به گزارش پارس نیوز، دومین جشنواره ملی، فرهنگی و هنری ایران ساخت شب گذشته شنبه 8 دی 1398 در تالار وحدت برگزار شد. مجری این برنامه اشکان خطیبی بود و قرار بود مسئولان دولتی و وزیرانی هم در این جشنواره حضور داشته باشند که نیامدند.

اما نیامدن وزیران تنها حاشیه‌ی این مراسم نبود. اشکان خطیبی که این روزها به هنرمندی همه فن حریف تبدیل شده، در بخشی از مراسم قصدِ خواندن کرد. آن هم خواندن آثاری که در خاطره و ذهن بیشتر ایرانی‌ها با صدای «فرهاد» و «محمد نوری» جا خوش کرده‌اند.

خطیبی انگار کمر بر این بسته که تمام خاطره‌ها و نوستالژی‌های ذهنی‌مان را به شیوه‌ی خودش نابود کند. صدای لطیف، صاف، صیقل‌خورده و پراحساس فرهاد کجا، صدای شما کجا آقای خطیبی. صدایِ حجیم و پُر ابُهتِ محمد نوری کجا، صدای شما کجا آقای خطیبی. لطفا نخوانید. اگر هم می‌خوانید آثاری انتخاب کنید که حجم کمتری از نوستالژی و خاطره برای ایرانیان داشته است؛ که اگر اثر را با خواندنتان نابود کردید، کمتر روی اعصابمان باشد.

تقریبا تمام کسانی که اهل موزیک و شنیدنِ آثارِ ارزشمند هستند، آثار زنده‌یادان «فرهاد» و «محمد نوری» را بارها و بارها شنیده‌اند. اصلِ آثار این دو خواننده بزرگ هم در دسترس است و مخاطبان گه‌گاه سری به آرشیوشان می‌زنند و به مرور این آثار و خاطراتشان می‌پردازند. پس نیاز چندانی نیست که این آثار بازخوانی شوند. اگر هم قرار است این آثار بازخوانی شوند، باید توسط خواننده یا خوانندگانی این اتفاق رخ دهد که بر کیفیت این آثار بیفزاید.

بسیاری از خوانندگان حرفه‌ای و کاربلدِ موسیقی می‌دانند که خواندن آثار بزرگان، کار دشواری است. خوانندگان عاقل معمولا سراغِ تکرار آثار بزرگان نمی‌روند، مگر اینکه یقین داشته باشند که آن اثر را با کیفیتی بهتر ارائه می‌دهند.

اما اشکان خطیبی مدت‌هاست که سراغ بازخوانی آثار بزرگان رفته است و این کار را هم معمولا به شکلی انجام می‌دهد که گویی تلاش دارد که خاطرات خوشِ باقی مانده در ذهن مخاطبان را پاک کند و به جایش خاطره‌ای بد از اجرای خودش قرار دهد.

این روزها بسیاری از هنرمندان مسیر هنریشان را به گونه‌ای انتخاب می‌کنند که گویی کمر به کُشتنِ شخصیت هنریِ‌شان بسته‌اند. اما خطیبی با این فرمانی که پیش می‌رود ثابت کرده که "هرگز کسی اینچنین فجیع به کُشتنِ آثار ماندگار موسیقی ایرانی برنخواسته است".

اصلا کسی نفهمید که مجوز خواندن اشکان خطیبی در برنامه‌ی دیشب را چه کسی صادر کرده و چه کسی به خطیبی اجازه‌ی خواندن آثاری را داده که متعلق به هنرمندان دیگری است. راستی خطیبی اصلا رضایتِ وارثان فرهاد و محمد نوری را جلب کرده بود؟

در پایان از اشکان خطیبی می‌خواهیم که به نوستالژی‌های ما ایرانیان رحم کند و به خواندنِ همان آثارِ دیوید بوئی، استینگ، ریدیوهد، بیجیز، سیمون‌اند گارفهانکل و پورتیسهد همت بگمارد. باشد که در این راه موفق‌تر باشد.