١- چیکار کنیم دیگه! امروز باید قرمز باشیم!
اغلب تماشاگران ایرانى قرمزپوش بودند. بعضى ها هم که پرسپولیسى نبودند به طور دائم به همه اعلام مى کردند که على رغم میل باطنى اما به خاطر ایران قرمز پوشیده اند. خانم ها هم قرمز پوشیده بودند. خانم ها و آقایانى هم که دوست داشتند خانواده و دوستانشان در ایران آنها را موقع پخش از تلویزیون ببینند؛ تمهیدات لازم را در پوشیدن لباس هایشان به کار برده بودند تا قابل پخش باشند که البته گاهى همه ى این تلاش ها بیهوده مى شد چون کافى بود یک خانم یا آقا که لباسهایش از نظر قیچى به دستانِ صدا و سیما "صحنه دار" محسوب مى شود؛ به شعاع چند مترى ایشان در داخل کادر دوربین نفوذ کرده و تمام نقشه ها را براى بر روى آنتن رفتنِ چهره ى بشاش ایشان، نقشِ بر آب کند!

٢- گُل شد؟!
این سؤالى بود که پس از هر حمله به روى یکى از دو دروازه و اغلب توسط تماشاگران خانمِ ایرانى مطرح مى شد!
وقتى ضربه ى خطرناکى به سمت دروازه ى ما انجام مى شد و آه از نهادِ حدود هفت هزار تماشاگرِ حاضر در استادیوم بر مى آمد یکى از خانم هاى اطراف ما با اضطراب و حداکثرِ حجم صدا از تماشاگران مى پرسید: گل شد؟! و بقیه جواب مى دادند نه نشد! و البته در هر دو بار که دروازه ى پرسپولیس باز شد یکى از گرفتارى ها این بود که این خبر بد را چگونه به ایشان بدهند که بله این بار دیگر گل شد!
دوستى مى گفت اگر ورود تماشاگران خانم به ورزشگاه ها آزاد شود کمتر شاهد این گونه مسائل خواهیم بود!

٣- هر کارى را که صلاح هست بکن!
وقتى توپ به بازیکنان ما مى رسید به ویژه بازیکنان کنارىِ نزدیک به تماشاگران، هر کدام از ایشان راهکارى ارائه مى دادند که پاس بده، دریبل کن، بزنش، خفه اش کن، سانتر کن...یکى از تماشاگران براى ختم غائله ناگهان فریاد زد "آقا هر کارى را که صلاح هست بکن!"

٤- خانم ها، آقایون اگر غیرت ایرانى دارین اینو بلند داد بزنین!
پرسپولیس با خود تیمى از لیدرها را براى تشویق تماشاگران آورده بود. آنها سعى مى کردند با ایجادِ هیجانِ فراوان و گاه خیلى غلیظ، تماشاگران را وادار به تشویق کنند. اما بیشترِ شعارها و آهنگ ها حال و هواى عاشورایى داشتند و پر از "واى واى" و "واویلا"...بودند. حالا فکر کنید ما داریم با هیجان براى یکى از بازیکنان پا به توپِ پرسپولیس که به دفاع الاهلى یورش برده و دارد همچنان جلو مى رود؛ داد و هوار و سوت و نعره مى زنیم که ناگهان بنا به دستورِ اکیدِ یکى از لیدرهاىِ به هیجان آمده که غیرت ایرانى ما را هم ضمانت گرفته؛ ملزم به خواندنِ قطعه ى زیر با آه و ناله ى لازم و بدونِ خارج شدن از دستگاه آوازى مربوطه مى شویم:
واى واى واى، اى پرسپولیس، حمله حمله حمله (٢ بار)

٥- چرا ورزش را با سیاست مخلوط مى کنید؟
ما تازه بعد از پایان بازى طى تحقیقاتى فهمیدیم پرسپولیس یک بازیکن عراقى دارد به نام "بشار رسن" که با ورودش به زمین غوغایى در میان لیدرهاىِ تیم در سکوها ایجاد شده و با هیجان کامل از ما مى خواستند که او را تشویق کنیم. البته کمتر تماشاچیانى بودند که از این بازیکن اطلاعى داشته باشند و اغلبِ ما فکر مى کردیم لیدرها سه بار محکم بر طبل مى کوبند تا ما "بشار اسد" را تشویق کنیم! پس ما نیز به وظیفه ى خود عمل نموده و به لیدرهاىِ جوان یادآورى مى کردیم ورزش را با سیاست مخلوط نکنید! فریاد لیدرها البته به جایى نرسید پس به طور کلى از تشویق این بازیکن دست شستیم!

