به گزارش پارس به نقل از راه زندگی، متولد ۱۲ اسفند ۱۳۵۸ در شهر تهران است. او ۱۲ سال از زندگی فوتبالی اش را در تیم محبوبش استقلال سپری کرد تا به گفته خودش با تصمیمی اشتباه و عجولانه به کرمان برود و در مس سرچشمه این شهر بازی کند. پیروز قربانی بیش از یک دهه حضور را در استقلال تجربه کرد و در حالی که می توانست بماند و با مبارزه شرایط را به حالت اول برگرداند تصمیم گرفت راهی کویر شود. او بعد از مس کرمان به سایپای کرج پیوست و در نهایت راه آهن سورینت را به خاطر حضور علی دایی انتخاب کرد. تیمی که اکنون سکان هدایت آن را منصور ابراهیم زاده در دست دارد و اتفاقاً در نیم فصل اول به آن چه مد نظر مربی و مسئولان این باشگاه بود نرسید. قربانی به لحاظ عاطفی بسیار حساس است و به گفته خودش خیلی گریه می کند. هر چند دوست ندارد کسی اشک هایش را ببیند. او قدردان محبت های همسرش است چرا که خود را انسانی می داند که زود از کوره در می رود. قربانی با انتقاد از رفتار برخی مدیران برای عدم پرداخت مطالبات بازیکنان، معتقد است که رئیس فدراسیون فوتبال در همه اتفاقاتی که می افتد مانند فحاشی در ورزشگاه ها مقصر نیست. این مداقع خوش نقش برای آینده اش برنامه های خوبی دارد تا براساس آن بتواند سکان هدایت یکی از تیم های فوتبال را در دست بگیرد. با او ساعتی به گفتگو نشستیم که حاصل آن را می خوانید.


از حال و هوای این روزهایت بگو.

کل زندگی ما متاسفانه فوتبال است حالا چه امسال چه سال های پیش و پس. ما دیگر با این مسئله کنار آمده ایم. چه می شود کرد دیگر! فوتبال حرفه ما است ما ناچاریم تا وقتی به آن می پردازیم وقت مان را به آن اختصاص دهیم.

ارزیابی ات از عملکردی که فصل جاری داشته ای چگونه است؟

من از خودم راضی هستم. حالا که قراردادها حرفه ای شده باید در خدمت باشگاه باشیم. فکر می کنم تمرینات به اندازه کافی باشد، اما اگر بازیکنی تشخیص دهد که باید بیشتر کار کند آن وقت برای خودش برنامه ریزی می کند.

کدام مهارتت بهتر است؟

بازیکنی که در پست دفاع بازی می کند باید خصوصیاتی مانند سرزنی و بازی خوانی داشته باشد. به نظر خودم، قدرت رهبری ام بیشتر از سایر مهارت هایی است که یک مدافع باید داشته باشد.

پست بازیکن چگونه تعیین می شود؟

اول به علاقه خود بازیکن بر می گردد. اکثر بازیکنان خودشان پست شان را تعیین می کنند اما یک مربی خوب هم می تواند در این رابطه کمک کننده باشد. خود من اول دوست داشتم مهاجم باشم اما مربی ترجیح داد که در دفاع بازی کنم. شرایط فیزیکی و خصوصیات فنی عامل انتخاب مربی برای پست بازیکن است.

آیا تصمیم مربی درست است؟

اکثر مواقع درست است. بستگی به این دارد که مربی در چه سطحی باشد. برخی از بازیکنانی که فوتبال شان در نوجوانی افت پیدا می کند یا نمی توانند آن را ادامه دهند به خاطر تصمیمات نادرست مربیان شان است.

اگر بخواهی چند کلمه درد و دل فوتبالی کنی چه می گویی؟

بالاخره خیلی چیزها هست که آدم دلش می خواهد بگوید اما شرایط جور نیست و به ضرر آدم تمام می شود. اگر از من بپرسند پشت پرده فوتبال را می دانی می گویم بله اما ترجیح می دهم تا در این باره چیزی نگویم. هر چند که گفتن برخی چیزها اصلاً فایده ای ندارد.

تصور کن رئیس فدراسیون فوتبالی! اولین چیزی را که تغییر می دهی چیست؟

اکثر آدم ها فکر می کنند که رئیس فدراسیون مقصر مشکلات فوتبال است، در حالی که تصمیم گیری های کلان برعهده رئیس فدراسیون فوتبال است. اگر من این سمت را داشتم حتماً دانش فنی مربیان فوتبال را بالا می بردم. ما در مدیریت فوتبالی هم مشکل داریم. اکثر مدیرانی که با جرات تمام می آیند و در صدا و سیما و رسانه ها حرف می زنند پول بازیکنان شان را نداده اند. من نمی دانم اینها چگونه رویشان می شود این حرف ها را بزنند.

