به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران، در ابتدا ستون یادداشت روز، روزنامه کیهان را میخوانید که به مطلبی با عنوان« اشتباه نکنید! ژنو ۲ مهم است» نوشته شده توسط محمد ایمانی اختصاص یافت:

سوزن رسانه های مهم غرب این روزها روی یک عبارت متوقف شده و علی الدوام آن را تکرار می کنند؛ اینکه « کنفرانس ژنو۲ هیچ دستاوردی به دنبال نخواهد داشت» . این تحلیل به یک معنا کاملا اشتباه است و باید گفت ژنو۲ اتفاقا دستاوردهای مهمی را به همراه دارد. برخلاف بسیاری از تحلیل گران که می گویند در کنفرانس ژنو۲ هیچ خبری نیست، به نظر می رسد اتفاقا این نشست پر از اخبار و دلالت های رمز آلود است و زیر سایه سنگین غایب بزرگ آن یعنی ایران برگزار می شود. اولین خبر بزرگ که رسانه های مهم جهانی نتوانستند آن را کتمان کنند همین عدم حضور بازیگر مهم منطقه است. ایران به تعبیری، طرف اصلی الّاکلنگ موازنه در بحران سوریه است و وقتی از جای خود برمی خیزد، زمین خوردن طرف مقابل حتما سر و صدای زیادی ایجاد می کند، چنان که کرد.

میان ژنو یک و ژنو۲، بیش از یک سال و نیم فاصله است. این نشست که قرار بوده از ماه ها پیش برگزار شود، چند بار به خاطر ناهماهنگی ها و ناتوانی های طرف اصلی معارضه علیه دولت سوریه به تاخیر افتاده است. ناظران کنجکاو همین جا از خود می پرسند کدام گره بغرنج در کار آمریکا و دوستانش افتاده که صرف برگزاری یک کنفرانس را تا این حد سخت و پیچیده می کند. ژنو۲ همچنین ۳۴ ماه پس از شروع جنگ تحمیلی در سوریه دایر شده تا به قول برخی محافل آمریکایی و انگلیسی- نظیر بی بی سی و صدای آمریکا- به دنبال آتش بس و مذاکره دولت و مخالفان باشد. این خود خبر قابل توجهی است که آمریکا پس از حدود ۳ سال از عهده این جنگ بزرگ برنیامده است. بر اساس محاسبات مشترک تل آویو- واشنگتن، ماجرای سوریه و سرنگونی حکومت آن باید ظرف چند هفته یا حداکثر ۳ ماه تمام می شد اما به شهادت رصدگران اطلاعاتی و نظامی و سیاسی غرب، حاکمیت سوریه اکنون به مراتب قدرتمندتر از شروع جنگ در سال ۲۰۱۱ است. آقای جان کری دیروز در مونتروی سوئیس، دولت آمریکا را به استهزا گرفت وقتی که از دولت انتقالی سخن گفت و اینکه اسد جایی در این دولت نخواهد داشت.
برای تمام ناظران سیاسی این تعبیر که « اسد باید برود» کاملا آشناست.

باراک اوباما این رجز را دو بار ادا کرد اما زیر سنگینی بارآن ماند. یک بار ۳ سال پیش که جبهه آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر، ترکیه و… جنگی کم سابقه را علیه سوریه کلید زدند و بار دوم اوایل شهریورماه جاری که شیپور حمله به سوریه را از سر گشاد آن نواخت. اکنون روزنامه سعودی الشرق الاوسط در گزارشی می نویسد « ۳ سال پیش که آتش جنگ شعله ور شد، تحلیل گران با اطمینان می گفتند نظام سوریه از هم خواهد پاشید اما با همه مشکلات، چه چیزی باعث شد نظام سوریه ۳ سال سخت را دوام بیاورد. اکنون ارتش و سازمان های اطلاعاتی و نیروهای امنیتی سوریه، سر جای خود به شکل منسجم باقی است و نه تنها علوی ها بلکه حتی سنی ها نیز در ارتش و سازمان های امنیتی به حاکمیت سوریه وفادارند» .

مشابه همین مضمون را دیروز واشنگتن پست مورد تاکید قرار داد که معتقد بود « آمریکا از بانیان نشست ژنو، کلام اول و آخرش این بوده که اسد باید برود اما واقعیات میدانی جنگ سوریه هرگز چنین ادعایی را تایید نمی کند بلکه بر اقتدار قوی اسد دلالت دارد و تحلیل گران نیز به همین دلالت اعتقاد دارند. لاندیس متخصص امور سوریه در دانشگاه اوکلاهما در این باره می گوید از نگاه اپوزیسیون میانه رو سوریه، کنفرانس ژنو در واقع تایید این مدعاست که بشار اسد و حاکمیت سوریه غیر قابل شکست هستند. به گفته ولی نصر از مشاوران سابق اوباما، ایران دوشادوش سوریه ایستاده است. انتظاری از کنفرانس ژنو نیست و برخی گروه های اپوزیسیون می گویند این کنفرانس در واقع، باقی ماندن اسد در قدرت را به رسمیت می شناسد. به اعتقاد تحلیل گران، غیبت ایران در کنفرانس، خود دلالت بر بی نتیجه بودن آن می کند» .

۴ ماه پیش مقامات ارشد آمریکایی به بهانه کاربرد تسلیحات شیمیایی، ادعا کردند کار حکومت سوریه را با یک حمله برق آسا و « نقطه زنی موشکی ۳ روزه» یکسره خواهند کرد. حتی چهارشنبه ۶ شهریور اعلام شد که آمریکا فردا (۲۹ آگوست ۲۰۱۳) حمله را شروع می کند. اما در همان یک هفته جنجالی اتفاقاتی پشت سر هم رخ داد که نشان می داد اوباما در دوره فشلی و فرسودگی قدرت ایالات متحده به زمامداری رسیده است. او و دیوید کامرون، اولین پشت پا را از ۲۸۵ نماینده- اکثریت- مجلس عوام انگلیس خوردند. ضربه دوم از سوی ۱۴۰ عضو مجلس نمایندگان آمریکا حواله شد که برخلاف بسیاری از تندروی های همیشگی، از دولت درباره این ریسک بزرگ توضیح می خواستند. کار حتی به رای گیری در کنگره نکشید و باد بلوف دولت آمریکا به سرعت خالی شد. واقعیت ۴۵۰۰ کشته و دست کم دهها میلیارد دلار هزینه هنگفت دو جنگ افغانستان و عراق، آن قدر برای آمریکایی ها مهیب بود که نخواهند وارد این ریسک بزرگ شوند. سوریه، لیبی نبود همچنان که افغانستان و عراق هم نبود، که اگر بود آمریکا و متحدانش ظرف چند ماه کار را تمام می کردند.

  همان روزها در صدر تحلیل رسانه های اروپایی و آمریکایی، این تحلیل قاب شد که « اوباما اردک لنگ است» . آن روزهای جنجالی که اوباما و کری زیاد حرف می زدند و لغز می خواندند، ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی خامنه ای بیش از چند عبارت کوتاه اما ضرب دار نفرمودند. « آمریکایی ها بدانند مطمئنا از این مسئله [حمله به سوریه] ضرر خواهند کرد همچنان که در عراق و افغانستان ضرر کردند. این دخالت های نظامی، نفرت ملت ها را نسبت به آنها زیاد می کند و آنان را در منطقه بدنام تر می کند؛ به علاوه که هیچ آینده روشنی ندارد… منطقه مثل انبار باروت است» .

اکنون ۴ ماه پس از آن ماجرا، نشست ژنو به مراسم تدفین و ختم پروژه آمریکایی « فروپاشی در سوریه» شبیه تر است تا نشست تصمیم سازی برای آینده. این تحلیل را شبکه فرانس ۲۴ ساعاتی قبل از شروع نشست منتشر کرد که « معلوم نیست کنفرانس ژنو۲ به چه نتیجه ای برسد. غیبت ایران بسیار مهم است چرا که برای اجرای توافق احتمالی حاصله، همراهی بازیگران اصلی از جمله ایران مورد نیاز است. ایران کشوری غیرقابل چشم پوشی و قدرتی بزرگ در عرصه منطقه خاورمیانه است. بدین ترتیب غیبت این کشور، میخی بر تابوت نشست ژنو است. حالا باید پرسید چرا واشنگتن، لندن و پاریس تاکید بر برگزاری این کنفرانس داشتند در حالی که محکوم به شکست است و بدون تردید، اعتبار آنها را در قبال بحران سوریه برای چندمین بار زیر سوال خواهد برد. اکنون سرنگونی نظام سوریه دور از ذهن به نظر می رسد چرا که این نظام بسیار قدرتمند از یک سال پیش است» . مشابه همین تحلیل را شبکه بی بی سی منتشر کرده و می گوید « بدون ایران، بسیاری از تصمیمات احتمالی که قرار است در ژنو۲ اتخاذ شود، با چالش مواجه خواهد شد.