٦- بالاخره کدوم تیم سوراخه؟!
تماشاگران طرفدار الاهلى عربستان به نظر مى رسید تعدادشان بیشتر از ماست. آنها اغلب از این کشور به مسقط آمده بودند تا به همراه تعداد فراوانى از عمانى هاى طرفدار الاهلى به طور دائم و با آهنگ هاى مخصوص خود با ریتم یکنواخت و اغلب بدون توجه به حوادث بازى، تیم محبوب خود را به شدت تشویق مى کردند و ما هم با راهنمایى لیدرها در جواب آنها فریاد مى زدیم: "پرسپولیس حمله کن، الاهلى سوراخه"
سر دادن این شعار همان و حملات پیاپى الاهلى و دو گل زدن به ما همان!
سؤالى که پیش مى آمد این بود که بالاخره کدام تیم سوراخ است؟! و آیا ادامه ى این شعار به مصلحت هست یا خیر؟!

٧- شعارهاى خودجوش!
لیدرها در نقاط مخلفِ سکوهاى اختصاص یافته به تماشاگرانِ پرسپولیس پراکنده بودند و بعضى نیز مجهز شده بودند به لوازم و ادواتِ تشویق مثلِ طبل و بلندگو و بوق...گاه پیش مى آمد که یکى از لیدرها به صورت خودجوش شعارى را به یاد مى آورد و از ما مى خواست که با ضرباهنگ مربوطه، آن را با صداىِ رسا تکرار کنیم اما ناگهان از مرکز فرماندهى لیدرها دستور تعویض شعار مى آمد و ما نیز در این میان حیران بودیم که بالاخره چه شعارى را فریاد بزنیم تا بلکه پرسپولیس گل بزند؟! البته لیدرِ خودجوش نیز با انجام حرکاتى چند نارضایتى خویش را از عوض کردن شعارش اعلام مى نمود!
لیدرها در پایان بازى نفس و صدا برایشان نمانده بود و به نظر مى رسید براى مساوى کردن پرسپولیس خیلى زحمت کشیده اند.

٨- حیا کن، رها کن!
خوشبختانه با وجود اینکه پرسپولیس دو گل عقب بود شعار حیا کن رها کن داده نشد و برعکس برانکو با حمایت کاملِ لیدرها تشویق هم مى شد و وقتى دو گلِ زیباى پیاپى توسط پرسپولیس زده شد تا نتیجه ى بازى مساوى شود، سرمربى قرمزها به خاطر تعویض هایش به شدت مورد تشویق قرار گرفت. باید از ما تماشاگران تقدیر شود که وقتى پرسپولیس دو بر هیچ عقب بود جوگیر نشده و شعار حیا کن رها کن سر ندادیم. البته معلوم نیست اگر پرسپولیس بازى را باخته بود هم ما اینقدر تماشاگرانِ خوب و فهیمى باقى مى ماندیم!

٩- دادِ اعصاب خرد کن!
گاهى اوقات که لیدرها ساکت بودند تماشاچیان خود دست به کار مى شدند اما چون روى شعر واحدى توافق حاصل نمى شد هر کس در یک نُت خاص فقط داد مى زد که برخى از آنها گوش خراش مى نمود و وقتى علت را جویا مى شدیم تماشاگر مربوطه مى فرمود در جهتِ خرد کردنِ اعصابِ بازیکنان الاهلى مى کوشم!
گرارش شده این تماشاگر چند روزى است علاوه بر زبان خارجه زبان مادرى اش را هم با زبان بدن صحبت مى کند تا بلکه صداى رفته بازگردد!

١٠- آقا بشین!
در میانه ى هیجان و شلوغى و داد و هوار و اعصاب خُردى از دو گلِ خورده و فرصت هاى از دست رفته و دلشوره براى وقتِ رو به اتمام که ما ایستاده بازى را نگاه مى کردیم؛ در دو ردیف پشتِ سر ما دوستى به طور دائم از ما مى خواست که بنشینیم روى صندلى هایمان تا او بتواند مسابقه را ببیند و از آن سو لیدرها مى گفتند اگر غیرت دارید بلند شده و داد بزنید ایران! در موقعیت حساسى میان ایران و آن دوست گرامى قرار گرفته بودیم که ناگهان یادمان آمد چو ایران نباشد تن من مباد!

١١- نتیجه ى مساوى به نفع منطقه است!
وقتى بازى با نتیجه ى مساوى پایان یافت دوستى مى گفت با توجه به شرایط منطقه، نتیجه ى خوبى بود!
البته بعد از بازى دوم دو تیم در امارات فقط یکى از آنها خواهد توانست به مرحله ى بعد صعود کند! پس واى به حال منطقه!

١٢- مگر تشویق بدون فحشِ آبدار هم امکان دارد؟
وقتى با خانواده ها به ورزشگاه مى رویم از دادن فحش محروم مى شویم. در این محرومیت لذتى هست که مپرس. حیف که در ورزشگاههاى کشورمان ایران این لذت را نمى شود تجربه کرد .