زیاد؛ اما سکوت هم به نفع هیچ کس نیست.

آن چه نویسنده را بر آن داشت تا مطلبی را قلمی کند، بی نظمی جدی حاکم بر یکی از سازمان‌های مهم و بین‌المللی کشور، یعنی سازمان هواپیمایی است. این جانب به ضرورت کاری، گاه هفته‌ای یک تا دو بار، به ناچار از غول بی شاخ و دم دنیای مدرن استفاده می‌کنم و مثل هر مسافر دیگری تصورم آن است که این وسیله هم زودتر به مقصد می‌رساند، هم آرامش بیشتر فراهم می‌کند و هم شأن آدمی را نگه می‌دارد؛ ولی به واقع چنین نیست و به قول یکی از دوستان: ترقیات عالم رو به بالاست، ما از بالا به پایین می‌ترقیم!

البته در ماه‌های اخیر برخی از کارهای صورت گرفته در پایانه‌های هواپیمایی، نشان از تکریم مسافر است، مثل برداشتن تفتیش بی جا و ناشایست برخی از ورودی‌ها، با این که برای ورود به سالن خروج چنین بازرسی وجود دارد. این بنده سال‌ها با این پرسش مواجه بودم که چرا این همه نیرو برای بازرسی مردم در بدو ورود به سالن پایانه خود را معطل می‌کنند و در مقابلش حقوق می‌گیرند! هم چنین گشودن برخی از درهای ورودی و خروجی که راحتی مردم را به دنبال دارد و بسته بودنشان هیچ منطقی نداشت و نیز پوشش و برخورد پرسنل هواپیمایی و سازمان فرودگاه‌ها که نشان از احترام به مخاطب است. ولی در عین حال چند نکته قابل تأمل نیز وجود دارد؛ یکی برخورد بد پرسنل حراست است که به راستی شایسته کشوری مثل ایران نیست؛ از سر و صداهای بی جا، گفتگوهای سبک و گاه شوخی‌های ابتدایی با یک‌دیگر و خوردن در حال انجام وظیفه، تا برخوردهایی که با مسافران دارند. گاه احساس می‌شود که برخی از رفتارها برای تحقیر افراد صورت می‌گیرد! در حالی که انتظار از نیروهای حراست آن هم در فرودگاه‌ها که محل آمد و شد افراد مهم داخلی و خارجی است، چیز دیگری است. نکته بعدی هواپیماهایی است که خدمات سرویس‌دهی به مسافران را بر دوش دارند. در توصیف اتوبوس‌های خوب، شاخص آن بود که صندلی‌های آن مثل صندلی‌های هواپیماست (صندلی هواپیمایی)! اما اکنون انتظار مسافران آن است که صندلی و تمیزی داخل هواپیماها، حداقل مثل مینی‌بوس‌های بیابانی و بیرون‌شهری باشد، این انتظار زیادی نیست! به ویژه از زمان آزادسازی نرخ‌ها، گمان می‌شد بیش از این‌ها به مسافران و مراجعان توجه شود.

نکته آخر که این نوشته بیشتر برای آن شکل گرفت، نظم پروازی است. به راستی باید گفت فاجعه‌ای در راه است! خیلی زشت است که وقتی با نیروهای مسئول، راز این تأخیرها پرسیده می‌شود، با زبان طنز و تمسخر می‌گویند: آقا این که نمک پرواز است! به راستی مردم ما چه انگاشته می‌شوند و چرا باید یکی از شرکت‌های معتبر و دولتی ایران، پرواز ساعت ده و نیم شبش به ساعت شش صبح منتقل شود؟ آیا این با تکریم انسان و حقوق آدمیان می‌سازد؟ در یکی از سفرها، بنده بیش از ده پرواز را مورد بررسی قرار دادم، تنها دو پرواز به موقع انجام می‌شد، بقیه با تأخیرهای یک تا هشت ساعت بود، به کجا می‌رویم؟ در تمام دنیا اگر چنین تأخیری به طور ناخواسته و تابع رخ‌دادهای پیش بینی نشده رخ دهد، سازمان هواپیمایی موظف به تأمین غذا، محل استراحت و فضای مناسب است و قوانین نیز در حمایت از مشتری وارد عمل می‌شوند، اما زهی خیال باطل که در فرودگاه‌ها، جز هوای گرم و آلوده و بدون امکانات اولیه، سر و صدای زیاد و کمبود جا چیزی دیده نمی‌شود و بدتر و آزارنده‌تر از این‌ها سخن خلبان یا سر مهماندار است که طوطی‌وار از تأخیر پیش آمده صمیمانه پوزش می‌خواهد! بیایید اندکی به مردم احترام بگذارید تا اندکی به ادعای متمدن بودن نزدیک شوید! آیا جایی نباید برای پی‌گیری این گونه اتلاف وقت‌ها و بی احترامی‌ها وجود داشته باشد؟