به هر حال ایران صاحب نفوذ در سوریه است. با غیبت متحد قدرتمند دولت سوریه و حضور مخالفان نه چندان قدرتمند آن بعید است کلید حل ماجرا در سوئیس پیدا شود. » آمریکا در ژنو ۲ بد بازی کرد و بازی بزرگ خود را به هم ریخت. خبط استراتژیک آمریکا ۲ لایه داشت. یک لایه مربوط به جریان مواجب بگیر یا ساده دل و خوش گمان در ایران است که به بهانه « توافق هسته ای ژنو» ، طبق ماموریت یا براساس خوش باوری مدعی شدند آمریکا از موضع دشمنی با ایران تبدیل به دوست استراتژیک شده است. دولت آمریکا در حالی که می خواست خشم و عقده ناشی از شکست ۳ ساله در نبرد سوریه را خالی کند، به آن جریان مامور از یک سو و به چیدمان تحلیلی جریان خوش باور از طرف دیگر لگد سختی زد. اما لایه دوم این خبط استراتژیک، آنجا آشکار می شود که به جای برجسته شدن مواضع آمریکا در ژنو ۲ و مثلاً اظهارات جان کری، همچنان غیبت ایران سرتیتر اخبار و تحلیل ها در غرب است. این هم لگد محکمی است به گزاره کانونی و القایی آمریکا طی چند ماه اخیر مبنی بر اینکه ایران از موضع ضعف، پای میز مذاکره و توافق هسته ای ژنو آمده است. ایران اگر در کنفرانس حاضر بود و مثلاً مخالفت و تحفظ می کرد، شاید آن قدر به چیدمان نقشه آمریکا ضربه نمی خورد که اکنون در غیاب ایران ضربه خورده است.

عجیب نیست که دیروز روزنامه نیویورک تایمز می نویسد « هیچ یک از طرف های اصلی حاضر در جنگ سوریه به پیشرفت مذاکرات ژنو خوش بین نیستند. آمریکا با دعوت بان کی مون از ایران خشمگین شد. ایران از حامیان سرسخت سوریه است. مشاجره ای به مدت ۲۴ ساعت در گرفت که مسئله اصلی کنفرانس (سرنوشت آینده سوریه) را به محاق برد. یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا با اشاره به این مشاجره سخت می گوید فکر نمی کنم با وضعیت به وجود آمده، کسی نسبت به پیشرفت در مذاکرات ژنو خوش بین باشد… سوریه در میدان جنگ شاهد تحولات تعیین کننده ای بوده است. اپوزیسیون، از هم گسیخته و حاکمیت در موضع قدرت قرار گرفته است. این واقعیت میدانی، آمریکا را برای پیشبرد کنفرانس ژنو دچار مشکل کرده است. جان کری سال گذشته اعلام کرده بود همه محاسبات اسد را به هم می زند. دنیس راس فرستاده سابق آمریکا به خاورمیانه می گوید کنفرانس ژنو هیچ یک از فاکتورها و مشخصه های لازم همه کنفرانس های مشابه را ندارد. به زعم یک دیپلمات غربی، ما پلان B برای این کنفرانس نداریم. »

اکنون از پروژه ایجاد انقلاب مصنوعی- از طریق دلارهای نفتی و دلالی استخبارات سعودی، فراخوانی القاعده به میدان و کارگردانی سیا، موساد و اینتلیجنت سرویس- تنها کاریکاتوری کم مایه برجای مانده است. رابرت بائر افسر عالی رتبه سیا در کتاب « خوابیدن با شیطان» ، بده بستان و رشوه های هنگفت میان آمریکا و رژیم سعودی را بازگو می کند و این در حالی است که هیلاری کلینتون ۲ سال پیش درباره ضلع سوم ماجرا (القاعده) تصریح کرد « ما گذشته مشترکی با القاعده داریم و ۲۰ سال پیش خود ما آن را در جنگ با روسیه راه اندازی کردیم. » هر جنایتی که گروه های مسلح تروریست در سوریه و لبنان و عراق مرتکب می شوند، لعنت افکار عمومی نثار آمریکا و گماشته اش عربستان می شود.

دکتر جعفر خیر خواهان در مطلبی که با عنوان« دستورکار مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۱۴ » در ستون یادداشت روز، روزنامه خراسان به چاپ رسانده اینطور نوشت:

هر ساله به مدت چهار روز در نخستین ماه هر سال میلادی، تفرجگاه طرفداران اسکی در دهکده برفگیر داووس در سوئیس، خانه موقتی قدرتمندترین افراد از سراسر جهان می  شود. مجمع جهانی اقتصاد که یک سازمان مستقل بین  المللی محسوب می  شود به مدت ۴۴ سال است که ماموریت و وظیفه خویش را کمک به بهبود وضعیت جهان تعریف کرده است. جلسات سالانه این مجمع در داووس، تریبونی است تا دستورکار اقتصادی برای جهان را در ابتدای هر سال مشخص سازد.

برای بیش از چهار دهه مجمع جهانی اقتصاد با تشخیص اینکه مسائل جهانی به هم وابسته بوده و شکنندگی ذاتی در اقتصاد جهانی وجود دارد اقدام به تهیه دستورکارهایی می  کند تا رهبران جهان بتوانند واکنش سریعی به جهان به سرعت در حال تغییر ما نشان دهند. تنوع و تشریک مساعی غیررسمی که در" روح داووس" وجود دارد به این معناست که شرکت  کنندگان علاوه بر دیدن چهره  های آشنا از این شانس برخوردار شوند که با افراد جدید، دیدگاه  های تازه و تفکرات متفاوت نیز مرتبط گردند.

در این مجمع حدود ۳ هزار نفر شامل رهبران جهانی، هیات  های نمایندگی دولت  ها، دانشگاهیان، خالقان ثروت و روسای شرکت  های چند ملیتی گرد هم می  آیند. امسال دست کم ۴۰ رهبر سیاسی کشورهای جهان به همراه ۹۰۰ مدیر اجرایی شرکت  ها حضور دارند. موضوع سال ۲۰۱۴ عبارت است از" شکل  دهی دوباره جهان: پیامدهایی که برای جامعه، سیاست و کسب و کار دارد. " هدف مجمع بسط و گسترش بینش  ها، ابتکار عمل  ها و اقدامات ضروری برای واکنش نشان دادن به چالش  های جاری و نوظهور جهانی است.

آن گونه که در فهرست میهمانان دعوت شده به مجمع دیده می  شود از ایران سه شخصیت حضور دارند: رئیس جمهور محترم دکتر حسن روحانی، وزیر امور خارجه دکتر محمد جواد ظریف و نیز استاد روابط بین  الملل دانشگاه شهید بهشتی دکتر محمود سریع  القلم. نخست وزیران انگلستان و ژاپن در بین ۴۰ رهبر شرکت  کننده هستند. وزیر خارجه آلمان به نمایندگی از صدراعظم این کشور آنجلا مرکل شرکت می  کند که در یک سانحه اسکی آسیب دیده است.

بانکداران مرکزی برخی کشورها از جمله بانک مرکزی اروپا نیز در کنار روسای شرکت  های مهم سرمایه گذاری و بیمه مثل گلدمن ساکس و بارکلی و لویدز حضور دارند. مسائل خاورمیانه و سوریه از اصلی  ترین مباحث مطرح شده در مجمع امسال است. همزمان در فاصله  ای نزدیک در شهر ژنو کنفرانس دیگری درباره جنگ داخلی سوریه برگزار می  شود که احتمالا دو روز اول (چهارشنبه و پنج شنبه) مجمع را تحت الشعاع قرار می  دهد.

جان کری وزیر خارجه آمریکا قرار است روز جمعه وارد داووس شود اما امیدها بالا نبوده و انتظارات نسبت به گشایش اوضاع پایین است. در سالهای گذشته، سایه تهدید جنگ با ایران توسط رژیم صهیونیستی و آمریکا بر سر برنامه هسته  ای ایران بر مجمع سنگینی می  کرد. اما در حالی که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی تلاش می  کند تا جهان را متقاعد سازد که تحریم های حتی شدیدتری علیه ایران وضع کنند تا همه توانایی های هسته  ای ایران متوقف گردد، دکتر روحانی به سمت سرمایه  گذاران توجه می  کند با این وعده و استدلال که تحریم  ها در حال از بین رفتن است و اگر آنها امروز تصمیم به سرمایه  گذاری بگیرند، هنگامی که تحریم  ها برداشته شد، سودهای بسیار بیشتری خواهند برد.

نشست امسال پنج موضوع اساسی را به شرح زیر در دستور کار قرار داده است. موضوعاتی که بی  شباهت با مسائل اساسی کشور ایران نیز نیست؛ از گسترش نابرابری درآمد، و رشد اقتصادی ضعیف گرفته تا بیکاری مزمن و مداوم، بدهی دولتی ناپایدار و انتشار آلاینده  ها.

۱- نابرابری: شکاف روزافزون بین غنی و فقیر، بزرگترین تهدید برای رونق جهانی است که اعضای مجمع جهانی اقتصاد در نظرسنجی امسال شناسایی کردند. به گفته کلاوس شواب بنیانگذار و رئیس مجمع جهانی اقتصاد، کاهش رشد اقتصادی جهان در کنار افزایش نابرابری اقتصادی اتفاق افتاده است. علت افزایش نابرابری هم کاهش سهم نیروی کار از درآمد ملی است که در نتیجه جهانی  شدن و پیشرفت فناوری رخ داده است. این وضعیت یک چالش جدی برای سیاست  گذاران است. ضریب جینی که شاخص نابرابری است در بسیاری از کشورها به بالاتر از ۰.۴ رسیده است که میزانی هشداردهنده برای یک نابرابری خطرناک است.

