یک منتقد سینما:
«ترومای سرخ» ایده اولیهاش را از داستان عجیب «یاقوت» گرفته است
نزهت بادی در خصوص فیلم ترومای سرخ یادداشتی را نوشته است که در ادامه میخوانید.
نزهت بادی: فیلم را میتوان کنکاشی پیرامون وفاداری و عهدشکنی در زمانهای در نظر گرفت که عشق از آن حالت افسانهای خود تهی شده و به اتفاقی روزمره و پیشپاافتاده نزول کرده است.
به نظر میرسد فیلم "ترومای سرخ" ساخته اسماعیل میهندوست ایده اولیهاش را از داستان عجیب "یاقوت" گرفته است. زنی سرخپوش که سالهای طولانی در حوالی میدان فردوسی تهران انتظار ملاقات با معشوقش را میکشید و بعد به ناگه گم شد اما رمز و راز افسانهوارش در اذهان باقی ماند و به نمادی از وفاداری در عهد و پیمان عاشقانه تبدیل شد. در فیلم نیز با نگار بهعنوان زنی روبرو هستیم که هرچند زندگی عاشقانهای را با مرد دیگری آغاز کرده است اما همچنان به ادای نذر همسر ازدسترفتهاش پایبندی نشان میدهد.
همزمانی روز ادای نذر همسر قبلی با سالروز آشناییاش با همسر فعلی، او را دچار چالش دشواری میکند و ما در همراهی با او از صبح تا شب در مسیری طولانی در شهر میبینیم که هر چقدر او به میعادگاهش برای وفای به عهد با همسر مردهاش نزدیکتر میشود، تنشها و اختلافات پیرامون این راز دور شدن او از محبوب زندهاش را به دنبال دارد. اما در نهایت نگار از این آزمون عشق سربلند بیرون میآید و از وفاداری به آن که نیست، به تجدید عهد و پیمان با آن که هست، میرسد.
از این جهت فیلم را میتوان کنکاشی پیرامون وفاداری و عهدشکنی در زمانهای در نظر گرفت که عشق از آن حالت افسانهای خود تهی شده و به اتفاقی روزمره و پیشپاافتاده نزول کرده است و میهندوست آن را بهواسطه پرسهزنیهای نگار در شهر و عبور از کنار نسل جوانی که درگیر روابطی سست و توخالی و فروپاشیدهاند، نشان میدهد. ما هرچند فقط با نگار همراه هستیم اما به کمک گشتوگذار او در اجتماع و ارتباطش با افراد مختلف از طریق موبایلش به جهانی بزرگتر و پیچیدهتر راه مییابیم که مسئله شخصی زن را تعمیم میبخشد و آن را به یک دغدغه جهانشمول و فراگیر ارتقا میدهد.
هرچند میهندوست میتوانست از این خردهداستانهای ناتمام و پراکنده بهعنوان پسزمینه اجتماعی و شهری داستانش در راستای نمایش جنبههای مختلف عشق و گسترش درونمایه اصلیاش بهره بهتری ببرد و ما ببینیم که هر کدام از آن دخترهای جوان که در جایی بهطور تصادفی با نگار تلاقی پیدا میکنند، قصه ناگفته و راز سرپوشیدهای دارند که میتواند قصه نگار را غنیتر و عمیقتر کند.
با این وجود او موفق میشود با یک داستان ساده و تکخطی که فاقد هرگونه فرازوفرود دراماتیک است و عامدانه از هر نوع رخداد و کنش و کشمکشی پرهیز میکند، استحاله و دگردیسی شخصیت در مواجهه با عشق و بازنگری او در روابطش را نشان دهد. نگار بعد از آن پایان غیرمنتظره و غافلگیرکننده فیلم که راز این نذر هر ساله را برای او و ما فاش میکند، بر بام تهران بهتنهایی مینشیند و به شهر زیر پایش نگاه میکند و به درک تازه و متفاوتی از مفهوم عهد و پیمان عاشقانه میرسد.
انتهای پیام/
ارسال نظر