تا به حال دلت شکسته است؟

خیلی زیاد. به هر حال گاهی لازم است انسان بعضی شرایط را تحمل کند تا اوضاع به حالت تعادل برگردد.

گریه هم کرده ای؟

خیلی زیاد. دوست ندارم وقتی گریه می کنم کسی گریه ام را ببیند.

چرا راه آهن سورینت را انتخاب کردی؟

حضور علی دایی تنها دلیلی بود که مرا به راه آهن سورینت کشاند. از طرفی دوست داشتم در تهران بمانم برای همین این تیم را انتخاب کردم.

نظرت راجع به منصور ابراهیم زاده چیست؟

ایشان مربی خوبی است که هر جا رفته توانسته در آن تیم تحول به وجود آورد و البته نتایج خوبی هم گرفته است.

دوست داشتی باز هم در استقلال می ماندی؟

بله! چرا دروغ بگویم. آن زمان که از استقلال رفتم کمی زود و با عجله و براساس غرور جوانی ام تصمیم گرفتم. فکر می کنم بهتر بود می ماندم تا اوضاع رو به راه شود. به هر حال من ۱۲ سال از عمرم را در استقلال گذرانده بودم. اگر می ماندم می توانستم شرایط را تغییر دهم. شاید در محاسباتم عجله کرده ام. باید می ماندم و مبارزه می کردم.

وقتی بازیکنی را نادیده می گیرند، چه حسی به او دست می دهد؟

حس بدی است. حس سرخوردگی و شایدم هم ناامیدی. بستگی به روحیه آدم دارد. باید طوری برنامه ریزی کنی که خودم را برای این شرایط آماده کنی. به هر حال روزهای اوج بالاخره می گذرد.

خودت را برای روزی که جای پای اسطوره های فراموش شده بگذاری آماده کرده ای؟

بهش فکر کرده ام اما نمی توانم باورش کنم. باید خودم را آماده کنم. سخت است. واقعاً سخت است.

تاهل چه تغییری در دنیایت به وجود آورده است؟

بعد از ازدواج نظم و انگیزه خاصی در زندگی به وجود می آید که لازمه یک زندگی موفق است.

با در نظر گرفتن این نکته که دنیای تجرد با تاهل متفاوت است، از حیث رفتاری چه تغییری در شما به وجود آمده است؟

مدیریت مالی. بعد از ازدواج حساب دخل و خرج زندگی ات را می دانی چون دیگر تنها برای خودت زندگی نمی کنی.

وقتی در آزادی مقابل استقلال بازی می کنی چه حالی داری؟

خیلی سخت است. بعضی وقت ها ناراحت می شوم می بینم هواداران بازیکنان استقلال را تشویق می کنند و من که ۱۲ سال در این تیم بوده ام حالا مقابل شان هستم و دیگر مرا تشویق نمی کنند.

الان که در راه آن سورینت هستی، راحت تر در اماکن عمومی حاضر می شوی؟

الان هم همه مرا می شناسند و البته به من لطف دارند. به هر حال ما این شرایط را پذیرفته ایم.

دوست داری بعد از این دوران مربی شوی؟

بله، صددرصد!

معلوم است مانند امیدرضا روانخواه خیلی به مربی گری علاقه داری؟

بله، راستی جا دارد یادی نیز از امید کنیم. او سلامتی اش را برای استقلال داد اما پولش را نمی دهند. گاهی با خودم فکر می کنم که چرا مدیرانی که این قدر با آب و تاب در رسانه ها حرف می زنند پول اکثر بازیکنان شان را نمی دهند. تازه این شامل مربی بدنساز و سایر عوامل نیز می شود.

همسر یک ورزشکار چه سختی هایی دارد؟

از اردوها و بازی ها که بگذریم کلاً تحمل من سخت است! مخصوصاً از وقتی پدر و مادر خدا بیامرزم را از دست دادم.

روح شان شاد. یک جوان چه موقعی به پختگی لازم برای ازدواج می رسد؟

وقتی احساس کند از نظر عاطفی نیاز به بودن در کنار کسی را دارد. ازدواج اتفاقی است که برای تحقق آن باید شرایطش فراهم شود.

تا به حال شده از کاری که در مورد کسی کرده ای پشیمان شوی؟

خدا را شکر در زندگی کاری نکرده ام که شرمنده کسی شوم. نه در زندگی و نه در فوتبال.

اگر برای پیش بیاید، چگونه آن را جبران می کنی؟

متاسفانه من خیلی زود عصبانی می شوم و کنترل خودم را از دست می دهم. سعی می کنم خیلی زود عذرخواهی کنم. از دل طرف درآورم.

و صحبت پایانی… ؟

می خواهم از این فرصت استفاده کنم و از همسر عزیزم تشکر کنم که همه بداخلاقی های مرا تحمل می کند. خوشحالم که در کنار ایشان زندگی می کنم و امیدوارم بتوانم زحماتش را جبران کنم.