۲- کاهش رشد تولید ناخالص داخلی: بدترین رکود اقتصادی پس از دهه ۱۹۳۰ میلادی در سال ۲۰۰۷ رخ داد که ضعیف ترین بهبودی پس از آن ثبت شده است. در پنج سال پس از بحران مالی که رکود اقتصادی را به دنبال داشت، هنوز رشد در بیشتر کشورها ضعیف و در برخی دیگر منفی است. متاسفانه این کم رشدی در ایران طی دو سال اخیر به نرخ  های منفی و به سطحی بی  سابقه رسیده است که امید می  رود با رفع تحریم  ها جان تازه  ای در اقتصاد کم رمق کشور دمیده شود.

۳- بیکاری: میانگین بیکاری در منطقه اروپا به سطح بی  سابقه ۱۲ درصد رسیده است که در برخی کشورها مثل اسپانیا و یونان حتی ۲۵ درصد نیروهای کار را تشکیل می  دهد و البته بیکاری جوانان بسیار بالاتر است. مدیر عامل صندوق بین  المللی پول ماه گذشته پرسید آیا می  توان از پایان بحران اقتصادی سخن گفت هنگامی که ۱۲ درصد نیروی کار بدون شغل است و زمانی که هیچ نشانه ای وجود ندارد که مردم توان پرداخت بدهی های خود را پیدا کرده  اند.

۴- بدهی دولتی: نظرسنجی سالانه موسسه پرایس واترهاوس کوپر از مدیران ارشد شرکت  ها نشان داد که توانایی دولت  های بدهکار در مهار کسری بودجه در بین ۷۱ درصد پاسخ  دهندگان نگرانی اصلی است در حالی که سال ۲۰۱۱ این رقم در سطح ۶۱ درصد بود. سهم بدهی دولت از تولید ناخالص داخلی در بیشتر کشورها افزایش یافته است.

۵- تغییرات اقلیمی و انتشار آلاینده  ها: مجمع جهانی اقتصاد همچنین نگران این است که دولت  ها آنچنان گرفتار و درگیر مسائل اقتصادی آنی شده  اند که به تهدید بلندمدت تغییرات اقلیمی توجهی نشان نمی  دهند. نقشه انتشار آلاینده  ها به صورت سرانه گویای روند افزایشی آن در طی زمان است.

روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان« ساماندهی اصولگرایان و پرسش های فرارو » ر ستون سرمقاله خود به قلم دکتر امیر محبیان به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:

اصولگرایان علیرغم ریشه های اجتماعی قدرتمند و تشکل های قابل اعتناء متاسفانه در موقعیت مناسبی قرار ندارند؛بازشکافی دلایل این وضعیت فرصتی دیگر را می طلبد و صاحب این قلم در نوشتارهایی بدان پرداخته است. ایجاد نظم و ترتیب در محیط، منجمله محیط سیاسی آشفته  به منظور کنترل موقعیت های دشوار قواعدی دارد؛تهیه یک برنامه قابل کنترل ؛تصمیم به اجرا، تصحیح و اجرای مجدد در زمره این اقدامات است. پیش نیاز ساماندهی مجدد اصولگرایان نیز اقتضائاتی دارد؛به دلیل فراز و نشیب های طی شده و تعارفات مرسوم در میان اصولگرایان متاسفانه اختلافات ریشه یافته است و برای رفع ریشه های این اختلافات لازم است؛
اولا؛ نقد مشفقانه ولی دقیقی در راستای آسیب شناسی اوضاع صورت پذیرد.
ثانیا؛اهداف مطلوب به دقت تعریف شود تا میزان موفقیت ها بصورت ملموس قابل ارزیابی گردد.

تردیدی نیست که اصولگرایان برای رفع معضلات باید بیاندیشند و اختلافات موجود را چونان مسئله ای قابل حل بنگرند که برای آن باید تمامی ظرفیت فکری اصولگرایان بسیج شود. هر سامانه سیاسی و تشکیلاتی که خواهد کوشید به مثابه اتاق فکربه حل مسئله بپردازد؛ پیشاپیش برای توجیه فلسفه وجودی خود شایسته است به پرسش های زیر پاسخ دهد.

- هدف غایی از تلاش برای همگرایی جدیداصولگرایان دقیقا چیست؟
-آیا قرار است مبداءتشکیلات جدیدی گردد؟
-آیا قرار است به مجمع تشکل های موجود تبدیل گردد؟
-آیا قرار است نقش هماهنگ کننده تشکل های اصولگرا را ایفاءکند؟
-آیا قرار است داور اختلافات تشکل ها باشد؟
۱. رویکرد و ابزار ساماندهی مجدد چیست؟
-با چه رویکرد حقوقی و تشکیلاتی قرار است ساماندهی را بر عهده بگیرد؟
-چه سازوکاری برای ساماندهی اصولگرایان برگزیده است؟
-چه تضمینی برای اجرایی شدن و تحقق تصمیمات وجود دارد؟
-آیا قرار است مسیری را که تکرار گذشته است ؛فرا روی اصولگرایان قرار دهد یا مسیری نو طراحی خواهد شد؟
-چه گفتمان جدیدی طراحی وبرای اصولگرایان ارائه خواهد شد؟
-رهبری و مدیریت اصولگرایان در مسیر تازه را چه فرد یا گروهی بر عهده خواهد داشت؟
-چه سازوکار تشکیلاتی قادر خواهد بود؛علیرغم اختلافات، چتری واحد را بر سر اصولگرایان بگستراند؟

۲. گزینش تیم مناسب شرط تحقق برنامه هاست؛بنابراین:

-گروه انتخاب شده برای  تصمیم گیری با چه ملاکی گزینش
خواهند شد؟
-گزینش آنقدر دقیق باشدکه اصولگرایان به پرسش" چرا این افراد و نه افراد دیگر؟ " با قدرت پاسخ دهند.

پرسش های فوق بخشی از پرسش های فراروی هر اقدام سیاسی در راستای حل اختلافات است که می تواند روند اولویت دهی ها را شفاف تر سازد. طبعا همگان وظیفه داریم بر ارزش اقدام خیرخواهانه برای وحدت یا هماهنگی اصولگرایان تاکید نماییم؛اما روشن است که فراتر از تعارفات مرسوم باید با دقت روند ها را برنامه ریزی نمود تا درصد موفقیت به بالاترین حد معقول برسد.


روزنامه وطن امروز نیز ستون یادداشت روز خود را به مطلبی با عنوان« بان کی مون حیا کن! » نوشته شده توسط محمد نادر پور اختصاص داد:

بان کی مون دعوتنامه ایران برای شرکت در نشست ژنو ۲ را پس گرفت. تحلیل همین خبر یک خطی و کوتاه که می توان از جهات مختلفی به آن پرداخت بر پیچیدگی اصل ماجرا افزوده است. برای دستیابی به تحلیل صحیح بیایید جوانب صحنه بازی را با یکدیگر مرور کنیم. الف- دولت کشورمان به اندازه ای از قطعی شدن حضور ایران در نشست ژنو ۲ مطمئن بود که پیشاپیش در روزنامه ها و رسانه های همسو این خبر را همچون پیروزی و دستاوردی بزرگ در تعامل با غرب اعلام رسمی کرده بود. کار تا آنجا پیش رفت که کارشناسان دولتی یک روزنامه تیتر زدند « اگر دولت احمدی نژاد بر سرکار بود هرگز چنین دعوتی از ایران صورت نمی گرفت! » خلاصه! دست کم از طرف ایران ماجرای ژنو ۲ و دعوت از ایران « قطعی» بوده است.

ب- بان کی مون به عنوان دبیرکل سازمان ملل، برخلاف آنچه دیروز و امروز در ایران تبلیغ شد پیش از این بارها درباره مفید بودن حضور ایران در نشست ژنو ۲ موضع گیری مثبت داشته است. طبیعی هم هست چرا که همه طرف های درگیر در سوریه به خوبی می دانند ایران به عنوان قدرتی فرامنطقه ای به آسانی توان برهم زدن معادلات غیردلخواه را دارد. پس چطور شد که دعوت رسمی سازمان ملل به فاصله ۲۴ ساعت از ایران پس گرفته شد؟ آیا واقعا فشار آمریکا و اسرائیل چنین رویه بی سابقه ای را به وجود آورد؟ به همین راحتی اولین تحلیل آشکار شد! بان کی مون برای دولت ایران دعوتنامه فرستاد اما بر اثر فشار « کدخدا» حرف خود را با تخریب شدید وجهه خود در جهان با سر و صدای بسیار پس گرفت! این نتیجه گیری بسیار ساده تنها در یک صورت درست از آب درمی آید. پیش زمینه آن این است که بپذیریم دبیرکل سازمان ملل تصمیم دعوت از ایران را پیش از این به « تنهایی» و بدون در نظر گرفتن رأی سایرین همچون آمریکا و عربستان و فرانسه و… اتخاذ کرده است!

کلید گره گشایی از این ماجرا در بیانیه صادر شده از سوی دبیرکل است. بان کی مون در بیانیه رسمی خود مدعی شده است « به دلیل اظهارات « علنی» اخیر مقامات ایرانی ناامید شده و دعوت از این کشور برای شرکت در ژنو ۲ را پس می گیرد. سخنگوی سازمان ملل ادعا کرده است اظهارات عمومی ایران با « گفت وگوهای دوجانبه» با دبیرکل سازگار نیست و ژنو۲ بدون حضور ایران برگزار خواهد شد» . پس براساس بیانیه آقای دبیرکل این موارد قابل برداشت است:

۱- قطعا میان طرف ایرانی و سازمان ملل گفت وگوهایی پیش از این درباره نشست ژنو یک و دو برگزار شده است.

