پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمدرضا يل- شبیخون فرهنگی، ناتو فرهنگی جنگ نرم و امروز رخنه فرهنگی استعاره هاییی هستند از وضعیت کلان فرهنگی که از قدرت به ضعف حرکت می کنند و نشانگر عقب نشینی های مختلف جامعه ایران از مرزهای فرهنگ سال 68 است. ما از وضعیتی که دشمن مجبور بود برای ضربه فرهنگی از تاریکی شب برای ضربه به اردوگاه فرهنگی ما استفاده کند به جاییی رسیده ایم که در روشنایی روز باید دنبال نفوذی ها باشیم و شاید قدری بعد ما هم باید دستاویز شبیخونی برای پس گرفتن مرزهایمان باشیم.

انقلاب و 8 سال جنگ، فضای فرهنگی را هر روز تطهیر می کرد، نگاه ها را متمرکز می کرد و ذهن ها را متوجه خود می کرد و این ناشی از مدیریتی هوشمند نبود بلکه نتیجه فضای معنوب ایجاد شده در جامعه توسط امام (ره) و رزمندگان و خانوادهاشان بوده است  ولی در فقدان فضای فرهنگی ناشی از دفاع وادادگی پشت وادادگی سهم ما از جنگ نا پیدا فرهنگی بود.

شاید تا اواسط دهه هفتاد شاهد جهش های ضد فرهنگی در جامعه ایران نبودیم ولی حامیان خیابانی روحانی خوش لباس و شیک پوش همچون خاتمی به ما فهماند که تا کجا عقب کشیده ایم. تغییر برخی هنجارها آنهم در مدت اندک حکایت از چرخش سریع فرهنگی برخی اقشار جامعه ندارد بلکه حاکی از آن است  که باطن برخی جوانان خیلی وقت است تغییر کرده و فقط جرآت بروز نداشته و به محض مجوز ابراز، شاهد خیلی تغییرات بودیم.

از داستان نابینایی فرهنگیمیان که بگذریم، باید به سیر تغییر فرهنگ توجه کنیم، سیر تغییر آرزوهای یک جوان و احساستش. در این بین یک فرمول کلی همیشه ساری و جاری است. ابتدا باطن و درون یک نظام فرهنگی چه در مقیاس یک فرد و چه در مقیاس یک جامعه تغییر می کند و سپس ظاهر در فرایندی ملایم و گاه جهشی تغییر میکند و ازآنجا که ما و اکثر مسئولان ظاهر بین هستیم تمام مشکل را وقتی متوجه می شویم که تقریبا مشکل به بلوغ رسیده و گل داده است.

اگر از این هم بگذریم، از سرعت توسعه و فراگیری یک اقدام مشترک فرهنگی در جامعه  نمی توانیم بگذریم. الحق که نرم افزارهای ارتباطی جمعی گوشی های همراه در کنار شبکه های اجتماعی با چه سرعتی اشتراک و پیوند ایجاد می کنند و در این  بین ما فقط نظاره گریم و نق می زنیم. آزادی های یواشکی . کلیپ های موسوم به "هپی" آخرین نمونه ایی است که سرعت توسعه آن خیره کننده آن خیلی ها را مبهوت کرده است. و از آن حیرت آور تر جرات بروز است جراتی که ناشی از تغییر باطن فرهنگی انسان و جامعه است.

به نظر می رسد راحت ترین کار توسط نخبگان رسانه ای و تصمیم ساز ما در ابتدا عدم پرداخت به این موضوعات در مقیاسی خارج از مقیاس توسعه آنهاست. سرعت توسعه رسانه ای همچون رسانه ملی با اینترنت یا نرم افزار های تلفن همراه قابل مقایسه نست و  نمایش ابراز هنجارشکنی در رسانه ای فراگیر تر ، موجبات فراگیری بیشتر چنین اقداماتی همچون همخوانی " هپی" را در پی داشت که این از عدم فهم ابتدایی ترین اصول کار رسانه ای است.

شاید یکی از بهترین روش ها برای اشباع ظرفیت رسانه های جدید  به خصوص در بین جوانان سوق دادن ذهن آنان با استفاده از سوژه های متعدد با موضوعات حساب شده باشد. باید برخی بفمند که سوژه های سیاسی و اقتصادی با لحنی جذاب و طنز بیسار کم خطر تر از سوژه های ضد فرهنگی است. تمام این تجویزات به این دلیل است که واکنش فرهنگی در قبال اقدامات ضد فرهنگی بسیار زمان بر است و در مقابل برخی باطن ها ی تغییر کرده نمی توان واکنش ظاهری نشان داد. باید اذعان کرد به دلیل مدیریت های غلط و رفتارهای شخصی و سلیقه ای شکاف بین فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی در حال افزایش است و تجویزات فوق فقط برای کاهش سرعت این فاصله است.

با توجه به رشد تکنولوژی و فراگیری ارتباطات نهضتی ضد فرهنگی کاملا قابل پیش بینی است، نهضتی که در آن فرهنگ رسمی بجای نقد تکفیر می شود و واکنش های هنجارشکنانه از ویژگی های آن خواهد بود و به دلیل مخالف خوانی در بین افراد جامعه مقبولیت پیدا می کند و توسعه می یاید.

شاید آخرین راهبرد ما در زمان فعلی جایگزین کردن نقد فرهنگی و اجازه توسعه این موضوع باشد تا نمایندگی اعتراض فرهنگی از دست جریان مذهب خارج نشود و اگر هم گروه های غیر مذهبی بروز گسترده ای یافتند جریان حزب الله توان رقابت و جذب خود را از دست ندهد.    

در پایان در نگرشی امیدوارانه باید گفت ظرفیت های عقلی و احساسی انقلاب اسلامی توان این را دارد که خارج از حد تصور جهش فرهنگی مثبت ایجاد کند که استفاده از این ظرفیت ها نیازمند مکانیزم بهر برداری و صعه صدر بیار بالایی است که البته در طول این سی و چند سال نتوانستیم به ان دست یابیم.