به گزارش پارس، علیرضا سلیمانی وقتی در سال ۱۳۳۴ به دنیا آمد، پنج کیلو وزن داشت. خودش می‌گوید که پهلوانی در خاندانش اصالت دارد. او برای اثبات این ادعا پدربزرگش را مثال می‌زند؛ پدربزرگی که دو متر قد و ۱۸۰ کیلو وزن داشت و هیچ رقیبی برایش نبود. شاید کمتر کسی بداند که قهرمان اسبق کشتی دنیا کارش را با فوتبال شروع کرده و سپس راهی زورخانه شده است. سلیمانی خود را نوچه زورخانه می‌داند.

در ادامه این مطلب نقل قولها و خاطراتی از مرحوم علیرضا سلیمانی را می‌خوانید:

**کشتی پهلوانی سابقه‌ای دیرینه در کشور دارد

پیش از ظهور و بروز کشتی آزاد و فرنگی، در ایران کشتی پهلوانی وجود داشت و کشتی پهلوانی سابقه‌ای دیرینه در ایران دارد. ورزش پهلوانی به زور و بازو نیست بلکه جوانمردی در خون ایرانی‌ها است. در زورخانه کوتاه است و هرکسی برای ورود به این مکان مقدس باید خم شده و متواضع باشد.

**شروع کشتی از باشگاهی که تختی کشتی می‌گرفت

محمد علی حساس، پس از حضور من در ورزش زورخانه‌ای تشخیص داد که من می‌توانم وارد ورزش قهرمانی کشتی شوم و مرا به باشگاه هژبر برد و پس از آنکه دیگر رقیبی برایم در این باشگاه وجود نداشت به باشگاه پولاد رفتم که بزرگانی همچون تختی از آنجا به عرصه کشتی معرفی شده بودند. در ۱۹ سالگی وارد تیم ملی شدم؛ تجربه نخستین حضورم در المپیک بسیار دشوار بود زیرا در آن زمان کشتی در دنیا حرف اول را می‌زد و اگر کسی هفتم جهان در این رشته می‌شد افتخار بزرگی را کسب کرده بود.

**برابر کشتی‌گیر آمریکایی غیرتم به جوش آمد

مسابقات جهانی ۱۹۸۹ مارتینی سوئیس به دلیل برد مقابل آمریکا و همزمانی این مسابقات با پایان جنگ تحمیلی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و در این رقابتها “بروس بومگارتنر” را شکست دادم. قبل از این کشتی بلندگوی ورزشگاه دائم نام کشتی‌گیر آمریکایی را اعلام می‌کرد و نام مرا خفیف معرفی می‌کرد که این موضوع به من بر خورد و غیرت ایرانی‌ام به جوش آمد.

100-708

**حکایت پیشنهاد رشوه و بالابردن دست داور

در یک دوره از مسابقات جهانی، ۴ بر صفر از کشتی‌گیر مجارستانی جلو بودم که داورها مرا سه اخطاره کردند و از این رو دست داور را به عنوان داور بالا بردم! پیش از آغاز کشتی، مربی مجارستان به من گفته بود که پول بگیرم و به کشتی‌گیر آنان ببازم که من قبول نکرده بودم و آنان این پول را به داور داده بودند.

** کاریکاتور روزنامه فرانسوی

در مسابقات بسیاری شرکت نکردم در آن زمان یکی از روزنامه‌های فرانسوی کاریکاتوری را کشیده بود که در آن من بر روی گاری از کشتی گیر آمریکایی بر روی هواپیما پیشی گرفته بودم؛ از این کاریکاتور ناراحت نشدم زیرا ما با دست خالی به این مدال رسیده بودیم.

**در تیم ملی کشتی با قاشق به ما ماست می‌دادند!

شرایط امروز کشتی بسیار مساعد‌تر از گذشته است. ما برای حضور در اردوهای تیم ملی در منزل غذا می‌خوردیم زیرا غذای اردو کافی نبود و با قاشق به ما ماست می دادند! در آن زمان ما امکان حضور مداوم در مسابقات کشتی را نداشتیم و این امر موجب می شد بدنمان به اصطلاح بیفتد. در زمان ما تفاوتی میان فوتبال و کشتی نبود. بسیاری از کشورها همچون ترکیه کشتی را رها کرده و به فوتبال بهای بسیاری دادند و در نهایت این سیاست منجر به این شد که کشتی ترکیه سوخت و در فوتبال نیز برای این کشور اتفاقی رخ نداد. در زمانی که من و سوخته سرایی کشتی داشتیم ورزشگاه برای دیدن ۵ دقیقه کشتی مملو از جمعیت می شد.

** حواله پیکان هدیه طلای جهان

پس از دریافت مدال طلای جهانی، از دستان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رییس جمهوری وقت حواله پیکان دریافت کردم که در آن زمان ارزش این خودرو حدود ۸۴۰ هزار تومان بود. همچنین پس از حفظ عنوان پهلوانی در شش سال متوالی، عنوان پهلوان باشی را دریافت کردم.

**جرزنی سوخته سرایی!

مهمترین رقیب داخلی‌ام “رضا سوخته سرایی” و مهمترین رقیب خارجی‌ام “تدیاشویلی” از شوروی بودند. در کشتی امروز هم احسان لشگری را قبول دارم. در یکی از کشتی هایم با سوخته‌سرایی ۱۸ ثانیه مانده به پایان، سوخته سرایی گفت که بگذاریم کشتی مساوی شود که در همین حین به یکباره از من زیر گرفت و با خیمه سنگین‌ام مواجه شد و به قول خودش تا دقایقی سرش جرقه می‌زد و این تجربه‌ای شد که دیگر زیر حرفش نزد. از همان قدیم ما با یکدیگر رفاقت زیادی داشتیم.

**باید ۲ هزار شاگرد داشته باشم

من امروز باید دو هزار شاگرد داشته باشم و مدرسه کشتی راه اندازی و این ورزش آموزش داده شود؛ ما خواستیم داشته‌هایمان را به نسل جوان منتقل کنیم که نشد و امروز به کشاورزی و دام‌پروری روی آورده‌ام.

** حاضرم قلبم را برای بهبودی سوخته سرایی بدهم

حدود سه سال پیش سلیمانی و سوخته‌سرایی به طور همزمان در یک بیمارستان بستری شدند. سلیمانی که به بیماری دیابت مبتلا بود، در آن زمان گفت: " سوخته سرایی باید عمل قلب باز انجام دهد که دعا می‌کنم او هرچه سریعتر خوب شود.

چهار رگ قلب این پهلوان و بزرگتر ما گرفته است که من حاضرم قلبم را برای بهبودی‌اش بدهم. در این دو سه روزه خیلی‌ها به عیادت ما آمدند که از آنها تشکر می‌کنم. این نشان می‌دهد که هنوز هم پهلوان و پهلوانی در ایران نمرده است و مردم پهلوانانشان را دوست دارند. "