۲- گفته های طرف ایرانی مورد مذاکره با مواضع اعلامی آمریکا و سازمان ملل درباره موضوعات مطروحه در نشست ژنو ۲ هماهنگی داشته است. یعنی طرف ایرانی درباره پیش شرط کناره گیری اسد از قدرت و تشکیل حکومت انتقالی توسط مخالفان در اسرع وقت نظر مثبت خود را اعلام کرده است.

۳- در فاصله ۲۴ ساعت پس از ارسال دعوتنامه برای ایران برخی مسؤولان دیگر، صحبت هایی متفاوت با گفت وگوهای پنهانی مطرح شده درباره آینده سوریه بیان کرده اند.

پس معما ساده شد. تنها مسؤول ایرانی که به صورت مستقیم و علنی در همین زمان کوتاه ۲۴ ساعته به اعلام موضع درباره سوریه اقدام ورزیده دکتر ولایتی است. علی اکبر ولایتی در گفت وگو با تسنیم در پاسخ به سوالی راجع به دعوت از ایران برای شرکت در ژنو۲ از سوی بان کی مون و این گفته دبیرکل سازمان ملل مبنی بر اینکه دعوت از ایران به معنای پایبندی ایران به بیانیه ژنو۱ است، تاکید کرد: « نکته بسیار مهم و منفی مصوبه اجلاس ژنو ۱ این است که اگر آن پذیرفته شود، دولت قانونی سوریه که عضو رسمی سازمان ملل بوده و سابقه بسیار ارزشمندی در پایبندی به مقررات بین المللی دارد باید یک طرف میز مذاکره بنشیند» .

ولایتی افزود: انسان نمی داند به چه حقی بیانیه ژنو ۱ به تروریست هایی که از کشورهای دیگر تفنگ به دست گرفته و توسط رژیم صهیونیستی و برخی کشورهایی که سابقه استعماری در منطقه دارند، از برخی کشورهای اروپایی گرفته تا آمریکا، حمایت های مالی و تسلیحاتی می شوند، این حق را می دهد که یک طرف مذاکره باشند و با دولت رسمی و قانونی سوریه، دولتی انتقالی تشکیل دهند که در این صورت حداقل ۵۰ درصد از این دولت باید جزو حامیان تروریست ها باشند.

این موضع گیری صریح که با گفته های اعلامی پیش از این سخنگوی دستگاه سیاست خارجی کشور و دولت تفاوتی در کلیات و جزئیات ندارد « ظاهرا» موجبات برآشفتگی جان کری و بان کی مون را فراهم کرده است. به نحوی که مناسبات رسمی روابط بین الملل را زیر پا گذاشته و دعوتنامه رسمی صادر شده را پس گرفته اند.

می رسیم به موضع گیری وزارت امور خارجه در برابر این بدعهدی عجیب و غریب که مستقیما « عزت جمهوری اسلامی» را نشانه رفته است. ظریف با بیان اینکه بان کی مون در هفته گذشته چندین بار با من تماس گرفت، اظهار داشت: « در همه این تماس ها صریحا به ایشان گفته ام هیچگونه پیش شرطی را نمی پذیریم و هرگونه اظهارنظری از طرف ایشان که متضمن این باشد که ایران شرطی را برای حضور پذیرفته، خلاف واقع می دانیم و ایشان کاملا از این موضوع مطلع بود و از دیدگاه ما اطلاع داشت» . وی همچنین ضمن ابراز تاسف بان کی مون را به نداشتن شهامت برای اعلام دلیل پس گرفتن دعوت متهم کرد و گفت: « من این رفتار را در شأن دبیرکل سازمان ملل نمی دانم و باعث تاسف است که این رفتار را از خود بروز داده است» .

براساس اظهارات شخص وزیر امور خارجه کشورمان؛

۱- گفت وگوهای دوجانبه مطرح شده در بیانیه دبیرکل سازمان ملل واقعا میان وی و ظریف به عنوان نماینده ایران صورت گرفته است. پس نماینده ایران در بیانیه بان کی مون نیز پیدا شد.

۲- دبیرکل سازمان ملل یک بیمار است که قول های الکی می دهد و حتی مسؤولیت اقدامات خود را نمی پذیرد!

۳- بان کی مون یک دروغگوی بزرگ است چرا که وزیر امور خارجه کشور ما را متهم به موضع گیری پنهانی برخلاف سیاست های کلی نظام در حوزه سیاست خارجی کرده است.

۴- فشار آمریکا و سایرین بر دبیرکل به صورت ناگهانی بالا گرفته اما پیش از این زمانی که وی برای ایران دعوتنامه می فرستاد فردی مسؤول، صاحب اختیار و احتمالا از مبارزان با جبهه « افراط گرایی» در جهان بوده است!

هدف ما بررسی همه تحلیل های مطرح پیرامون یک افتضاح دیپلماتیک در سطح جهانی بود که کمترین هزینه اش بی اعتبار شدن اقوال دبیرکل سازمان ملل بود. مگر اینکه بپذیریم این فرد کذاب گاهی قابل اطمینان است و گاهی اوقات با حیثیت و آبرو و عزت دستگاه سیاست خارجی ما بازی می کند! البته ترویج مدل « دکتر جکیل» مستر هاید از شخصیت دبیرکل سازمان ملل در حال حاضر در دستور کار وزارت خارجه قرار دارد.

حال ناچاریم به جمع بندی برسیم؛ اگر دبیرکل سازمان ملل به این راحتی شخص وزیر خارجه و دستگاه سیاست خارجی ما را به خلاف گویی و قول کذب متهم می کند چرا پاسخی درخور از جانب ایران دریافت نمی کند؟ چرا این موضوع که مستقیما با عزت جمهوری اسلامی رابطه دارد و موجبات ناراحتی ملت ایران را فراهم آورده این طور سطح پایین و با بی اهمیتی حتی بدون صدور یک بیانیه رسمی، رتق و فتق می شود؟ همین رفتار مشکوک و موضع گیری سطح پایین وزارت امور خارجه است که مجال پر و بال گرفتن تحلیل های مبتنی بر راستگویی سازمان ملل به عنوان نهادی رسمی را فراهم می کند. در آن صورت چه کسی تطابق رفتارهای دولت در حوزه سیاست خارجی با اصول اساسی « عزت، حکمت و مصلحت» را خواهد سنجید؟ جای مجلس شورای اسلامی در چنین مناقشات بین المللی بی سابقه ای حقیقتا خالی است. ما به رغم برخی دولتی ها هیچ علاقه ای به مقایسه دولت ها نداریم اما چون خودشان شدیدا به این موضوع اعتیاد دارند می گوییم. اگر چنین اتفاقی در دوره احمدی نژاد رخ داده بود کدام طرف متهم به دروغگویی و آبروبری از ایران و ایرانی در جهان می شد؟

روزنامه جمهوری اسلامی در « تحلیل سیاسی » این هفته خود در ستون سرمقاله اش اینطور نوشت:


در هفته جاری که با آغاز دومین ماه فصل زمستان مصادف بود، بهار در بهار شکفت و گلهای حیات در افق تاریخ جوانه زد. در هفدهم ربیع الاول و در طلیعه این هفته، ملت ایران به میمنت میلاد پرخیر و برکت عصاره خلقت و خاتم رسالت حضرت محمد مصطفی (ص) و سلاله امامت حضرت صادق آل احمد (ص) غرق در شور و شعف بود و به حبل متین اهل بیت عصمت و طهارت متمسک شد تا شاید با عمل به سیره آن اسوه های عالم خلقت بتواند در مسیری که آنان برای بشریت گشوده اند، گام بردارد. به همین مناسبت ایران اسلامی در این هفته میزبان علما و اندیشمندانی از جهان اسلام برای شرکت در کنفرانس وحدت اسلامی بود که در روز میلادالنبی، میهمانان این نشست هم اندیشی به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتند. در این دیدار حضرت آیت الله خامنه ای مهمترین مسأله دنیای اسلام را پرهیز از اختلاف و وحدت در مقابل دشمنان دانسته و نسبت به خطر بزرگ جریان تکفیری هشدار دادند. واقعیت اینست که این روزها امت اسلامی به لحاظ رشد غده چرکین و خطرناک سلفی گری به شدت درگیر مصائب و مشکلات عمیق است و این جریان انحرافی با حمایت و هدایت دشمنان غدار اسلام، شمشیر به روی پیامبر رحمت کشیده و چهره این دین الهی را مکدر کرده و به مسلمان کشی مشغول است. شاید در این روزها که جهان اسلام باید به مناسبت سالروز میلاد پیامبر اکرم شادمان باشد، بخش هایی از جغرافیای پهناور جهان اسلام درگیر مصائب دلخراش و تکان دهنده ای است که وهابی های خونریز بر کشورهای مسلمان تحمیل کرده و باعث ضعف و تفرقه مسلمانان شده اند.

به همین دلیل رهبر معظم انقلاب در این دیدار با اشاره به آیه شریفه ای که مسلمانان را به رحمت و مودت در میان هم و شدت در برابر کفار فرا می خواند، فرمودند: " متأسفانه، جریان تکفیری، این دستور صریح پروردگار را نادیده گرفته و با تقسیم مسلمانان به" مسلمان و کافر" ، امت اسلامی را به جان هم انداخته اند. " ایشان جریان تکفیری را بدون تردید، مورد حمایت دستگاههای امنیتی و خبیث دولتهای استکباری و دست نشاندگان آنها خوانده و با توجه به مسائل دردناک سالهای اخیر، این حرکت انحرافی را خطری بزرگ برای جهان اسلام برشمرده و با توصیه به کشورهای اسلامی برای مراقبت و هوشیاری کامل افزودند: " متأسفانه برخی دولتهای مسلمان به عواقب حمایت از این جریان بی توجهند و نمی فهمند که این آتش، دامن همه آنها را هم خواهد گرفت. "

از رویدادهای مهم هفته، آغاز اجرای گام اول توافق ژنو از سوی ایران و کشورهای عضو گروه ۱+۵ بود. براساس این توافق، روز دوشنبه سی ام دی ماه، ایران گام های مربوط به تقلیل غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی که در سالهای اخیر در واکنش به تحریم های ظالمانه غرب از ۵ درصد به ۲۰ درصد افزایش یافته بود را آغاز کرد و قرار شد ظرف مدت ششماه، سطح غنی سازی خود را - مشروط بر آنکه غربی ها به این تحریم ها پایان دهند - کاهش دهد. خوشبختانه کلید این گام اولیه در هفته جاری همزمان از سوی طرفین زده شد و بناست که رفتارهای دو طرف در این زمینه مورد راستی آزمایی قرار گیرد و در صورت ایجاد اعتماد، مذاکرات نهایی نیز ادامه یابد.

این هفته، صحنه بین المللی نیز شاهد تحولات مهمی بود. برگزاری نشست ژنو ۲ و حواشی آن، رویدادهای جدید در عراق و وقوع انفجار تروریستی در جنوب بیروت از جمله تحولات مهم خارجی هفته جاری بودند. نشست ژنو ۲ که در واقع آمریکایی ها بانی اصلی آن هستند ولی به طور رسمی، سازمان ملل ترتیب دهنده آن اعلام شده است پس از ماه ها تلاش، سرانجام دیروز در شهر مونتروی سوئیس آغاز بکار کرد. آنچنانکه اعلام شده است در این نشست ۴۰ کشور حضور دارند ولی در واقع، بازیگران اصلی آن، آمریکا و روسیه می باشند. با اینکه واشنگتن و مسکو برای برگزاری نشست هم نظر بوده اند ولی اختلافات اساسی میان آنان وجود دارد که در همان روز نخست و اظهارات وزرای خارجه این دو کشور کاملاً نمایان بود.

در این میان، دعوت بان کی مون از ایران برای شرکت در ژنو ۲ و سپس، پس گرفتن آن که به یک رسوایی برای دبیرکل سازمان ملل و دست اندرکاران این نشست تبدیل شد از حاشیه های مهم این نشست بود. کاملاً واضح بود که این عقب نشینی دبیرکل سازمان ملل در اثر فشارهای آمریکا بوده است. در این حال، بسیاری از ناظران ایران را غایب بزرگ این نشست عنوان کرده و تاکید کردند بدون حضور ایران به عنوان قدرت بزرگ منطقه، امیدی به حصول نتیجه از ژنو ۲ وجود ندارد. جان کری وزیر خارجه آمریکا در اظهارات خود در نشست ژنو علناً خواستار کنار رفتن دولت فعلی سوریه و شخص بشار اسد شد درحالی که روسیه این نظر را نداشت و خواهان آن شد تا تکلیف حکومت و دولت سوریه را سوریها تعیین کنند و از شرکت دولت کنونی در هر طرحی در آینده حمایت کرد.

در این میان، اظهارات جنجالی و افشاگرانه ولیدالمعلم وزیر خارجه سوریه را باید مهمترین بخش روز نخست اجلاس ژنو برشمرد. وی ضمن متهم کردن آمریکا و متحدان عربش به ریختن خون سوریها، مخالفان را نیز مزدور اسرائیل خواند. وزیر خارجه سوریه، کشورهای عرب حاضر در اجلاس را متهم کرد با دلارهای نفتی تروریستها را مسلح کرده و به جان ملت سوریه انداخته اند. معلم خطاب به جان کری گفت هیچ دولت خارجی حق ندارد در مورد حکومت آینده سوریه و اینکه بشار اسد برود یا بماند دخالت نماید. اجلاس ژنو امروز نیز ادامه خواهد داشت، با این حال با توجه به فضای این اجلاس و واقعیات جاری در سوریه، بسیار بعید است نتیجه ای همراه داشته باشد.

این هفته، عراق نیز شاهد حوادث جدیدی بود. ارتش عراق در استان الانبار با حمله به مواضع تروریست هایی که به شهر فلوجه وارد شده و با سپر قرار دادن مردم، به حضور خود در این شهر ادامه می دهند، دهها نفر از آنها را به هلاکت رساند. دولت عراق همزمان اسناد جدیدی از دست داشتن عربستان در اقدامات تروریستی در عراق را منتشر ساخت. نوری مالکی، نخست وزیر عراق نیز اعلام کرد دولتهای عرب" شیطان صفت" از تروریسم در عراق حمایت می کنند که کاملاً مشخص بود اشاره وی به دو کشور عربستان و قطر می باشد که در فتنه گروههای افراطی منطقه، از جمله عراق دست دارند. در این حال، عراق اعلام کرده است بزودی با عملیات گسترده ای در استان الانبار و شهر فلوجه و به غائله تروریست های تکفیری پایان خواهد داد.

این هفته، لبنان صحنه یک انفجار تروریستی جدید بود که در منطقه شیعه نشین بیروت به وقوع پیوست. در جریان این انفجار که در محله ضاحیه بیروت و منطقه تحت نفوذ حزب الله لبنان رخ داد ۵ نفر کشته و بیش از ۵۰ نفر زخمی شدند. علت انفجار، خودرو بمب گذاری شده بود که عامل انتحاری آنرا به یک ساختمان کوبید. نجیب میقاتی، نخست وزیر لبنان در پی این انفجار نشست اضطراری تیم بحران را خواستار شد.
جبهه تروریستی النصره مسئولیت این انفجار را به عهده گرفته است. جبهه النصره را افراطیون تکفیری وابسته به القاعده تشکیل می دهند که پایگاه اصلی آنها سوریه است. اکنون کاملاً مشخص شده است که عواملی تلاش می کنند بحران سوریه را به لبنان نیز بکشانند و در واقع بین عراق، سوریه و لبنان یکسان سازی کنند و این سه کشور را به آشوب و نابودی بکشانند.

دکتر علی دادپی در مطلبی با عنوان« محیط زیست و امنیت ملی» چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد اینطور نوشت:

امنیت ملی ما شامل چیست؟ به نظر می رسد امنیت ملی می تواند تعابیر مختلفی داشته باشد؛ اما اجزای آن تقریبا ثابت هستند: امنیت ملی با حفظ ثبات و تعادل اجتماعی، زمینه پیشرفت جامعه را با کمک به پیوستگی فعالیت های اقتصادی فراهم می کند. در نتیجه آنچه تداوم فعالیت های اقتصادی جامعه را به هم می زند، می تواند خلاف امنیت ملی قلمداد شود. از این منظر، گروه یا کسانی که صادرات نفت را مختل می کنند یا فعالیت بنادر و فرودگاه های کشور را دچار مشکل می کنند، متهم به اقدام علیه امنیت ملی کشور می شوند. آنها مسیر رشد اقتصادی کشور را دچار اخلال کرده اند. از این منظر هر گونه اقدام برای تخریب منابع و استعدادهای اقتصادی کشور را می توان اقدام علیه امنیت ملی دانست.

بیایید فرض کنیم ظرف ماه های گذشته، یک لوله انتقال نفت هفت بار دچار آتش سوزی می شد، دو یا سه بار به خاطر آنکه رانندگانی سهل انگار خود را به آن کوبیده بودند، چند بار به خاطر آنکه چند نفر برای تفریح در کنار آن آتش بزرگی برافروخته بودند و یک بار هم برای آنکه عده ای تصمیم گرفته بودند از آن برای تمرین تیراندازی استفاده کنند. سوالی که مطرح می شود این است که آیا مراجع قانونی کشور و مقامات امنیتی می پذیرفتند که این عده از روی سهل انگاری و به خاطر سطح فرهنگ پایین شان این کار را کرده اند؟ آیا دادگاه های صالحه کشور این عده را بی گناه می دانستند یا با جریمه مختصری آزادشان می کردند؟ فکر نمی کنم کسی باور کند این افراد به راحتی آزاد می شدند. آنها متهم به خرابکاری و اخلال در امنیت ملی می شدند و سهل انگاری و بی توجهی جنایتکارانه شان به قوانین و مقررات بهانه تبرئه ایشان نمی شد.

حالا بیایید به جای لوله نفت بگذاریم پلنگ ایرانی یا گوزن زرد؛ گونه های کمیاب جانوری که در معرض انقراض هستند و با هویت ایران و چهره کشور ما در جهان گره خورده اند. یکی را در محوطه پارک پردیسان در پایتخت کشور کشته اند و از گونه دیگر تاکنون حداقل هفت راس در تصادفات کشته شده اند، یا سنگباران شده اند یا هدف گلوله شکارچیان قرار گرفته اند. آیا به نظر اینها تصادفی می آید؟ یا چون درباره محیط زیست صحبت می کنیم، قرار است، این اتفاقات تصادفی باشند؟ درست است که کلیشه فرهنگی ما این است که در جامعه ما، به رغم تاکید بر ارزش های انسانی، فرهنگ حفاظت از محیط زیست قوی نیست، ولی آیا این رویدادها دلیل وجود یک روند و نیت جنایتکارانه برای نابودی منابع اقتصادی و درآمدزایی از طریق محیط زیست نیست؟ درست است که محیط زیست ما مانند منابع نفتی ما از زیرساخت اقتصادی پیشرفته ای برای تولید درآمد و افزایش فعالیت های اقتصادی برخوردار نیست، ولی شکی نیست که پتانسیل درآمدی بالایی دارد.

در سراسر جهان گردشگرانی که برای کشف زیبایی محیط زیست به سفر می پردازند، درآمدهای هنگفتی را نصیب کشورهای میزبانشان کرده اند. به عنوان نمونه پارک های طبیعی ایالت فلوریدا در سال ۲۰۱۰، حدود ۲/۹ میلیون بازدیدکننده جذب کردند که درآمدی معادل ۵۵۳ میلیون دلار در سال ۲۰۰۹ نصیب این ایالت کرده است. پارک اورگلیدز این ایالت که با سابقه ای ۱۴ ساله نسبتا تازه تاسیس به شمار می آید، تاکنون برای بیش از پنج هزار نفر ایجاد اشتغال کرده است و کمک بزرگی به اقتصاد ایالتی بوده است. در کشورهای آسیای جنوب شرقی طبیعت گردی به عنوان محرک اقتصادی عمل کرده و باعث شده است صنعت توریسم در برخی از این کشورها نرخ رشدی سریع تر از متوسط جهانی داشته باشد. در کشورهای در حال توسعه نپال، اکوادور، کاستاریکا و کنیا طبیعت گردی یکی از منابع اصلی درآمدهای ارزی کشور به شمار می آید و هم در اشتغال آفرینی نقش مهمی ایفا می کند. در کشور کاستاریکا دولت با اجرای برنامه های آموزشی، افراد  بسیاری را به عنوان راهنما آموزش داده است. تشویق فعالیت هایی مانند تماشای پرندگان و طبیعت گردی در گلزارهای طبیعی برای جهانگردان باعث شده است تا صدها خانوار منبع درآمدی مناسب داشته باشند. زمانی که از پتانسیل درآمدزایی طبیعت گردی صحبت می کنیم از یک رویا یا توهم حرف نمی زنیم؛ بلکه از واقعیتی صحبت می کنیم که در کشورهای مختلفی در سطوح مختلف توسعه وجود دارد.

از این منظر، کسانی که پلنگ نادر ایرانی را می کشند تنها سهل انگار یا بی توجه نیستند، آنها ده ها هزار دلار درآمد ممکن برای اهالی آن منطقه را نابود کرده اند و آسیب جبران ناپذیری به زیرساخت های اقتصادی و روند توسعه کشور وارد کرده اند. آیا وقت آن نرسیده است که با متخلفان نه از دیدگاه محیط زیستی؛ بلکه از منظر امنیت ملی برخورد کنیم؟ محیط زیست ما برای ویران شدن آفریده نشده است، نعمت و امانتی است که به دست ما سپرده شده است تا وسیله و ابزار عزت ملی و رشد جامعه ما باشد. بیایید مفهوم امنیت ملی را به این رکن حیات اجتماعی مان تعمیم دهیم.

« آتش بازی سیاسی ممنوع! » عنوانی است که روزنامه تهران امروز در ستون یادداشت اول خود به قلم سید جواد سید پور در رابطه با آتش سوزی روز یکشنبه واقع در خیابان جمهوری به چاپ رساند:

حادثه آتش سوزی تلخی که روز یک شنبه همین هفته در خیابان جمهوری رخ داد دارای وجوهی است که برای بررسی ابعاد دقیق این حادثه چاره ای نیست مگر اینکه طبق اصول کارشناسی پیش برویم. به این معنا که اگر واقعا دنبال شناخت ریشه های حادثه و دلایل جان باختن تاثرانگیز دو بانوی زحمتکش در این حادثه هستیم، می بایستی فضا را به سمتی پیش ببریم که کارشناسان فارغ از هر نوع موج هیجانی یا احیانا آلوده به انگیزه های سیاسی بتوانند نظر کارشناسی خود را اعلام کنند. در این راستا مراکز ذی ربط مدیریت شهری وارد بررسی های کارشناسی شده و آنگونه که شهردار تهران خبر داده است نتیجه تا ۱۵ روز دیگر منتشر خواهد شد. با این خبری که ارشدترین مدیر شهری پایتخت اعلام کرده است، قاعدتا تمام کسانی که مشتاق روشن شدن ابعاد ماجرا هستند باید صبر پیشه کنند تا نتیجه بررسی های کارشناسی روشن شده و اگر احیانا اشکالی در کار وارد بود یا نتیجه را قابل نقد دانستند، با استدلال های کارشناسی مورد نقد مجدد قرار دهند. اما با این حال در چند روز گذشته فضایی رسانه ای درباره این ماجرای تلخ به راه افتاده است که گویی محرکان پیدا و پنهان چنین موج رسانه ای نه دنبال حقیقت ماجرا و روشن کردن ابعاد حادثه، که به دنبال اهداف دیگری می گردند. اهدافی که در یکی دو روز اول نشانه هایی از آن پیدا بود اما از دیروز با صراحت بیشتری دیده می شد. و در این میان تنها چیزی که دیده نشد ابعاد کارشناسی حادثه تلخ رخ داده در خیابان جمهوری بود.

گویی این آتش سوزی برای عده ای جرقه ای بود تا با آن آتش سوزی سیاسی راه اندازی کنند و برسند به آنچه که طی ماه های گذشته نتوانسته بودند برسند! اگر امواج سنگین رسانه ای را که راه افتاده مورد تحلیل محتوایی قرار بدهیم خطی مسموم و آلوده به اهدافی خاص را می بینیم که از دل یک آتش سوزی تاثر برانگیز خارج شده و به یک میدان سیاسی می رسد. دقیق تر این است که بگوییم شاید عده ای با دیدن این آتش سوزی به ناگهان آتش درونشان روشن شده و به فکر گرفتن ماهی از این آب گل آلود افتادند. هجمه کنندگان رسانه ای اینگونه بازی های سیاسی توجه ندارند که چنین خطی با خاموش شدن آتش به پا کنی های سیاسی عریان شده و کنه ماجرا را به صورت فیلمی باور نکردنی به مخاطبان نشان می دهد. کسانی که این چندروزه برای دو بانوی از دست رفته چنین سینه چاکانه وارد ماجرا شده اند چرا پس از گذشت تنها دو روز آنان را فراموش کرده و به فکر رسیدن به اهدافی افتاده اند که در جریان انتخابات شورای شهر و انتخاب شهردار نتوانستند به آن برسند؟ آیا این جوانمردانه است که برای یک هدف سیاسی حتی از مرگ غم انگیز دو بانوی محترم هم پلکانی بسازیم و تمام اصول اخلاقی و انسانی، نادیده بگیریم؟ به نظر می رسد در این ایام، سیاسی شدن فضای رسانه ای محیط را به قدری آلوده کرده است که عده ای فضا را برای خود مهیا می بینند تا هرگونه که می خواهند جولان سیاسی بدهند.

با این حال به نظر می رسد مدیریت شهری تهران راه خود را پیدا کرده و با محور قرار دادن منویات رهبر معظم انقلاب مبنی بر حل مشکلات و معضلات با روحیه جهادی نه تنها وارد چنین بازی های سیاسی نخواهد شد بلکه با واکاوی عمیق حادثه، سیاسی کاران را در رسیدن به اهداف شان ناکام خواهد گذاشت.

اشکان بنکدار جهرمی در مطلبی که با عنوان«
عزادار چه هستند؟ » در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند اینطور نوشت:

یک نماینده اصولگرای مجلس اجرای توافق ژنو که از سی ام دی آغاز شده را تسلیت گفت. حمید رسایی نماینده تهران در مجلس گفت: ” من در ابتدا روز ۳۰ دی ماه ۱۳۹۲ را تسلیت می گویم، این روز، روزی است که دستاورد دانشمندان هسته ای از دست رفت ولی ما فعلاً مامور به سکوت هستیم. " بر اساس گزارش رسانه ها شمار نمایندگان امضا کننده نامه ای به رئیس مجلس در موضوع نارضایتی از آن چه ایشان « پنهان کاری تیم اتمی» در مورد توافق ژنو نامیده اند به ۱۵۰ نفر رسیده است. امضا کنندگان نامه خطاب به علی لاریجانی رئیس مجلس به دلیل نبود اطلاع رسانی درباره مفاد توافق ژنو اعتراض کرده اند. بر اساس گفته محمد سلیمانی از نمایندگان تهران در مجلس، امضا کنندگان نامه از آقای لاریجانی خواسته اند تا شرایط مورد نیاز برای برگزاری جلسه با دولتمردان مهیا شود. نویسندگان این نامه خواستار دسترسی به اطلاعات توافق اتمی ژنو هستند.

روزنامه « وطن امروز» نیز در شماره روز دوشنبه، سی ام دی، نارضایتی خود از اجرای توافق ژنو را با سیاهپوش کردن صفحه اول که رسم روزهای عزاداری ست و انتخاب تیتر « هولوکاست هسته ای» (! ) ابراز کرد. (البته مسؤولان این روزنامه که متعلق به مهرداد بذرپاش از نمایندگان اصولگرای طرفدار احمدی نژاد است مشخص نکرده اند که قصدشان از آوردن کلمه « هولوکاست» به معنی قتل عام در کنار صفت « هسته ای» به چه منظور بوده است. البته شاید ممنوعیت پرسشگری از قضیه هولوکاست که در اروپا مطرح است به زعم ایشان در مورد توافق هسته ای ژنو نیز وجود دارد! ) روزنامه اصولگرای کیهان نیز که با بودجه عمومی منتشر می شود در شماره روز سه شنبه یکم بهمن خود در خبری با عنوان « توافق نامتوازن ژنو با توقف غنی سازی ۲۰ درصد کلید خورد» به انتقاد از این اقدام پرداخته است. دیگر روزنامه اصولگرا که با نام « سیاست روز» منتشر می شود نیز روز سه شنبه با درج خبری با عنوان « مجلس ایران همچنان بی اطلاع است، کنگره آمریکا از همه چیز آگاه» نارضایتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از بی اطلاع ماندنشان نسبت به مفاد توافقنامه ژنو را بازتاب داد.

بر اساس توافق ژنو که روز سوم آذر به دست آمد، ایران و کشورهای عضو گروه پنج به علاوه یک توافق کردند که در ازای تعلیق غنی سازی بالای پنج درصد اورانیوم توسط ایران و همکاری با بازرسان آژانس، چهار میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار از دارایی های ایران که در زمان دولت دولت احمدی نژاد در این کشورها مسدود شده بود، آزاد شود. واکنش غمبار افراطیون داخلی در همنوایی با بنیامین نتانیاهو رئیس دولت اسرائیل و لابیست های طرفدار صهیونیسم در حالی صورت می پذیرد که مقام معظم رهبری بارها پشتیبانی خود را از تیم مذاکره کننده با عنوان فرزندان انقلاب به صراحت اعلام داشته است. کاش این گروه که با دستاویز قرار دادن ولایت پذیری خویش دائم برای طرد رقبای سیاسی خود تلاش می کند و از سرمایه رهبری به نفع جریان خویش خرج می کند بداند که محک پذیرش سخن رهبری وقتی است که خلاف نظر شما گفته ای از سوی ایشان بیان شود.

اکنون اقلیت افراط بجای این که پاسخگوی این سوال مهم شود که چرا برای چند صباحی بیشتر بر سر قدرت ماندن تیشه به ریشه زندگی مردم زدند و آنقدر لجبازی کردند که هم در زمینه داخلی و هم در عرصه خارجی با بحران های عدیده ای روبرو شدیم و به خاطر فرصت طلبی ها و سوء مدیریت ها و اهداف مرموزی که شرق و غرب را بر علیه ملت ایران تحریک کردند محاکمه و یا حداقل مورد بازخواست قانون و ملت قرار بگیرند، دوباره رسانه های زر وزور و تزویر خود را به کار انداخته اند و این بار با رنگ سیاه و اعلام عزا هیاهو راه می اندازند که وطن از دست رفت. فاتحه! چه دادیم و چه گرفتیم؟ ! مگر ثمره دولت اصولگرا برای وطن چه بود؟ مگر ادعای پوچ مدیریت جهانی، تلاش در جلب دشمنی جامعه بین المللی، هدر دادن منابع ملی در مقیاس فوق کلان، اقتصاد فاسد و سرازیر نمودن میلیاردها دلار از کیسه مردم به جیب نو کیسه های میلیاردر، هفت ملیون و پانصد هزار بیکار، تورم ۴۰ درصدی و شاخص فلاکت ۵۰ درصدی و هزاران هزار مورد دیگر نامی جز وطن سوزی و وطن فروشی داشت که در حمایت برای آن هورا می کشیدید؟

شما که از وطن بجز مقام و جیب خود تعبیر دیگری ندارید به چه رویی اکنون جنجال وطن پرستی به راه انداخته اید؟ وطن شما یعنی حمایت از بابک زنجانی ها و رانت خواران هشت سال گذشته و مقابله با دولتی که قصد دارد جبران مافات کند و برای گرفتن پول خودمان مجبور به چانه زنی می باشد. کاش گردانندگان روزنامه وطنی واقعاً مردم وطن امروز را می دیدند که چگونه از توافق هسته ای کشورشان خوشحالی می کند. البته گروه افراط نشان داده که با گریه مردم خندیده و هورا کشیده و با خنده مردم هم اخیرا اعلام عزاداری کرده است و تسلیت گفته. هشت سال ملت ایران در عزای بی تدبیری و بی مسئولیتی دولت احمدی نژاد سیاه پوش بود. هشت سال باران قطعنامه و تحریم بر سر ملت مظلوم و نجیب ایران می بارید و شخص اول اجرایی مملکت با خنده و شوخی، پاره شدن قطعنامه دان جهان را پیش بینی می کرد و در خوشبینانه ترین حالت درک آن را نداشت که این رگ امید ایرانیان است که به لطف کاردانی های او (! ) دارد پاره می شود.

هشت سال ایران از ابتدایی ترین حقوق حقه خود ظالمانه محروم شد و هیچ اقدام مؤثری از سوی دولت وقت صورت نگرفت. هشت سال لبوفروشان و تاکسی داران این مملکت شرمنده زن وبچه خود می شدند. هشت سال هموطنان هزینه دارو و درمانشان را با فروختن طلا و فرش و یخچال تأمین می کردند و چه مادرانی از همین جماعت که عزادار جوان ناکام خود در برهوت بی دارویی شدند. ملت ایران در طول این هشت سال روز و شب را به زیارت نامه خوانی مشغول بودند که فردا قیمت گوشت، مرغ، روغن و برنج سه برابر نشود. ملت نجیب ایران با همه حیف و میل بیت المال و سوء مدیریت دولت وقت از یک سو و تحریمهای قدرتهای غربی – که آن هم حاصل سوء مدیریت همان دولت بود- از سوی دیگر در این هشت سال روبرو بود ولی از هیچ هولوکاستی علیه خود حرف نزد. صبورانه پای کشور و نظام ایستادند تا جوانک های آقازاده و تازه به دوران رسیده یا مدیران همه کاره اقتصاد شوند، یا وکیل و وزیر و… ! آن روزها شما بخشی از مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله و… می خواندید و در حمایت از بی تدبیریهای احمدی نژاد در عزای ملت، پای می کوبیدید وهورا می کشیدید و هر کس که از سر دلسوزی سخن نه به مراد شما بر زبان می راند را متهم به وطن فروشی می کردید.

بیست و چهار خرداد که شد اما مردم ایران به روش یک ملت متمدن درخواست های خود را با انتخاب مردی که می گفت چرخ زندگی شان باید بچرخد اعلام کردند. حسن روحانی محبوب ملت شد و مطلوب رهبری و بر آن شد تا دنیا را با ایران و ایران را با زندگی آشتی دهد و امید رخنه دواند در پیکر عزادار ملت. اما سکوت آرامش بخش و شادی آفرین این صحنه را عده ای شکستند همان ها که امروز در خوشحالی ملت سیاه پوش شدند و فریاد واایرانا سر دادند. همان ها که، معجزه هزاره سوم ساختند، هاله نور دیدند، تورم کمر شکن را بر دولت بخشیدند، اختلاس و رانت خواری را مورد اغماض قرار دادند و منافع نظام را به منافع جیب خود گره زدند، هشت سال در راه آلماتی و ژنو و استانبول رفت و آمد کردند و به جای استیفای حقوق ملت، در سفرهای چند صد نفری خانوادگی خود به خرج مردم رنج کشیده مانیفست جهانی! ارائه دادند. سیاه پوشی در شادی وطن چه مفهومی می تواند داشته باشد وقتی مردم و رهبری به تیم هسته ای اعتماد دارند؟

اما این گروه عزادار اقتدار و قدرت خود است که آرام آرام رو به افول می گذارد. می توان گفت این گروه عزادار این است که دیگر هم پیمانان آنان در سایه بحران نمی تواند اختلاس چند هزار میلیاردی کنند، ویژه خواری کند؟ . آیا این که قرار است صادرات نفت ایران، توسط شرکت نفت ایران و نه امثال زنجانی ها، انجام شود، موجب عزای این افراد شده است؟ این که رئیس جمهور کشور، که برخلاف نظر آنها از صندوق انتخابات بیرون آمد و به واسطه به گردش درآوردن چرخ امور مردم به محبوبیت در داخل و خارج دست یافت موجب سیاه پوشی این گروه شده است؟ این گروه عزادار کدام حق هستند که از ملت ایران سلب شده است؟ پلمپ غنی سازی بیست درصد که به گفته مسئولان نیازی به آن نداریم و هر زمان که اراده کنیم می توانیم باز این کار را انجام دهیم جای هیچ عزاداری ندارد. شاید بسته شدن دهان اسرائیل و به وجود آمدن نگرش مثبت در جامعه بین الملی به جای نگرش منفی که در طول این هشت سال روز به روز بر دامن آن افزوده می شد این گروه را عزادار کرده؟

اعتقاد این گروه بر رفع تحریم ها نیست چون نان این گروه درتنور تحریم بهتر پخته می شود و در هشت سال گذشته با پای فشردن بر فرضیه مضحک عدم ارتباط با جهان باعث شده ما ایرانیان منت چین و روسیه بکشیم که آیا قطعنامه ای را علیه ایران وتو می کنند یا خیر؟ که البته هیچ گاه وتو نکردند. روسیه تا می توانست با تأخیر در راه اندازی رآکتور بوشهر و عدم تحویل موشکهای اس ۳۰۰ به باج خواهی پرداخت تا دوباره خاطرات تاریخی و تلخ عهدنامه های گلستان و ترکمانچای زنده شود. چین نیز از همتای خود عقب نماند و شرکتهایش با سوء استفاده از تحریمها، جنسهای بنجلشان را به ما قالب کردند و اما پول نفت ما را پیش خود نگه داشتند. کار به جایی رسید که حتی هند و پاکستان و هر کشور ریز و درشتی مترصد باج خواهی از ایران می گشت. نفت زیر قیمت آن هم از طریق دلالان نفتی می دادیم تا آرد آلوده پاکستان و برنج آرسنیک دار هندی به بهای گزافتر وارد کنیم. البته رانت خوران و آقازاده ها شیفته این نوع تحریمها هستند پس بر افراشتن پرچم عزا از سوی ایشان تعجبی ندارد. امروز اما غول تورم شش ماهه به زانو درآمده و پول ملی قدری جان گرفته است. مردم اندکی از زیر بار گرانی های کمر شکن قد راست کرده اند و امیدوار روزهای بهتر می باشند و از بهبود رابطه با جهان خوشحالند. آیا سیاهپوشی بر این شادی فرسنگ ها واقعاً دور از انصاف نیست؟


روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان« باج خواهی از جهان» در رابطه با تشدید تحرکات گروه های تروریستی و بحران های امنیتی جاری در منطقه در ستون یادداشت خود به چاپ رساند که به شرح زیر است:


در روزهای اخیر منطقه شاهد تحولات قابل تاملی بوده است که محور آن را تشدید تحرکات گروه های تروریستی و بحران های امنیتی جاری در منطقه تشکیل می دهد. در این چارچوب عراق شاهد انفجارهای خونینی بوده که ده ها کشته و زخمی بر جای گذاشته است. در سوریه نیز همزمان با پیشروی های ارتش و آشکار شدن تزلزل بیشتر شبه نظامیان، گروه های تروریستی بار دیگر در کنار انفجارهای تروریستی ده ها شهروند غیرنظامی سوری را با فجیع ترین وضعیت به قتل رساندند. در لبنان نیز از یک سو در منطقه شیعه نشین جنوب بیروت تروریست ها انفجاری خونین را به پا کردند و از سوی دیگر در منطقه سنی نشین شمال لبنان نیز درگیری های مسلحانه ده ها کشته و زخمی بر جای گذاشت. هر چند که مجموع این جنایات برگرفته از ساختار و تحرکات گروه های تروریستی عنوان شده است که به دنبال فضای آشوب در منطقه هستند اما در ورای آن یک اصل مهم وجود دارد و آن تقارن این جنایت ها با اجلاس ژنو ۲ درباره سوریه است؛ نشستی که با حضور ۴۰ کشور در مونتروی سوئیس برگزار شد تا به بررسی تحولات سوریه بپردازد. بررسی کارنامه کشورهای غربی نشان می دهد که آنها در حالی به دنبال تحمیل خواسته های خود به این نشست بوده اند که در حوزه سیاسی و نظامی با ناکامی های شدیدی مواجه شده اند زیرا در حوزه نظامی گروه های مسلح تحت حمایت آنها نتوانسته اند دستاورد چندانی داشته باشند و از سوی دیگر در حوزه سیاسی نیز آنها نتوانستند گروهی واحد از معارضان را به ژنو ۲ اعزام کنند و به حضورصرف برخی از آنها بسنده کردند.

غرب که می داند برای هدایت ژنو ۲ به سمت منافع خود ابزار چندانی ندارد، بار دیگر به حربه فضای امنیتی و بهره گیری از گروه های تروریستی روی آورده است. آمریکا تلاش کرده است تا چنان وانمود سازد که بحران های منطقه به دلیل ادامه حضور نظام سوریه و نیز فعالیت های حزب الله لبنان و سایر ارکان مقاومت منطقه است در حالی که راهکار پایان ناآرامی ها را نیز حذف آنها از صحنه عنوان می کند. به عبارتی دیگر آمریکا با استفاده از مقوله تروریسم و گره زدن آن به امنیت منطقه و ژنو ۲ تلاش کرده تا با این ابزار جامعه جهانی را به سمت پذیرش طرح های خود که همان حذف نظام سوریه و نیز مقابله با جبهه مقاومت است وادار سازد. آمریکا با حربه گسترش تهدیدهای تروریستی در منطقه رسما به دنبال باج گیری از جامعه جهانی است؛ رفتاری که نشانگر استمرار نگاه یک جانبه گرایانه آمریکا به معادلات جهانی است حال آنکه روند تحولات جهانی از جمله در سوریه نشانگر شکست این توهم و حرکت آمریکا در مسیر انزوا و زوال است.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را مرور میکنیم که به مطلبی با عنوان« در انتظار سفرهای متفاوت » نوشته شده توسط غلامرضا تاجگردون اختصاص یافت:

سفر حسن روحانی به داووس برای شرکت در اجلاس جهانی اقتصاد، در شرایطی است که جمهوری اسلامی و نظام بین الملل وارد مرحله ای جدید و جدی شده اند تا بتوانند از طریق تعهد به توافقات ژنو۳، بلکه بتوانند از این پس تعامل بیشتری با هم داشته باشند تا هم ایران به سوی کاهش مشکلاتش قدم بردارد و هم اینکه دنیا تصویر جدیدی از دولتمردان ایرانی را تجربه کند.

دقیقا به همین دلیل است که سفر رییس جمهوری تحول خواه ایران که در عمل نشان داده است، بر خلاف سیاست تهاجمی هشت سال گذشته، قرار را بر تغییر گذاشته است، می تواند از چند لحاظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار باشد.

اول اینکه نشست داووس با عنوان « اجلاس جهانی داووس» برگزار می شود، لذا می توان گفت، دولت جدید ایران که اتفاقا با توجه به فضای جدید به وجود آمده انتظارات اقتصادی زیادی را پیش روی خود می بیند، در این نشست فرصت خوبی دارد تا با استفاده از کاهش تحریم ها، رایزنی های لازم و مفیدی را در راستای تحرکات اقتصادی انجام بدهد تا از این طریق بتواند زیر ساختهای اقتصاد کشور را ترمیم کنند. به هر حال واقعیت موجود این است که « مشکل معیشتی مردم» و همچنین « بحران افتصاد» برجسته ترین معضلی است که جامعه ایران و البته دولت جدید را درگیر خود کرده است و تا مادامی که فضای مطلوبی در بحث اقتصادی حاکم نشود، اهداف و برنامه های دیگر هم برای اجرایی شدن با دشواری های زیادی روبرو خواهند شد و حتی می توان اینطور گفت که ابتکار عمل را از دست مسوولان اجرایی کشور خارج خواهد کرد که طبیعی است به وجود آمدن چنین موقعیتی کشور را به وضعیت بغرنجی خواهد رساند. مساله دوم راجع به سفر رییس جمهوری به داووس این است که همزمانی اجلاس فوق با نشست ژنو۲ است که با رفتار تامل برانگیزی، دعوت از ایران پس گرفته شد تا جمهوری اسلامی در شرایطی که موقعیتی استراتژیک در خاورمیانه دارد، در یکی از مهم ترین نشست های چند سال اخیر منطقه غایب باشد.

حالا این غیبت در حالی است که روحانی در فاصله ای کوتاه با محل نشست صلح برای سوریه مستقر است تا اگر، ضرورت ایجاب کرد که ایران هم درباره سرنوشت احتمالی این کشور بحران زده دخالت کرده یا نظر بدهد، رییس جمهوری ایران قابل دسترس باشد. همچنین ادبیات روحانی و البته رفتاری که از خود در آنجا به معرض نمایش می گذارد، منطبق بر منطق و در راستای همنوایی برای جهانی کم مشکل، باشد مهر تاییدی خواهد بود بر غلط بودن رفتار عجیب آنهایی که فرصت حضور ایران در نشست ژنو۲ را منتفی کردند و به همین دلیل این اجلاس اقتصادی می تواند دست آوردهای سیاسی هم برای جمهوری اسلامی در پی داشته باشد. تاکید بر این نکته لازم است که جمهوری اسلامی ایران از سفرهایی که دولت گذشته در هشت سال داشت، هزینه هایی گزاف و آسیب هایی جدی دید و دقیقا به همین دلیل است که افکار عمومی نسبت به سفرهای رییس دولت یازدهم هم حساس است و جامعه این سئوال را در ذهن خود می پروراند که « سفرهای دولت جاری تبعات مثبتی خواهد داشت یا منفی؟ » به همین دلیل انتظار این است دولتی که با روی کار آمدنش بذر امید را در جامعه پاشیده است، در کنار رفتار منطقی که تا اینجای کار از خود نشان داده است، سفر هایش را هم به سفرهایی با برنامه بدل کند تا بلکه خاطرات سفرهای این چند سال را بزداید.